کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



 



«عقبه» و «ابی» با هم رفیق بودند. عقبه به حج مشرف شد و پس از بازگشت با دعوت پیامبر(ص) برای ولیمه حج خویش، اسلام اختیار کرد، ولی رفیقش ابی او را ملامت و تحریک نمود تا از اسلام برگردد. او نیز سخن رفیقش را پذیرفت و با اهانت به پیامبر اکرم(ص) از دین اسلام برگشت و مرتد شدو سرانجام در جنگ بدر کشته شد.(نهج البلاغه،۶۳۴).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

قرآن از زبان «عقبه» در روز قیامت چنین می‏گوید:

وَیَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَى یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا(فرقان:۲۷) یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا ﴿ فرقان :۲۸﴾ لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءنِی وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنسَانِ خَذُولًا ﴿ فرقان :۲۹﴾ ؛

و (به خاطر آور) روزی را که ستمکار دست خویش را به دندان می‏گزد و می‏گوید: «ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم. وای بر من!کاش فلانی را دوست انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت، پس از آنکه بسویم آمد (مکارم شیرازی،۱۳۷۴: ۶۲).

    1. خطرناک‏ترین‏ها:

همان طور که رفیق خوب و متدین در شکل‏گیری شخصیت صحیح و منطقی انسان نقش به سزایی دارد، دوست نامناسب نیز در تخریب شخصیت اخلاقی انسان بسیار مؤثّر و خطر ساز است.
این خطر عظیم را از مقایسه دو سوره «فلق» و «الناس» به خوبی می‏توان یافت. در سوره فلق از چهار خطر بسیار بزرگ و مهلک به پناهگاهی عظیم، یعنی «رب فلق» پناه می‏بریم:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ (۱) مِن شَرِّ مَا خَلَقَ (۲) وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ (۳) وَمِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِی الْعُقَدِ(۴) وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ(۵) (فلق:۱-۵)؛
بگو پناه می‏برم به پروردگار سپیده صبح(۱) از شرّ تمام آنچه آفریده(۲) و از شر هر موجود شر در هنگامی که شبانه وارد شود(۳) و از شر آنها که با افسون (و سحر) در گره‏ها می‏دمند (هر تصمیمی را سست می‏کنند) (۴) واز شر حسود هنگامی که حسد می‏ورزد(۵).
ولی در سوره «ناس» از خطر رفیق بد و ناباب به پناهگاه بسیار محکمی پناه می‏بریم که در واقع از سه رویه مستحکم برخوردار است.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ(۱) مَلِکِ النَّاسِ (۲) إِلَهِ النَّاسِ (۳) مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ (۴) الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ (۵) مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ (۶) (ناس:۱-۶)؛
بگو پناه می‏برم به پروردگار مردم(۱) به مالک و حاکم مردم (۲) به معبود مردم(۳) از شر و وسوسه گر پنهان کار(۴) که در درون سینه انسانها وسوسه می‏کند(۵) خواه از پریان باشد یا از انسان(۶).
مقایسه این دو سوره که در اولی از چهار خطر عظیم به یک پناهگاه به نام «ربّ فلق» پناه می‏بریم و امّا در دومی از بیم خطر یعنی وسوسه گران پنهان کار از آدمی باشد یا جنیان، به یک پناهگاهی بسیار مستحکم‏که در واقع از سه لایه و مانع برخوردار است پناه می‏بریم نشان می‏دهد که رفیق بد از خطر مار و عقرب و دزدانی که شبانه می‏آیند، و هر خطر دیگری چون: سحر و حسادت و چشم زخم و… و خلاصه از هر خطری که قابل تصور است خطرناک‏تر، وحشتناک‏تر و شکننده‏تر است.
۳.زیبا دیدن زشتی ها:
وَقَیَّضْنَا لَهُمْ قُرَنَاء فَزَیَّنُوا لَهُم مَّا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِم مِّنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنَّهُمْ کَانُوا خَاسِرِینَ ﴿فصلت : ۲۵﴾؛
(مکارم ) : ما برای آنها همنشینان (زشت سیرتی) قرار دادیم، و آنها زشتیها را از پیش رو و پشت سر در نظرشان جلوه دادند، و فرمان الهی درباره آنها تحقق یافت، و به سرنوشت اقوام گمراهی از جن و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند، آنها مسلما زیان کار بودند.

    1. دخول در آتش جهنم:

از اهل جهنم پرسیده می‏شود: چرا وارد دوزخ شدید؟ آنان می‏گویند: یکی از علتها این بود که: و کنّا نخوض مع الخائضین (مدثر:۴۵) ؛ و پیوسته با اهل باطل همنشین بودیم.
۴-۳-دوستی با چه کسانی حرام است؟
خداوند متعال در قرآن کریم و نیز اهل البیت (ع) افرادی را که دوستی با آنها مکروه، مستحب و واجب است مشخص نموده اند. در این اینجا فقط افرادی را معرّفی می کنیم، که دوستی با آنها حرام است:
الف- دشمنان خداوند متعال:
در این مورد، خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءهُمْ أَوْ أَبْنَاءهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ (مجادله: ۲۲)؛ برای مؤمنان فرقی نمیکند که دشمنان خداوند، آباء و اجداد، فرزندان یا برادران و یا اقوام و عشیره آنها باشد؛ آنها با دشمنان خدا دوستی ندارند.
ب- ستمکاران:
خداوند متعال می فرماید: وَلاَ تَرْکَنُواْ إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ(هود: ۱۱۳) ؛
به ستمکاران میل مکنید که آتش، شما را میسوزاند و در برابر خداوند، شما را دوستانی نخواهد بود و آن گاه، یاری نخواهید داشت.
ج- روی گردان از جماعت مسلمانان:
رسول خدا(ص) فرمودهاند: «من رغب عن جماعه المسلمین وجب علی المسلمین غیبته و سقطت بینهم عدالَته وجب هجرانه» :هر که از جماعت مسلمانان رویگردان شود، بر مسلمانان، غیبتش لازم و عدالتش ساقط و دوری از او واجب است. (صدوق، ۱۳۸۹: ۳۹۳). بر اساس قاعده «تعرف الاشیاء بأضدادها» می توانیم بفهمیم که دوستی با غیر این موارد، یا واجب، یا مستحب، یا مکروه است، که در کلیه این حالات، دوستی مشروع بوده و می توان با آنها دوستی نمود. همانطور که خدای متعال فرموده: قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى(شوری:۲۲) ؛ بگو من اجر رسالت جز این نخواهم که این محبت و مودت مرا در حق خویشاوندان منظور دارید.
۴-۴- دوستی شیطان:
۴-۴-۱- وَ مَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَانِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِین(زخرف:۳۶)؛ و هر کس از یاد خدا روى‏گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم که همدم او خواهد بود.‏
۴-۴-۲- رفیق مجرم باعث گمراهی انسان می شود، وَ مَا أَضَلَّنَا إِلَّا الْمُجْرِمُون) شعرا: ۹۹) ؛ امّا کسى جز مجرمان ما را گمراه نکرد.
۴-۵- تبدیل دوستی باطل در قیامت به دشمنی:
الف- الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئذِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِین(زخرف:۶۷)؛ دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند، مگر پرهیزگاران!
ب- وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً (فرقان:۲۷)؛ و روزى که ستمکار (مشرک) دو دست خود را (از روى حسرت) به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: اى کاش با پیامبر همراه مى‏شدم. یا وَیْلَتى‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِیلاً (فرقان:۲۸) ؛ ای وای بر من کاش فلانی را دوست نمی گرفتم لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً(فرقان:۲۹)؛ رفیق من بعد از آنکه حق از طرف خدا برای من آمد مرا گمراه ساخت و شیطان هنگام امید انسان را رها می سازد.
پیام‏های آیه:
۱ـ حسرت‏هاى درونى در اعمال و رفتار انسان مؤثّر است. (یَعَضُّ الظَّالِمُ)
۲ـ رها کردن راه انبیا ظلم است. (ظلم به خود و ظلم به انبیا) (یَعَضُّ الظَّالِمُ)
۳ـ عذاب قیامت بسیار سخت است. (یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ) (مشرک تنها یک انگشت و یا یک دست خود را گاز نمى‏گیرد، بلکه دو دست خود را گاز مى‏گیرد)
۴ـ در قیامت، وجدان‏ها بیدار مى‏شود. (یَعَضُّ یَقُولُ)
۵ـ پشیمانى، دلیل بر اختیار انسان است و اگر کسى مجبور بود، پشیمانى معنا نداشت. (یا لَیْتَنِی)
۶ـ دوستى‏هاى نامشروع امروز، فرداى خطرناکى دارد. «یا لَیْتَنِی» دوست در سرنوشت انسان مؤثّر است.
۷ـ ایمان به تنهایى کافى نیست، همراه بودن با انبیا نیز لازم است. (مَعَ الرَّسُولِ)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 02:50:00 ب.ظ ]




البته این امر نه فقط از باب ضرورت حفظ همکاری نهادی و استانداردهای سازگار،بلکه به این واسطه هم شایسته است که این دسته از استانداردهای سازمان بین‌المللی کار تا حد زیادی،رویه جاری دولت‌های عضو میثاق را منعکس می‌سازد.
در حال حاضر، کمیته فاقد چنین دانشی است. با درنظرگرفتن ناکافی بودن خدمات دبیرخانه و سطح عموماً پایین مشارکت سازمان بین‌المللی کار، به وضوح این نیاز احساس می‌شود که تک تک اعضای کمیته توان کارشناسی خود را در این زمینه گسترش دهند لازم است به عنوان یک اقدام ابتدایی کمیته ناگزیر خواهد بود قلمرو کلی ماده شش را معین سازد. برای مثال، کمیته باید نظر دهد که ماده شش تا چه حد تأمین‌کننده حق افراد استفاده از خدمات بنگاه‌های استخدام کننده یا حق بر راهنمایی و آموزش حرفه‌ای می‌باشد . به‌علاوه، کمیته باید در ارتباط با مسائلی که ظرافت ویژه‌ای دارند موضع‌گیری کند نظیر مشروعیت محدودیت‌ها در خصوص دسترسی به اشتغال برای افراد غیر تبعه یک کشور ( چه به واسطه پروانه‌های کار یا طرق دیگر) یا برای اعضای غیرعضو در یک اتحادیه ( در مواردی که قراردادهای عضویت اجباری در اتحادیه صنفی قبل از ورود به یک شغل وجود دارد).

( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

Abstract :
The labour was requsite aspect for human live since cilivisiton appearance but labourers were not position.
Law laboor consist of private and common law.
Law private aspect is base of contract among labourer and labor agent that this relation follow private law. Its common aspect is result of government inter frence in relation among groups because.
government stand with laborers by reason fof their position in economic and political affiars there are so common law is dominant in part.
Special crimal law in labor law that resultin legal penalties ideu for law laboor.
Right on work as new abject is aooearing in inter national level. But it face problems these ehallenges are result of groups trespass .
Right on work and distinct limit creation among empolyer and employee and respect to international law will reduce challerges.
Respecting to laboor rights sueh as economics culture cause more responsibity for labore and employee right abservation cause better and on- time pay from labor agent too .
So polyee and employer right in national and world level and human being right consideration are requsite affiars.
Key words – right on work- human right- economic – culture right – employer. Employee

فهرست منابع و مآخذ

    • آشتی ، محسن ، حقوق کار ، جلد اول ، مدرسه عالی بیمه تهران ، چاپ اول ، بی تا.
    • آذری قمی ، احمد ، مالکیت در اسلام ، دفتر تبلیغات اسلامی ، بی تا.
    • اباذری فومشی ، منصور ، حقوق کار و نحوه رسیدگی شکایات ، دعاوی و جرائم قانون کار ، بهنامی ، چاپ دوم ، ۱۳۸۱.
    • ابراهیمی ، محمد حسن ، مضاربه در اسلام ، دفتر تبلیغات اسلامی ، چاپ دوم ، ۱۳۷۷.
    • احمدی ، سید احمد ، حقوق کار ، حقوقدان – دانش نگار ، چاپ اول ، ۱۳۸۱.
    • اسکینی ، ربیعا ، حقوق تجارب (ورشکستگی و تصفیه امور ورشکسته) ، سمت ، چاپ یازدهم ، ۱۳۸۷.
    • الهیان ، محمد جواد ، پرسش و پاسخ در زمینه روابط کار ، جلد اول ، موسسه کار و تامین اجتماعی، چاپ نهم ، ۱۳۸۸.
    • الهیان ، محمد جواد ، آراء وحدت رویه هیات عمومی دیوان عدالت اداری و دیوان عالی کشور در زمینه مسائل کار و تامین اجتماعی ، جلد دوم ، موسسه کار و تامین اجتماعی ، چاپ دوم ، ۱۳۸۷.
    • الهیان ، محمود جواد ، آراء وحدت رویه دیوان عدالت اداری و دیوان عالی کشور در زمینه مسائل کار و تامین اجتماعی ، جلد سوم ، موسسه کار و تامین اجتماعی ، چاپ اول ۱۳۸۷.
    • الیوت ،کاترین ،نظام حقوقی فرانسه ، ترجمه صفر بیگ زاده ، مجلس شورای اسلامی ، ۱۳۸۲.
    • الهیان ، محمد جواد ، پرسش و پاسخ در زمینه روابط کار ، جلد سوم ، موسسه کار و تامین اجتماعی.
    • امامی ، محمد ، استوار سنگری ، کورش ، حقوق اداری ف جلد اول ، میزان ، چاپ ششم ، ۱۳۸۸.
    • براتی نیا ، محمود ، دیدگاه های نو در حقوق کار ، فکر سازان ، چاپ اول ، ۱۳۸۲.
    • بهشتی ، جعفر ، روابط صنعتی و روابط کار ، نگاه دانش ، چاپ اول ، ۱۳۸۱.
    • پاد ، ابراهیم ، حقوق کیفری اختصاصی ، جلد اول ، دانشگاه تهران ، ۱۳۴۷.پایدار ، حبیب الله برداشت هایی درباره مالکیت ، کار و سرمایه از دیدگاه اسلام ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، بی تا.
    • جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، مبسوط در ترمینولوژی حقوق ، مجلات اول ، سوم و چهارم گنج دانش ، چاپ اول.
    • جعفری لنگرودی ، محمد جعفر ، ترمینولوژی حقوق ، گنج دانش ، چاپ چهارم ، ۱۳۶۸.
    • حقوقو اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگ ، آبیسورن ایده ، ترجمه حمید قنبری ، انتشارات مجد چاپ ۱۳۹۰.
    • حقوق اختصادی و اجتماعی و فرهنگی ، متیو کریون ، ترجمه محمد حبیبی ممجنده ، انتشارات دانشگاه مصر یاسین ۸۷.
    • دوانی ، غلامحسین ، مجموعه قوانین و مقرار کار و تامین اجتماعی همراه با پرسش ها و پاسخ ها در زمینه قانون کار و قانون تامین اجتماعی ، کیومرث ، چاپ پنجم ، ۱۳۷۷.
    • رنجبری ، ابوالفضل ، حقوق کار ، مجد ، چاپ اول ، ۱۳۷۷.
    • زراعت ، عباس ، شرح قانون مجازات اسلامی ، بخش دیات ، جلد اول ، انتشارات ققنوس ، ۱۳۸۱.
    • زراعت ، عباس ، حقوق جزای اختصاصی تطبیقی ، جرایم علیه اشخاص ، انتشارات ققنوس ، ۱۳۸۵.
    • زرکلام ، ستار ، حقوق مالکیت ادبی و هنری ، سمت ، چاپ اول ، ۱۳۸۷.
    • سپهوند ، امیر ، تقریرات حقوق جزای اختصاصی.
    • سیف امیر حسینی ، مرتضی ، کار و نظرگاه سرمایه داری ، سوسیالیسم و اسلام ، زرین ، چاپ اول ، ۱۳۶۹.
    • شیدفر ، زین العابدین ، حقوق کار و صنعت ، جلد اول ، دانشگاه تهران ، چاپ دوم ، ۱۳۴۵.
    • صفایی ، سید حسین ، دوره مقدماتی حقوق مدنی ، جلد دوم ، ( قواعد عمومی قراردادها ) ، میزان چاپ ششم ، ۱۳۸۷.
    • صمیمی کیا مسعود الظفر ، آذرفر فروز ، فرهنگ حقوقی ( فارسی – انگلیسی) ، دشتستان ، چاپ دوم ، ۱۳۷۷.
    • ظهوری ، قاسم ، روابط کار ، نظریه ها و فرآیندها ، انتشارات میر ، چاپ اول ، ۱۳۷۸.
    • عراقی ، عزت الله ، حقوق بین المللی کار ، انتشارات دانشگاه تهران ، ۱۳۶۷.
    • عراقی ، عزت الله ، آیا می دانید حقوق کارگر و کارفرما از چه قرار است؟راهنما ، چاپ دوم ، ۱۳۶۸.
    • عراقی ، عزت الله ، حقوق کار ۰۱) ، سمت ، چاپ اول ، ۱۳۸۱.
    • علویون ، سید محمد رضا ، کار زنان در حقوق ایران و حقوق بین المللی کار ، روشنگران و مطالعات زنان ، چاپ اول ، ۱۳۸۱.
    • غمامی ، سید محمد مهدی ، مطالعه تطبیقی جنبه های کیفری حقوق کار ، مجله دادرسی ، ش ۵۹.
    • فرکمال آنکه ، دادگستری در آلمان ، ترجمه محمد صادری توحید خانه ، سمت ، ۱۳۸۲.
    • قریشی ، شریف ، کار و حقوق کارگر ، ترجمه ادیب لاری و محصل یزدی ، دارالکتاب الاسلامیه چاپ دوم ، ۱۳۵۲.
    • کاتوزیان ، ناصر ، مسئولیت مدنی ، دانشگاه تهران ، ۱۳۶۹.
    • کاتوزیان ، ناصر ، مقدمه علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران ، به نشر ، مدرس ، چاپ چهارم ، ۱۳۷۶.
    • کاتوزیان ، ناصر ، حقوق مدنی ، ( قواعد عمومی قراردادها) ، جلد اول ، شرکت سهامی انتشار ، چاپ چهارم ، ۱۳۷۶.
    • کاتوزیون ، ناصر ، حقوق مدنی ( قواعد عمومی قراردادها ، جلد دوم ، شرکت سهامی انتشار ، چاپ چهارم ، ۱۳۷۶.
    • کاتوزیون ، ناصر ، حقوق مدنی ، دوره عقود معین ، شرکت انتشار ، چاپ چهارم ، ۱۳۷۱.
  • کاتوزیون ، ناصر ، قانون مدنی در نظم حقوق کنونی ، میزان چاپ دهم ، ۱۳۸۳.
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:50:00 ب.ظ ]




داشتند که پاکستان با داشتن متخصصین اتمی و در سایه همکاری با فرانسه، مانند هند به بمب دست یابد و با توجه به روابط نزدیک و دوستانه این کشور با اعراب، این بمب را در شرایط خاص احتمالا به اعراب منتقل کند[۶۹] .
کسینجردراواخر۱۹۷۶به پاکستان مسافرت نمودومجدانه سعی کردکه این قرارداد رابه هم بزندواشاره کردکه ممکن است که آمریکایی ها کمکهای نظامی خودرابه پاکستان متوقف کند . کسینجر پس ازناکامی درمتقاعد کردن بوتو به فرانسه رفت تابتوانداین معاهده رالغونمایدولی فرانسه هم به نوبه خوداعلام کردکه دوکشور فرانسه وپاکستان مستقل بوده ومعاهده ای رابین خودامضانموده واکنون به آن پایبند می باشندوکشورثالثی حق دخالت دراین موضوع رانمی دهندو ازاینجا روابط آمریکاوپاکستان تیره شد . طرفداران بوتواین موضوع رامهمترین علت پشتیبانی آمریکااز براندازی بوتومی دانند . البته دراین رابطه_ دخالت آمریکاعلیه بوتو_ نظریات دیگری هم وجوددارد . ازقبیل این که باروی کارآمدن موراجی دسای درهندوتمایل زیاداوبه آمریکا، روابط شوروی وهندرو به سردی گراییدوشوروی هادرتلاش یافتن دوست دیگری درمنطقه بودندکه پاکستان به رهبری بوتو باتوجه به تیرگی روابطش باآمریکا بهترین انتخاب بود . اضافه براین،بوتوبرای حل مشکلات اقتصادی، وارد کردن کارخانه ذوب آهن وحل اختلاف قدیمی کشورش باافغانستان بر سرمسئله ایالت سر حد شمال غربی، به شوروی ها محتاج بود و متقابلاً شوروی با انتخاب بوتو می توانست هند را مضطرب کرده و به این کشورفشارآورد.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

دراین دوران مطبوعات آمریکانسبت به بوتو عموما لحن انتقادآمیزی داشتندخصوصا نیوزیک گزارش مفصل کشته شدنها، زخمی شدنها و وحشیگری های پلیس پاکستان را در بیشتر شماره های خود همراه با عکس درج می کرد ازطرف دیگر دراین دوران «تاس» خبرگزاری شوروی ومطبوعات این کشوراز بوتو جانبداری ودفاع می کردند[۷۰].
رحجان بوتودرگزینش سوسیالیسم اسلامی،پیوندهای تقویت یافته اش باچین،تلاش جهت نزدیکی بامسکو، به دست گیری پرچم دفاع ازآرمان های مسلمانان، بویژه فلسطین وبیت المقدس، جانبداری سرسختانه ازتقاضاهای جهان سوم،وبدون تردیدمهم ترازهمه؛ابراز وی درتولید «بمب اسلامی» و نیز انتقاد وی از سیاست های ایالت متحده، جملگی در حکم دلایلی بودکه گواهی می داد بوتو دوست آمریکا نیست .
واشنگتن باتوجه به شرایط وقراین چنین نتیجه گرفت که بوتومی تواندسیاست خارجی پاکستان راتغییرجهت
دهدودرراستای نزدیکی بیشتربابلوک سوسیالیست قدم بردارد
به زعم بوتو کودتای۱۹۷۷که در پی انتخابات در همان سال واقع گردید، بنا به تحریک آمریکا صورت می‌گرفت . بوتو در تحلیل خود به این نتیجه رسیدکه واشنگتن عزم کرده ازافول وی بهره برداری برد۲.
۳-۱-۶جنگ شوروی درافغانستان
درروز۲۷دسامبرسال۱۹۷۹میلادی نیروهای ارتش شوروی به خاک افغانستان حمله می کنند. افکارعمومی
جهان درآن هنگام به دلیل تعطیلات کریسمس وسال نوچندان به این حمله واکنش نشان نداد .
درپی کشته شدن نورمحمدتره کی،عامل کودتای کمونیستی درافغانستان به دست حفیظ الله امین،شوروی دریافت که امین فردمناسبی برای حفظ منافع این کشوردرافغانستان نیست . بنابراین ارتش شوروی به دستور لئونیدبرژنف، رهبرودبیرکل حزب کمونیست اتحادجماهیرشوروی وبه این بهانه که دولت قانونی افغانستان از آنهاکمک خواسته است به آنهاحمله می کند.
حفیظ الله امین که کمترازچهل روزقدرت رابدست داشت به قتل می رسد .
ببرک کارمل،عامل شوروی هابه مقام ریاست جمهوری افغانستان منصوب می شود .
با دخالت مستقیم نیروهای نظامی شوروی درافغانستان مبارزه مجاهدین افغانی بارژِم کمونیستی این کشورکه از زمان کودتای نورمحمدتره کی علیه دولت داوودخان آغازشده بود،ابعادگسترده ای می گیرد و به یک جنگ تمام عیارمبدل می شود .
دراواسط سالهای دهه۱۹۸۰میلادی نیروهای رژیم کمونیستی افغانستان وحدوددویست هزارنظامی شوروی کنترل شهرهاوراههای ارتباطی اصلی رادردست داشتند،اماقادربه شکست دادن مجاهدین افغانی نبودند .
احمدشاه مسعود، برجسته ترین فرمانده مجاهدین محسوب می شد که لقب شیرپنج شیر را داشت و علی رغم بمباران های سنگین هوایی وتجهیزات مدرن ارتش شوروی هرگزاجازه ندادآنها بردره پنج شیرمسلط شوند .
سرانجام دردوران میخاییل گورباچف دولت شوروی به این نتیجه رسیدکه دریک باتلاق گرفتارشده است . ببرک کارمل استعفاداد و نجیب الله جانشین اوشد .
درروز ۱۵ آوریل سال۱۹۸۸براساس توافق های ژنو که میان شوروی، آمریکا، افغانستان وپاکستان امضاشد، اشغال افغانستان توسط شوروی خاتمه یافت .
نیروهای شوروی درروز ۱۵ فوریه سال۱۹۸۹میلادی ازخاک افغانستان عقب نشینی کردند .
به این ترتیب،درروز۲۷دسامبرسال۱۹۷۹میلادی نیروهای ارتش شوروی به خاک افغانستان حمله کردند . در این جنگ ده ساله دست کم یک میلیون افغانی کشته شدندوپنج میلیون نفربه کشورهای ایران وپاکستان پناهنده شدند .
بیش ازپانزده هزارنظامی شوروی به قتل رسیدندوهزاران سرباز دیگر معلول شدند .
با خروج نیروهای شوروی از افغانستان دوره تاریکی که از کودتای نور محمد تره‌کی آغاز شده بود به پایان رسید .
اماافسوس که دوره تاریک دیگری برای کشوروملت مظلوم افغانستان درراه بودکه تابه امروزادامه دارد .
آن دسته ازسربازان ارتش سرخ شوروی سابق که درافغانستان جنگیده اندبه مجاهدین افغانی یعنی دشمن سرسخت خودلقب »دوخی«راداده بودند که در زبان روسی به معنی ارواح است.
ولی هنگامی که درفوریه۱۹۷۹آخرین تانک شوروی ازرودخانه آمو عبورکردوبه شوروی بازگشت،سربازان روسی نیز،ارواح خوشان رادر افغانستان باقی گذاشتند .
دربلندی های شمال افغانستان هنوزمردانی باپوست رنگ پریده دیده می شوندکه باهم به زبان روسی حرف می زنند. تاسال۱۹۸۱نصرت الله یک سربازارتش سرخ بودکه نیکلای خوانده می شد. او و دو روس دیگر که اکنون رحمت الله وامین الله نامیده می شوند،تنهاسرباز زنده باقی مانده ازپنج سرباز روسی‌اند که گفته می‌شود پس ازدستگیری به دین اسلام گرویده بودند . این عده پس ازمسلمان شدن درکنارمجاهدین یعنی دشمنان سابق خودبه جنگ باسربازان شوروی پرداختند . سرنوشت محتوم ماجراجویی های شوروی درافغانستان غالبا با سرنوشت آمریکادرجنگ ویتنام مقایسه می شود . روسیه می گویددرفاصله سالهای۱۹۷۹ تا۱۹۸۹قریب به سیزده هزار سرباز روس کشته شدند . نزدیک به یک میلیون وسیصدهزارافغان که عمدتاغیرنظامی بودند،در این درگیری ها جان خودراازدست دادند .
۳-۱-۷ظهورضیاءالحق (۱۹۷۷ تا۱۹۸۷ )
ازآنجاکه ضیاءالحق فاقدهرگونه برنامه خط مشی سیاست خارجی ازآن خودبود،لذابه دنباله روی ازبوتو پرداخت . وی توانست تاثیرخوبی ازخوددرآمریکابرجای گذارد . ترفندی که برای به دست گرفتن قدرت به کار گرفت، بی تفاوتی که از خود نشان داد، جانب داری متعصبانه ازاسلام، در کل سبب شد که وی نتواند دوستانی برای خود در داخل یاخارج ازدولت آمریکا فراهم آورد. جرایدآمریکا ارزش های مرتاضانه ضیاء را در کانون توجه قرارداد وبویژه به اسرار وی دراعمال مجازات های تعیین شده دراسلام برای جرایم اجتماعی توجه داشتند. ازآن گذشته دولت کارتر به دهلی نو متمایل بود . در دوران حکومت کارتر،آمریکایک کمک چهارصد میلیون دلاری به پاکستان پیشنهادکردولی ضیاءالحق به دلایل گوناگون ازجمله ناچیزبودن آن،کمک را رد نمود .
اما وقوع دو حادثه در منطقه در او آخر دهه هفتاد باعث توجه بیش از پیش آمریکا نسبت به پاکستان گردید که نتیجه آن توسعه روبه رشدروابط دوجانبه بود .
رویداداول مربوط به کودتای کمونیستی در۲۷آوریل۱۹۷۸درافغانستان ویورش بعدی قوای کمونیستی شوروی به این کشوربودکه موجب شدتاشوروی برای دستیابی به آبهای گرم وایجاداختلال درجریان نفت بسوی غرب، یک قدم نزدیکترشود . بدین ترتیب موقعیت پاکستان برای غرب بعنوان آخرین سدبرای جلوگیری ازنفوذ شوروی، پیش از هر زمان حساس ترشد.بخصوص این که دراین مقطع پاکستان به مثابه معبری برای تجهیزجناح های مبارز درمیان افغانهامی توانست مورداستفاده قرارگیرد . نتیجه ای که ازدوران اشغال افغانستان می توان گرفت این است که ازبعضی جنبه ها بحران افغانستان کمک کردتانفوذ صوری وساختاری آمریکاروی پاکستان بالا گیردکه تمایل پاکستان برای عمل کردن بعنوان یک کانال تهیه تسلیحات برای مبارزین افغانی که ازآنهابود .در واقع در همین دوران بار دیگر با کم رنگ شده تنش زدایی و خارج شدن دو قطب از حالت تبانی و سرعت پیدا کردن تردمیل بار دیگر آمریکا مجبور بود برای کنترل سرعت و مقابله با افزایش قدرت رقیب خود به دوستان سابق خود متوسل شود و از این رو بار دیگر پاکستان دارای ارزش استراتژیک شد.حمله شوروی به افغانستان و انقلاب ایران دو اتفاق تسریع کننده این گرایش امریکا بودند.
حضور شوروی در مرزهای پاکستان سبب می شد تا این کشور روابط نظامی و سیاسی خود را با واشنگتن تقویت نماید .
حادثه دوم که درفوریه۱۹۷۹رویداد،پیروزی انقلاب اسلامی درایران بودکه به سقوط شاه از اریکه قدرت انجامید و باعث شد تا تکیه گاه ونقطه ثقل قابل اعتماد آمریکادر منطقه که تاپیش ازاین بعنوان ژاندارم منطقه ایفای نقش نمود،مضمحل شده وخلأیی ازلحاظ نظامی به زیان غرب وآمریکا بوجود آید و لذا با توجه به موقعیت ژئوپولیتیکی وکثرت جمعیت پاکستانی،آمریکابرای واگذاری پاسداری ازقسمتی ازمنافع مطلوب خود درمنطقه،متوجه پاکستان گردید[۷۱] .
شکست کارتراز رونالدریگان درانتخابات نوامبر۱۹۸۰،به این توالی از رویدادهای نگران کننده درمناسبات اسلام آباد_ واشنگتن خاتمه دادو ریگان هیچ یک از دل مشغولی های سلف خودرانداشت . افزون برآن دولت جدید مشتاق بود تا به چالش سیاست شوروی رود، بویژه درافغانستان که مردمش آماده بودند هرگونه خطری را برای دفاع ازمیهن به جان بخرند . ریگان هم چنین دیدگاه مثبتی ازنقش ضیاءالحق درامورپاکستان داشت و شخصا با نظامیان سیاستمدار شده احساس آسودگی خاطر می کرد. دولت ریگان برای ارسال جنگ افزار پیشرفته اولویت قائل شده واذعان نمود که بعد از مختصر توجه اولیه در دوران حکومت جرالدفورد، ارتش پاکستان در دوران کارتر مورد بی مهری قرار گرفت و لذا با حرارت از اعاده قدرت نظامی پاکستان پشتیبانی نمود .
دولت ریگان،شکاف ها را از بین دوکشوربرداشت وپاکستان بیشترین میزان کمکهای نظامی رادرتاریخ روابطش باآمریکادریافت نمودوضیاءنیزبه نوبه خودموافقت نمودکشورش رادرگرما گرم مبارزه افغانستان وارد نماید[۷۲] .
ازاین زمان بودکه حجم کمکهای مالی ونظامی آمریکابه این کشوربه طور بی سابقه ای افزایش یافت . برای نمونه درسال۱۹۸۳مبلغ یکصدوسی میلیون دلارازجانب آن کشوربه پاکستان کمک اقتصادی شد[۷۳]. درسال۸۴نیزآمریکامتعهد گردید تا در طی برنامه پنج ساله ۳/۲میلیارد دلار به پاکستان کمک نمایددراین اولین مرحله ازآن ۴۵۸ میلیون دلاربه پاکستان پرداخت نمود[۷۴] . به دنبال آن ودرهمان سال پاکستان ۳۱ میلیون دلاردیگرازآمریکادریافت کرد[۷۵] . درزمینه تسلیحاتی نیزانواع تسلیحات مدرن نظامی به پاکستان فروخته شدکه ازآن جمله فروش شش فروندهواپیمای اف-۱۶درسال ۱۹۸۲[۷۶] و تحویل۱۰فروند هلیکوپتر از نوع کبری درسال ۸۴ و[۷۷] ارسال ۴ فروند دیگر از هواپیماهای اف-۱۶ درسال ۸۶ به پاکستان بود[۷۸] .
جرج شولتز وزیرامورخارجه آمریکادرسال ۱۹۸۳ برای شرکت درکمیسیون مشترک آمریکا_ پاکستان وارد اسلام آباد شد . موضوعات اصلی گفتگو،مسئله افغانستان وجنگ عراق برعلیه ایران بود . درهمین سال یک هیئت ازکنگره آمریکا به ریاست «کلارنس دی لانگ»[۷۹] نماینده دموکرات ایالات مریلندورییس کمیته فرعی اقدامات خارجی مجلس نمایندگان ازپاکستان دیدن کرد . این هیئت برای برآورداحتیاجات نظامی واقتصادی پاکستان به این کشور سفر کرد ودرعین حال مسئله وضعیت امنیتی منطقه جنوب آسیادر برابر شوروی سابق نیزاز انگیزه های این سفربود . سرپرست هیئت آمریکایی دراین سفردردیدار با ضیاءالحق،رییس حکومت نظامی پاکستان وصاحب زاده یعقوب خان،وزیرامورخارجه طی سخنانی تصریح نمودکه باتوجه به وضعیت موجود بین شرق وغرب کشورپاکستان ازاهمیت بسزایی برای آمریکابرخورداراست[۸۰] . دراین سال تظاهراتی در ایالت سند برگزار شد که طی آن ضمن اعتراض به حمایت واشنگتن ازحکومت نظامی پاکستان، آدمک‌های ریگان و پرچم آمریکابه اعتزاز کشیده شد. هیئت حاکمه آمریکادراین سالها، سالانه ۲/۳میلیارد دلار کمک در اختیار پاکستان قرار داد.
نیمی از این مقدار بصورت کمک های اقتصادی ونیمی دیگربه صورت ارسال تسلیحات نظامی بود درسال ۱۹۸۴ جرج بوش«پدر» معاون رییس جمهورآمریکادیداری ازپاکستان به عمل آورد . وی درتوجیه ارسال سلاحهای آمریکایی به پاکستان گفت که مادرامنیت پاکستان منافع حیاتی داریم و روابط پاکستان وآمریکا بسیارخوب می باشد . واین روابط برترازنگرانی های استراتژیک آمریکادرمنطقه درپی تهاجم شوروی به افغانستان است[۸۱] . طبیعی بوداین حجم ازکمکهای تسلیحاتی به پاکستان ناخوشنودی ونگرانی مقامات هندی را برانگیزد . مقامات هندی درملاقات هایی که بامقامات آمریکایی نمودندخواستارقطع این کمکهاکه برهم زننده توازن قوادرمنطقه بودگردیدند[۸۲]. آمریکانیزبرای جوگیری ازآثارنامطلوب این کمکهاکه ممکن بودهند رابیش ازپیش به شوروی متمایل سازد،مسئله قطع فعالیت های مربوط به برپایی تاسیسات اتمی درپاکستان را شرط استمراراین کمکها اعلام نمود[۸۳]وحتی این کشور را به قطع کمک هایش تهدیدکرد . بااین حال باتوجه به حساسیت نقش پاکستان درمنطقه،این کمکهااگرچه برای جلب ناخشنودی هند،گاهی باوقفه روبروشده ویا
تاحدی محدودگردیده بوداماراهی دیگرجزاستمرارآنهابرای آمریکانبود .
درمقابل،ضیاءالحق،رییس جمهورپاکستان درمقابل این تهدیدات ومحدودیت ها،همراهی پاکستان باغرب و ایفای کامل نقش درمنطقه رامنوط به کمک بی قیدوشرط ازجانب آمریکامی دانست[۸۴] وقطع این کمکهارا موجب نتیجه شومی درهدف های مشترک آمریکاوپاکستان،تلقی می نمود[۸۵].
باوجوداستمرارنسبی جریان اسلحه وکمک های مالی ازجانب آمریکا،پاکستان برای جلوگیری ازتحریک بیشترشوروی وباتوجه به انواع فشارهاازجانب شوروی وازجمله بمب گذاری های متعدددرشهرهای عمده این کشورتوسط عوامل شوروی،سعی نمودبرای آنکه حساسیت بیشترشوروی رابرنگیزاند،ارسال سلاح از طریق خاک پاکستان توسط آمریکابرای تجهیزجناح های راست افغانی که علیه نیروهای شوروی درافغانستان می جنگیدند را تاحدزیادی محدودنمایدکه ازجمله این محدودیت هاانتقال موشک های»استینگر« به علت ملاحظات امنیتی دربرابراقدامات تلافی جویانه شوروی بود . درسال۱۹۸۷خبرگذاری هاازخریدواجاره هواپیماهای آواکس آمریکاتوسط پاکستان گزارش دادندکه این مسئله نشانگر نزدیکی بیش ازهمیشه روابط دو کشوربود . این امربه انتقادشدیدجناح های مخالف دولت پاکستان مواجه شد . ازآن جمله فرمانده نیروی هوایی این کشورخریداین نوع هواپیماهاراازلحاظ اقتصادی_ سیاسی به زیان پاکستان ارزیابی کردواجاره آنهاتحت شرایط آمریکارابرای حاکمیت واستقلال پاکستان مضرتلقی نمود.[۸۶]
۳-۱-۸از۱۹۸۸ ) ظهوربی نظیربوتو ( تا۱۹۹۱
باانفجارهواپیماهای نظامی ضیاءالحق وپایان دوره حکومت یازده ساله وی،دردسامبر۱۹۸۸بی نظیربوتو روی کارآمد . علی رغم فشارهای درون حزبی،او علنی اظهارداشت که ایالات متحده مهره اصلی درامنیت و توسعه پاکستان به شمار می آیدوقصددارد همان راهی رادرپیش گیردکه توسط اسلاف وی،منجمله محمد ضیاءالحق ترسیم شده بود . خانم بوتودستخوش درامی نشده بودکه برای پدرش حکم انگیزه رایافته بود . تمامی بیانات بوتو، اظهاراتی سنجیده شده وعاری ازاحساسات به شمارمی آمد . درسال۱۹۸۸واشنگتن مبلغ ۵۷۶میلیون دلار کمک نظامی و اقتصادی برای پاکستان در نظر گرفت ودولت بوش پدر نیز خواستار تصویب مبلغ ۶۲۱ میلیون دلاردیگردرسال۱۹۹۰گردید .بی نظیربوتو دردیدارازآمریکادرژوئن۱۹۸۹به مسئله اساسی که تهدیدبود برآینده روابط آمریکا،اشاره مبسوط نمودودرمقام زدودن نگرانی های آمریکاازتولیدسلاح های هسته ای توسط اسلام آباد،اظهارداشت که دولت وی پیوسته ازاین سیاست دیرپای پاکستان تبعیت کرده که وارد مسابقه تسلیحاتی نشودویگانه هدف وی عبارت است ازارتقاءاستفاده صلح آمیزازانرژی اتمی . ظهور بی نظیر بوتوبعنوان نخست وزیرپاکستان بااستقبال وتمجیدمقامات آمریکاوآزادی خواهان به منزله یک پیروزی برای دموکراسی مواجه گردید . بعنوان نخستین زن رهبر دریک کشوراسلامی،بی نظیرجوان،توانست توجه ونظر مطلوب بخش وسیعی ازجامعه آمریکارابه خودجلب کند . اعلامیه های وی دراشاره به یک پاکستان دموکراتیک تاثیرخودرابرمقامات آمریکابرجای گذاشت . تضمین های خانم بوتو دایربه این که کشورش سلاح اتمی تولید نمی کند گرچه باگزارش های دریافتی از»ویلیام وبستر«، رییس سازمان مرکز اطلاعات،» سیا« فحوایی مخالف داشت وچندقانع کننده نبود،ولی درکل ازجهت نزاکت درواشنگتن پذیرفته شدو قرارداد تسلیحاتی آمریکادرکوتاه مدت به قوت خودباقی ماند[۸۷] .
باخروج نیروهای شوروی ازافغانستان،فشارآمریکابرپاکستان برای ترک برنامه هسته ای اش بالا گرفت و دولت بوش دراکتبر۱۹۹۰یک ارتباط بین کمک های نظامی وعدم گشترش سلاح های هسته ای درجنوب آسیا ایجادکرد . وازاین روعدم تمایل رییس جمهوربرای تصدیق کردن این مطلب که_ آن گونه که لایحه پرسلردر موردکمکهای خارجی مقررکرده بود_ پاکستان دارای تسلیحات هسته ای نیست،باعث به تعویق افتادن کمک های نظامی واقتصادی به ارزش۶۰۰ میلیون دلاربرای سال مالی-۹۲-۱۹۹۱ به پاکستان شد.
بطورکلی می توان گفت که سیاست عمده آمریکادرطی دهه های۵۰و۶۰درجنوب شرقی وجنوب آسیا، ممانعت وجلوگیری ازتوسعه نفوذکمونیسم بود . آمریکابرای نیل به این هدف همواره سعی داشت تاحضورنظامی خودرادرمنطقه حفظ نمایدتاازاین طریق بتواندبعنوان پلیس بین الملل ازنظم مطابق با الگوها و خواسته های غرب دفاع نمایدودراین میان روابط باپاکستان نیزازاین جنبه موردبررسی قرارمی گرفته وسعی می‌شد تا این کشور وارد حلقه تدافعی غرب گردد . پاکستان نیز بخاطر مواجه بودن بامسائل امنیتی،مالی و اقتصادی خاص خودکه کمک گرفت از یک ابرقدرت رابه زعم رهبران وقت این کشورایجاب می نمود،وارد پیمان های نظامی وامنیتی باآمریکاو متحدینش درمنطقه گردید .
بعدازتجربه تلخ آمریکادرجنگ ویتنام وبروزانتقادات جدی نسبت به درگیری مستقیم آمریکادرآسیا،این رویه مورد تجدیدنظر قرارگرفت وآمریکادر دهه هفتادسعی نموددفاع ازامنیت کشورهای متحدخود را تا حدودی به عهده خودشان بگذارد . این تاکتیک جدیددرسیاست خارجی آمریکایعنی جنگ توسط دیگران وبه هزینه آنهابعنوان «دکترین نیکسون» شناخته شده است . تغییری که دراین مرحله ازسیاست خارجی آمریکابه وقوع پیوست،بروزاختلاف بین چین و شوروی وکوشش آمریکا در بهره برداری از این اختلافات وقرار دادن چین به عنوان یک نیروی توازن بخش درمقابل هندوشوروی بود .
دراین زمان آمریکابه این نتیجه رسیده بودکه بیشترین تهدیدنسبت به منافع آسیایی آمریکاتوسط شوروی خواهد بود و نه چین؛ زیرا که شوروی از نظر اقتصادی و نظامی بسیار قوی و همتر از آمریکا گشته بود و در افغانستان، هند،بنگلادش وویتنام دارای نفوذقابل ملاحظه‌ای شده بود .‌هندنیزپس ازتجزیه پاکستان به بهبودوپیشرفت چشمگیری درزمینه قدرت نظامی واستراتژیکی نائل شده بود .‌نیروهای مسلح هندپس ازارسال تجهیزات نظامی شوروی که ازنوامبر۷۱ شروع شده بود،دارای قدرت بزرگی ازلحاظ نظامی شده بود ازآگوست۱۹۷۱نیز شوروی به شب قاره،نامش به قاره هنداطلاق کردکه به معنی بالابردن هندبه عنوان قدرت مسلط درمنطقه بودو نیزبه حمایت بی دریغ ازهنددرفراینداختلافات مرزی چین وهندپرداخت تاازاین رهگذرنسبت به برهم زدن توازن قوادرآسیابه نفع شوروی وهنداقدام کند .‌لذا قلمدادنمودن چین بعنوان رقیب متخاصم برای آمریکا،از این به بعداشتباه وبی مناسبت بود . بنابراین چین بعنوان یک قدرت منطقه ای که ضمنا دارای اختلافاتی، هم با هند هم با شوروی بود،درمرکزتوجه آمریکا بعنوان یک نیروی توازن بخش قرارگرفت ودرواقع معادله قدیمی آمریکاکه مبتنی برتوازن هنددرمقابل چین بود،بصورت قراردادن چین درمقابل هندوشوروی تغییریافت . در اینجاملاحظات توازن قوا،فوق تقسیمات وملاحظات ایدئولوژیک قرارگرفت ودنیاشاهدپدیده جدیدی گشت که عبارت بودازهمکاری کاپیتالیسم باکمونیسم . این همکاری وتشریک مساعی ازنوع جدید،دراعلامیه شانگهای سال ۱۹۷۲ بااعلام مخالفت چین وآمریکادرمقابل اقدامات هرکشور یا گروهی ازکشورهابرای برقراری تسلط وتفوق درآسیاواقیانوس آرام،شکل رسمی وتاییدشده به خودگرفت .
آنچه که دراین رابطه جدیدمطرح نبود، این بود که هندیک کشور دموکراتیک است که از الگوهای دموکراسی نوع غربی پیروی می کند، بلکه مهم این بودکه اومتحدشوروی است و در مسائل مهم بین المللی مطروحه بین دو ابرقدرت، مشکل می توان در کنارآمریکا قرار گرفت .
اماجایگاه پاکستان دراین معادله جدیدچه بوده است؟ حفظ پاکستان، نشانه علایق ومنافع مکمل باچین در شبه قاره هند و جزء منافع آمریکا تلقی می شد زیرا که ضعیف شدن یاازدست رفتن پاکستان توسط هند یا شوروی، نیروهای مخالف سرمایه داری آمریکاراغلبه بخشنده،نقش توانبخش آن را در آسیا به مخاطره می‌انداخت.
لذا در طی دوره بعدازسال ۷۱ سیاست آمریکادرقبال باقیماندن پاکستان،مبتنی برحمایت کامل ازاستقلال وتمامیت ارزی پاکستان بود. اما در این مرحله آمریکا هیچگونه اقدام نظامی برای کمک به پاکستان انجام نداد و اصولا قصد نداشت که نیروهایش را دردفاع ازپاکستان درمقابل هندبکارببرد . هرچندازنقش هندتحت حمایت شوروی درتجزیه پاکستان رنجیده خاطربود . پاکستان دراین رابطه حتی نمی توانست منتظردریافت میزان وسیعی ازسلاح های آمریکایی بصورت های مختلف باشد . چراکه عده ای ازاعضای کنگره آمریکا طرفدار بلامنازعه بودند و دررابطه بافروش اسلحه به پاکستان مخالفت ورزیده وازتصویب آن جلوگیری می‌کردند .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:50:00 ب.ظ ]




البتّه درماده ۷۳۴ قانون مدنی در تعریف عقد کفالت آمده است: ” کفالت عقدی است که به موجب آن احد طرفین در مقابل طرف دیگر، احضار شخص ثالثی را تعهد میکند”.
متعهد را کفیل، شخص ثالث را مکفول و طرف دیگر را مکفول میگویند. البتّه ریشه اساس کفالت کیفری بر گرفته از همان عقد کفالت ذکر شده در قانون مدنی است. با این تفاوت که عقد کفالت حوزه وسیع تری را نسبت به کفالت کیفری در بر میگیرد، زیرا در کفالت کیفری، مکفول له همیشه دادگاه( مقام قضایی) است و مکفول عنه همیشه متهم، لیکن در عقد کفالت قانون مدنی، طرفین عقد هر کسی میتواند باشد و به علاوه کفالت کیفری دارای احکام خاصی است که مختص این نوع عقد میباشد دکتر کاتوزیان در این زمینه میگوید. «ماهیت کفالت در امور مدنی و کیفری یکسان است، جز در مواردی که حکم خاصی وجود دارد و به هرحال قانون مدنی بر روابط کفیل با مکفول حکومت میکند».[۶۱]
۳-۳-۱- ماهیت قرار
مقام قضایی، ابتدا اقدام به صدور قرار اخذ کفیل مطابق قانون مینماید. این اقدام ماهیتاً یک عمل قضایی است و در این مرحله قاضی با در نظر گرفتن تناسب قرار با اهمیت جرم، سوابق متهم، سن و غیره به صورت آمرانه و یک طرفه راساً مبادرت به اتخاذ تصمیم قضایی راجع به انتخاب نوع قرار و مبلغ وجه الکفاله میکند.
۳-۳-۱-۱- شرایط کفیل
کفیل باید بدواً، دارای اهلیت قانونی باشد، پس کفالت اشخاص غیر رشید، صغار و مجانین مورد قبول واقع نخواهد بود و به علاوه ماده ۱۳۵ قانون آیین داد رسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ و ماده ۲۱۷ لایحه ایین دادرسی کیفری به صراحت متذکر این مطلب شدهاند که کفالت شخصی پذیرفته میشود که اعتبار او برای پرداخت وجه الکفاله برای قاضی صادر کننده قرار مورد تردید نباشد. لذا با توجّه به صراحت این ماده تشخیص ملائت کفیل به عهده قاضی صادر کننده قرار گذاشته شده است و مقام قضایی جهت احراز ملائت کفیل هرگونه اقدامی را لازم بداند میتواند انجام دهد مثلاً برای اثبات ملائت کفیل میتواند از طریق ارائه سند مالکیت، جواز کسب و کارت کارمندان و امثال آن اقدام نماید.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

۳-۳-۱-۲- ضابطه تعیین وجه الکفاله
تعیین میزان وجه الکفاله بر عهده مقام قضایی صالح است که باید تناسب آن با اهمیّت جرم، سوابق متهم، سن و غیره به شرح مندرج در ماده ۱۳۴ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ مد نظر قرار گیرد. با این همه ماده ۱۳۶ این قانون و همچنین در ماده ۲۱۹ لایحه آیین دادرسی کیفری تکلیف خاصی را برای مقام قضایی صادر کننده قرار اخذ کفیل تعیین کرده که مقرر میدارد ” مبلغ وجه الکفاله یا وجه التزام نباید در هر حال کمتر از خسارتهایی باشد که مدعی خصوصی درخواست میکند.” به نظر میرسد که در تنظیم این ماده در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ دقت کافی مبذول نشده است. به خاطر آنکه اولاً متضرر از جرم معمولاً در این مرحله شاکی خصوصی و نه مدعی خصوصی نامیده میشود. (ماده ۹ ق.آ.د.ک، مصوب ۱۳۷۸) و ثانیاً آنکه ممکن است متضرر از جرم مبلغی نامتناسب را به عنوان خسارت وارد به خود تقاضا کند که در این صورت الزام قاضی به لحاظ آن در تعیین مبلغ وجه الکفاله با استقلال وی نسبت به اصحاب دعوا و واقعیات امر سازگار نیست. بنابراین اولی است عبارت… مگر اینکه خسارت مور تقاضا از حد متعارف و معقول با توجّه به محتویات پرونده تجاوز کند که در این صورت تعیین وجه الکفاله متناسب بر عهده مقام قضایی خواهد بود.” به ذیل ماده ۱۳۶ اضافه شود[۶۲].
۳-۳-۱-۳- قرار قبولی کفالت
از منظر ماده ۲۲۳ لایحه آیین دادرسی کیفری می توان فهمید که قرار کفالت دو جزء اصلی دارد یکی صدور قرار معرفی کفیل و دیگری صدور قرار قبولی کفالت، جزء اول آن بیان شد جزء دوم آن نوعی عقد به شمار میآید که متعهد آن کفیل و متعهد له آن مقام قضایی است. به این لحاظ از مصادیق عقد است که دارنده سند مالکیت یا ورقه اعتبار با اراده ومیل خود مراجعه و با مقام قضایی قرارداد میبندد تا متهم آزاد شود و هر وقت مقام قضایی خواست او متهم را معرفی کند، در سیستم قضایی ما کفالت عقدی است که یک ایجاب و یک قبولی دارد و به اراده متهم هیچ اثری مترتب نیست. چه متهم بخواهد و چه نخواهد. توافق کفیل و مقام قضایی برای تحقق قبولی کفالت کافی است. آنچه که در صدور قرار قبولی کفالت مهم است، احراز اعتبار کفیل است که ماده ۱۳۵ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ صراحت به این امر اشاره کرده است که متعاقب آن مقام قضایی قرار قبولی کفالت صادر میکند.
۳-۳-۲- قابلیت اعتراض
به طور کلی قرار کفالت قابل اعتراض نمیباشد و قانون قابلیت اعتراض را در خصوص قرار اخذ کفالت به سکوت برگزار نموده است.مقنن اصل را بر قطعی بودن قرارهای تأمین کیفری نهاده مگر در مواردی که قابلیت اعتراض به صراحت در قانون قید شود. لیکن مطابق ماده ۱۴۳ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ متهم، کفیل، و وثیقه گذار میتوانند در موارد زیر ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ دستور، رییس حوزه قضایی در مورد پرداخت وجه التزام و یا وجه الکفاله یا ضبط وثیقه به دادگاه تجدید نظر شکایت نمایند.
الف: در صورتی که بخواهند ثابت نمایند متهم در موعد مقرر حاضر شده یا او را حاضر نموده اند یا شخص ثالثی متهم را حاضر نموده است.
ب: هر گاه بخواهند ثابت نمایند به جهات یاد شده در ماده ۱۱۶ این قانون متهم نتوانسته حاضر شود و یا کفیل به یکی از آن جهات نتوانسته او را حاضر کند.
ج: هر گاه بخواهند ثابت نمایند پس از صدور قرار قبول کفالت یا التزام معسر شدهاند.
در لایحه آیین دادرسی کیفری نیز به این موضوع اشاره شده است[۶۳] که در این صورت مرجع قضایی خارج از نوبت و بدون رعایت تشریفات دادرسی رسیدگی میکند.. روشن است که قابلیت اعتراض به دستور پرداخت وجه الکفاله میبایستی در متن تصمیم قضایی ذکر شود.
نکته مهمی که در خصوص قرار کفالت هنگامی که متهم به دلیل عجز از معرفی کفیل روانه زندان میشود، قابل ذکر است این است که این نوع قرار نیز مانند اصل قرار کفالت قابلیت اعتراض ندارد و موجب تضییع حقوق متهم فراهم می شود و باید حق اعتراض متهم به این قرار در قانون پیش بینی شود. همچنین در صورتی که دادگاه تجدید نظر دستور مقام قضایی را مبنی بر اخذ وجه الکفاله را به دلیل پذیرش معاذیر موجهه کفیل نقض نماید مانع اخطار مجدد به کفیل دایر بر معرفی مکفول و در صورت استنکاف و عدم ارائه معاذیر موجهه، صدور دستور مجدد اخذ وجه الکفاله نمیباشد. زیرا حکم دادگاه تجدید نظر فقط به دلیل پذیرش معاذیر در اخطار اول معافیت کفیل بوده و فقط اخطاریه اول را بی اثر میکند، لیکن در اصل قرار کفالت تزلزل وارد نکرده و موجب برائت ذمه کفیل نمیشود.[۶۴]
البتّه لازم به ذکر میباشد که به موجب نظریه شماره ۲۹۳۸/۷- ۱۶/۴/۱۳۸۲ اداره حقوقی قوه قضاییه و با توجّه به بند الف ماده ۳ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب اصلاحی ۸۱ و لحاظ ماده ۱۰ آیین نامه این قانون، اختیارات و وظایف دادستان که سابقاً به رییس دادگستری و معاونین وی تفویض شده بود مجدداً به استناد مذکور به دادستان اعاده شده است لذا در صورت تشکیل دادسرا در، محل در فرض سوال اجرای قسمت اخیر ماده۱۴۰ قانون آیین دادسری دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری مبنی بر صدور دستور ضبط یا وجه الکفاله یا وجه التزام در کلیه مراجع قضایی با دادستان خواهد بود لیکن چون تشخیص تخلّف متهم یا کفیل یا وثیقهگذار و نهایتاً دستور ضبط وجه التزام قائم به شخص دادستان نیست تا مباشرت او شرط باشد بنابراین در صورت اعطای اختیار از سوی دادستان نیز منبع قانونی ندارد.”
۳-۳-۳- ضمانت اجرای قرار کفالت
قبل از بیان احکام ناظر به عجز یا خودداری کفیل از معرفی متهم تذکر این مطلب ضروری است که در صورت تسلیم کفیل به مقام قضایی از سوی مکفول و تقاضای فک قرار و قبول کفالت شخص دیگر یا وثیقه و در غیر این صورت اعزام متّهم به زندان است. چه کفیل در حقیقت به منظور جلوگیری از بازداشت متهم کفالت او را عهده دار شده است در صورتی که کفیل تشخیص دهد که از آن پس احضار مکفول مشکلاتی برای او ایجاد خواهد کرد یا در آینده قادر به معرفی مکفول نباشد میتواند با تسلیم مکفول به مقام قضایی عقد کفالت را منفسخ اعلام دارد، این مطلب که قبل از قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور کیفری بحثهای فراوانی را برانگیخته بود تا آنجا که مقامات قضایی معمولاً از فک قرار اخذ کفیل صادره استنکاف میورزیدند سبب شد که قانونگذار در تبصره ماده ۱۳۹ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ به شرح زیر به آن خاتمه دهد: “کفیل یا وثیقه گذار در هر مرحله از دادرسی با معرفی و تحویل متهم میتواند درخواست مسئولیت یا آزادی وثیقه خود را بنماید”. ضمانت اجرای قرار اخذ کفیل را در دو قسمت بررسی میکنیم.
۳-۳-۳-۱- ضمانت اجرای عجز متهم از معرفی کفیل
طبق ماده ۱۳۸ ق. آ. د. ک. متهمی که درباره او قرار کفالت یا وثیقه صادر شده، در صورت عجز از معرفی کفیل یا تودیع وثیقه بازداشت خواهد شد پس ضمانت اجرای عجز متهم از معرفی کفیل در قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ بازداشت است تا زمانی که کفیل معرفی کند و در مورد او قرار قبولی کفالت صادر شود. لازم به توضیح است که تبصره ۱۲۰ لایحه پیشنهادی ق. آ. د. ک. ۷۸ مقرر میداشت «در صورتی که متهم از معرفی کفیل اظهار عجز نماید میتواند، به میزان وجه الکفاله، وثیقه اعم از نقدی و غیر نقدی یا مال منقول و غیر منقول تودیع نماید در این صورت قاضی مکلف به قبول آن میباشد». متأسفانه بی دلیل تبصره مذکور در بررسیهای بعدی حذف گردیده است.[۶۵]
ممکن است متهم وثیقهای را معرفی کند اما ارزیابی و توقیف آن چند روزی طول بکشد مانند این که وثیقه در محلی خارج از حوزه قضایی مرجع رسیدگی باشد. در این صورت بر خلاف ظاهر ماده ۱۳۸ متهم تا توقیف وثیقه، در بازداشت به سر خواهد برد ولی به موجب نظریه مشورتی اداره حقوقی قوه قضاییه. هر موقع که متهم وثیقه و یا وجه نقد موضوع قرار تأمین را آماده و حاضر نماید مرجع قضایی باید آن را قبول و او را آزاد کند و در توقیف نگهداشتن او به علت تعطیل بودن بانک یا معاذیر دیگر قانوناً جایز نیست[۶۶].
۳-۳-۳-۲: ضمانت اجرای امتناع کفیل از حاضر کردن متهم
بر طبق ماده ۱۳۵ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ در صورت فرار متهم یا عدم دسترسی به او در مواردی که حضور متهم ضروری تشخیص داده شود، کفیل ملزم به پرداخت وجه الکفاله خواهد بود. به این توضیح که به کفیل اخطار میشود ظرف ۲۰ روز متهم را تسلیم نماید در صورت ابلاغ واقعی اخطاریه و عدم تسلیم به دستور مقام قضایی وجه الکفاله اخذ میشود. توضیح اینکه خواستن متهم از کفیل نیز جز در مواردی که حضور او برای تحقیقات یا محاکمه یا اجرای حکم ضرورت دارد ممنوع است (ماده ۱۴۲ ق. آ. د. ک) و در صورت صدور دستور اخذ وجه الکفاله کفیل میتواند مثل متهم و وثیقه گذار در مهلت مقرر به دادگاه تجدید نظر شکایت نماید.( ماده ۱۴۳ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب، ۱۳۷۸).
سوال: « اگر کفیل فوت کند وضعیت وجه الکفاله و احضار متهم به چه شکل خواهد بود.
ج: چنانچه پس از قرار قبولی کفالت کفیل فوت کند به نظر میرسد هیچ مسوولیتی متوجّه وراث کفیل نخواهد بود زیرا تعهد کفیل یک تعهد شخصی است و از جمله تعهدات مالی نیست که به ورثه منتقل شود. بنابراین اگر کفیل قبل از این که از او خواسته شده باشد متهم را حاضر نماید فوت کند قاضی نباید به ورثه مراجعه کند مگر اینکه فوت کفیل پس از تحقق تخلّف و مبنی بر عدم معرفی متّهم باشد که در این صورت دولت به وجه الکفاله حق ضبط پیدا نموده است و وراث باید وجه الکفاله را بپردازد»[۶۷].
سوال: اگر در خصوص کفیلی دستور اخذ وجه الکفاله صادر و قطعی شده و قبل از اخذ آن حکم محکومیت درباره متهم صادر و اجرا نیز شده باشد، آیا باز هم می توان وجه الکفاله را از کفیل گرفت؟
ج: در این مورد، اختلاف نظر وجود دارد، بعضی معتقدند که چون سبب صدور دستور اخذ وجه الکفاله حاضر نکردن متّهم است و به لحاظ تحقق این سبب، دستور اخذ وجه الکفاله صادر و قطعی شده است این وجه باید از کفیل گرفته شود و هیچ ارتباطی به اجرای حکم یا عدم اجرای آن ندارد و از طرفی آمره بودن قواعد آیین دادرسی کیفری و نظم عمومی جامعه، ایجاب میکند که کسی که مرتکب تخلّفی از قانون شده، متنبه شود و بهسزای قانونی عمل خویش برسد تا ارزش و جایگاه قانون هم متزلزل نشود. عدهای دیگر بر خلاف این نظر اعتقاد دارند که هدف اصلی مقنن از اخذ کفیل دسترسی به متهم و اجرای حکم است. بنابراین در فرض مذکور که حکم اجرا شده دیگر نیازی به اخذ وجه الکفاله نیست. اداره کل حقوقی قوه قضاییه در تایید نظر اخیر چنین اعلام نظر نموده است. با توجّه به اینکه غرض نهایی مقنن از وضع ماده ۱۳۶ مکرر ق. آ. د. ک الحاقی ۱۳۱۱ و اصلاحی ۱۳۳۵( ماده ۱۴۰ قانون فعلی) امکان دسترسی به متهم و تعقیب او و اجرای حکم دربارهاش بوده و بنابر نوشته دادسرا، حکم صادره درباره محکوم علیه اجرا شده است، بنابراین مطالبه وجه الکفاله از کفیل به غرض اجرای حکم درباره مکفول علیه دیگر موردی ندارد[۶۸]. نظریه شماره ۳۷۸۶. ۳۷۹).
سوال: اگر پس از صدور دستور اخذ وجه الکفاله، کفیل اموالی جهت پرداخت وجه الکفاله نداشته باشد، آیا میتوان کفیل را بازداشت نمود.
ج: تا قبل از تصویب ماده واحده قانون منع توقیف اشخاص در قبال تخلّف از انجام دادن تعهدات و الزامات مصوب ۲۳/۸/۵۱ در صورت عدم تادیه وجه الکفاله امکان توقیف کفیل در ازای هر۵۰۰ ریال، یک روز وجود داشت. با عنایت به صدور ماده مذکور به این شرح” از تاریخ اجرای این قانون، جز در مورد جزای نقدی، هیچ کس در قبال عدم پرداخت دین و محکوم به و تخلّف از انجام سایر تعهدات و الزامات مالی توقیف نخواهد شد… دیگر بازداشت کفیل فاقد مجوز قانونی است و حتی با استناد به قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی مصوب۱۰/۸/۱۳۷۷ نیز نمیتوان کفیل را بازداشت کرد، زیرا این قانون بازداشت را در مورد محکومین به حکم دادگاه تجویز کرده است و حال آنکه دستور اخذ وجه الکفاله شامل این مورد نیست و حکم دادگاه تلقی نمیشود.
در تایید این نظر برخی عقیده دارند در صورتی که کفیل متهم را در مواردی که حضور او لازم بوده حاضر ننماید و وجه الکفاله را پرداخت نکند موجبی برای بازداشت کفیل نخواهد بود. زیرا به دلالت ماده ۲ قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی در صورت صدور حکم قطعی بر محکومیت شخصی بدهکار و عدم پرداخت محکوم به، وی بازداشت میشود و در مورد کفیل چون حکمی صادر نشده است و قرار قبولی کفالت صرفاً عقدی است که بین مقام قضایی و کفیل منعقد شده است و چون بدهی کفیل مسبوق به صدور حکم نیست لذا بازداشت وی مجوزی نداشته و مشول ماده ۵۷۵ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ خواهد بود[۶۹].
در این مورد نیز نظریه مشورتی ۱۲۹۷/۷- ۱۱/۲/۱۳۸۱ اداره حقوقی منتشره در روزنامه رسمی شماره ۱۶۶۷۴- ۸/۳/۱۳۸۱ حاکی از آن است که تا زمانی که حکم محکومیت کفیل به پرداخت وجه الکفاله صادر نشده نمیتوان کفیل را به علت عدم پرداخت وجه الکفاله بازداشت کرد. و همچنین نظریه مشورتی شماره ۱۶۲۹/۷- ۱۲/۴/۱۳۷۸ اداره حقوقی قوه قضائیه: جلب کفیل را فاقد مجوز قانونی دانسته است.
در رای شماره ۶۱۴ ت ۲/۷/۸۰ شعبه ۳ انتظامی قضات آمده است اقدام رئیس دادگاه عمومی از حیث صدور دستور جلب ضامن متهم که منتهی به اعزام ضامن به دادگاه نیز شده فاقد مجوز قانونی بوده و تخلّف است و دفاع وی بر این که مطابق رویه معمول در محاکم عمومی نموده مؤثر در مقام نمیباشد[۷۰].
۳-۳-۴- موارد الغاء قرار
مواردی که در خصوص الغاء قرار کفالت در قانون ذکر شده دو دستهاند، در بعضی موارد پس از الغاء قرار باید تأمین مجدد از متهم اخذ شود ولی گاهی نیاز به اخذ تأمین مجدد نمیباشد.
۳-۳-۴-۱- موارد الغاء قرار کفالت و اخذ تأمین مجدد
البتّه در این موارد مقام قضایی پس از انتفاء قرار، پرونده را مجدداً بررسی میکند، در صورت احساس ضرورت به حضور متهم و اجرای حکم میتواند، بر حسب تشخیص، مجدداً تأمین متناسب از متهم اخذ نماید که این موارد عبارتند از:

    1. هرگاه در اثر عدم حضور متهم در مواقع لزوم و استنکاف کفیل از حاضر کردن وی دستور اخذ وجه الکفاله صادر و قطعی شود، دیگر قرار یاد شده ملغی اثر شده و میتواند قرار تأمین دیگری صادر نماید.
    1. هرگاه کفیل قبل از اشتغال ذمه اش به پرداخت وجه الکفاله، فوت کند. البتّه قابل ذکر است که “این تعهد (کفالت) با فوت کفیل، به عهده ورثه نخواهد افتاد. مفهوم مخالف ماده ۷۴۸ قانون مدنی فوت مکفول موجب برائت کفیل نمیشود، این است که فوت کفیل موجب سقوط تعهد اوست. البتّه فوت متهم علاوه بر این که منتهی به قرار موقوفی تعقیب و خود از موجبات سقوط تعهد کفیل میباشد، چون تعهد کفیل، تعهد احضار مکفول عنه است و با فوت وی تعهد موضوعاً منتفی است. به هر حال قرار کفالت قائم به شخص است و احضار متهم مبتنی بر شناخت دقیق متهم و آدرس او و رابطه دوستانه یا اجتماعی کفیل با اوست و ممکن است این مشخصات و روابط را ورثه نداشته باشند، بنابراین نمی توان از آنها احضار متهم را تقاضا کرد و لذا با فوت کفیل، کفالت منتفی میشود.
    1. هرگاه کفیل قبل از اشتغال ذمه اش به پرداخت وجه الکفاله اهلیت خود را از دست بدهد قرار کفالت الغاء می شود.
    1. در صورت رفع مسئولیت از کفیل در هر مرحله از دادرسی، به لحاظ معرفی متهم و تحویل وی و تقاضای رفع مسئولیت، که در این صورت قاضی مکلف به الغاء قرار در قسمت قرار قبولی کفالت است و لیکن در قسمت اول یعنی قرار اخذ کفیل به قوت خود باقی است و فقط متهم باید کفیل جدید معرفی نماید تا آزاد شود(تبصره یک ماده ۱۳۹ ق.آ. د.ک).مطابق این تبصره(تبصره یک ماده ۱۳۹ ق.آ. د. ک) کفیل یا وثیقه گذار در هر مرحله از دادرسی با معرفی و تحویل متهم میتواند درخواست رفع مسئولیت و یا آزادی وثیقه خود را بنمایند. این تأسیس جدیدی است که در قوانین دادرسی گذشته، سابقهای نداشته و ایراداتی به آن وارد می شود. من جمله” این روش موجب تضییع حقوق متهم بوده و مغایر آشکار و بین حقوق انسانی است. قانونگذار متهم را همانند کالایی تصور کرده که در اختیار کفیل یا وثیقهگذار میباشد و هر وقت اراده کنند میتوانند متهم را تحویل مقام قضایی داده و خود را از بار کفالت یا توقیف وثیقه آزاد کنند. صرف نظر از اینکه کفالت و وثیقه طبق قانون مدنی که مبنای شرعی و فقهی دارد، نسبت به متعهد لازم میباشد(م۷۳۹ ق.م) و قانونگذار نباید ماهیت عقد لازم شرعی را به جایز تبدیل کند.بر این اساس طراحان لایحه، به پیامدهای فاسد آن توجّه ننمودهاند و به توقعات بیرحمانه کفیلان امروزی و وثیقه گذاران پر توقع که هر آن ممکن است به بهانه معرفی متهم در صدد سود جویی برایند نیز اعتنایی نکرده اند. حذف این تبصره نیز از پیشنهادهای اینجانب است.[۷۱]

۳-۳-۴-۲- موارد الغاء قرار کفالت بدون نیاز به اخذ تأمین مجدد

    1. هر گاه متهم در مواعد مقرر حاضر شده یا بعد از آن حاضر و عذر موجه خود را ثابت نماید و قرار منع پیگرد، موقوفی تعقیب با برائت متهم صادر شود یا پرونده به هر کیفیتی مختومه اعلام گردد. قرار کفالت ملغی الاثر خواهد شد(مواد۱۳۹ تبصره ۲ و ۱۴۴ ق.آ. د. ک).
    1. هر گاه متهم یا محکوم علیه در مواعد مقرر حاضر شده باشند، به محض شروع اجرای حکم جزایی و یا قطعی شدن قرار تعلیق اجرای مجازات، قرار تأمین ملغی الاثر میشود(تبصره ۲ماده ۱۳۹ قانون آیین دادرسی کیفری).
    1. در مواردی که به دلیل عدم حضور متهم، دستور اخذ وجه الکفاله صادر و مبلغ آن از کفیل گرفته شده باشد و متهم نیز به موجب حکم دادگاه محکوم شناخته شده و ضررو زیان مدعی خصوصی از محل تأمین پرداخت شده و زاید آن نیز به کفیل مسترد شود. در این مورد به دلیل اجرای مفاد حکم و تنبیه کفیل، دیگر قرار صادره منتفی و نیازی به اخذ تأمین مجدد نمیباشد.

۳-۴- قرار وثیقه
قرار وثیقه نسبت به قرارهای دیگری که شرح آنها از نظر گذشت شدیدتر است از این جهت که در قرار کفالت و قرار التزام به حضور چه با قول شرف و چه با تعیین وجه التزام مالی در اختیار دادسرا قرار نمیگیرد امّا در قرار وثیقه در زمان صدور قرار قبولی وثیقه مال در تصرف دادسرا قرار میگیرد. اثر گرفتن مال در حیطه اختیار دادسرا این را دربردارد که اگر بعد از قرار قبولی، وثیقه گذار معسر یا ورشکسته شد چون مال در اختیار دادسرا قرار گرفته حالات فوق اثری نداشته و او از مسئولیت مبری نخواهد بود. و از این جهت قرار وثیقه قرار مطمئنتری نسبت به سایر قرارها میباشد. البتّه این نظر نیز وجود دارد که افکار عمومی حقوقدانان جهان با این نوع تأمین موافقت چندانی ندارند. زیرا ثروت و دارایی نباید در وضعیت قضایی بزهکاران مؤثر باشد و افراد ثروتمند بتوانند در پناه آن آزادی خود را تأمین کنند و متهمان بیبضاعت از آزادی محروم باشند.[۷۲]
وثیقه در لغت به معنی آنچه به آن اعتماد میشود آمده و برگرفته از «وثق» به معنی اطمینان است. در کتب قانونی ما هیچ تعریفی از وثیقه مشاهده نمیشود و فقط در بند ۴ ماده ۱۳۲ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۷۸ مو.اردی را که میتوان به عنوان وثیقه تودیع نمود ذکر کرده است. دکتر جعفری لنگرودی در تعریف وثیقه میگوید« وثیقه یعنی تمام یا بخشی از دارایی متعهد که به خاطر ضمانت اجرای تعهدات از طریق قرارداد با تصمیمات دادگاه یا حکم قانون مقید گردیده باشد[۷۳]».

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:49:00 ب.ظ ]




در شهرستان‌های ایران قسمت سرزمین خراسان آغازیدن بنای سمرقند به کاووس و به پایان رساندن آن به سیاوس نسبت داده شده است:
«در سرزمین خراسان شارستان سمرقند را کاووس پسر قباد بن افکند و سیاوش پسر کاووس به فرجام رساند.» (جاماسب آسانا، ۱۳۷۱: ۱۸)
فصل سوم
کاووس در منابع پس از اسلام
۲-۳-۱ کاووس در منابع پیش از شاهنامه
۲-۳-۱-۱ اخبارالطوال
کیکاووس پسر کیقباد
گویند به روزگار ابرهه پسر ملطاط، پادشاه ایران کیکاووس پسر کیقباد بود. او بر نیرومندان سخت‌گیر و بر ناتوانان مهربان بود و مردی پسندیده و منثور بود تا آن‌که از او کاری که مایه‌ی گم‌راهی بود سر زد و تصمیم گرفت به آسمان صعود و پرواز کند و او همان کسی‌ست که برای خود صندوق و عقاب‌ها را فراهم کرد. کیکاووس بر تنها پسر خود سیاوش خشم گرفت و خواست او را بکشد. سیاوش از او گریخت و به شاه ترکان پیوست و چون شاه ترکان او را آزمود عقل و فرهنگ و شرف و شجاعت او را دید کارهای خود را به او واگذاشت و سیاوش در درگاه او منزلت و به شاه تقرب یافت. چون افراد خاندان پادشاه ترکان چنین دیدند بر او رشک بردند و ترسیدند کار از دست ایشان بیرون کشد و نزد شاه حیله‌سازی‌ها کردند تا آن‌که او را کشت. او دختر خود را به همسری سیاوش در آورده و <دخترش> از او باردار بود. پادشاه ترک خواست شکم دختر خود را بدرد و جنین را هم از میان ببرد. برایان که وزیر او بود سوگندش داد که دختر و فرزندش را نکشد که مرتکب جرمی نشده‌اند. شاه به او گفت: دختر را پیش خود نگه دار و چون فرزندش را زایید فرزند را بکش. دختر در خانه‌ی وزیر بود و پسربچه‌ای زایید که همان کیخسرو است که پس از کاووس پادشاه شد. وزیر پسرک را از شهر بیرون برد و برای او در کردهای کوه‌نشین دایه گرفت و کیخسرو نزد آنان رشد کرد. وزیر به پادشاه ترکان گفت: دختری زایید که او را کشتم و شاه از او پذیرفت.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

مردم فارس هنگامی که کیکاووس ستمگری و سرکشی و جسارت نسبت به خدا را آشکار ساخت او را ناستوده دانستند و درباره‌ی خلع او از پادشاهی رایزنی کردند و این خبر آشکار شد و به مادر کیخسرو رسید و در آن هنگام کیخسرو هفده ساله بود. مادرش فرستاده‌ای نزد مردم فارس فرستاد و خبر کشته شدن سیاوش و داستان کیخسرو را به اطلاع ایشان رساند. ایرانیان مردی از بزرگان و گزیدگان خود به نام زو را برگزیدند و او را نزد ابریان وزیر (پیران ویسه؟!) فرستادند تا پسر را بیاورد و او نزد وی رفت و او را آگاه ساخت که ایرانیان چه تصمیمی دارند. ابریان کیخسرو را به زو سپرد و او کیخسرو را بر اسب پدرش سیاوش که سوار بر آن از عراق آمده بود سوار کرد و همراه او حرکت کرد. روزها خود را پنهان می‌ساخت و شب‌ها حرکت می‌کرد تا کنار جیحون که همان رودخانه‌ی بلخ و به سوی خوارزم است رسید که با اسب خود شناکنان از آن گذشت و پسر را با خود آورد و او را به پای تخت رساند و کیکاووس را خلع کردند و آن پسر را کیخسرو نامیدند و بر تخت نشاندند و فرمان‌بردارش شدند و او دستور داد پدربزرگش را زندانی کردند و تا هنگام مرگ در زندان بود. (دینوری، ۱۳۶۴: ۳۷-۳۸)
۲-۳-۱-۲ تاریخ بخارا
و اهل بخارا را بر کشتن سیاوش سرودهای عجیب است و مطربان آن سرودها را کین سیاوش گویند. (نرشخی، ۱۳۶۳: ۲۴)
احمدبن محمّدبن نصر گوید که ابوالحسن نیشابوری در خزائن‌العلوم آورده است که سبب بنای قهندز بخارا یعنی حصارک ارگ بخارا آن بود که سیاوش‌بن کیکاووس از پدر خویش بگریخت و از جیحون بگذشت و نزدیک افراسیاب آمد. افراسیاب او را بنواخت و دختر خویش را به زنی به وی داد و بعضی گفته‌اند که جمله ملک خویش را به وی داد. سیاوش خواست که از وی اثری ماند در این ولایت از بهر آن‌که این ولایت او را عاریتی بود. پس وی این حصار بخارا بنا کرد و بیش‌تر آن‌جا می‌بود و میان وی و افراسیاب بدگویی کردند و افراسیاب او را بکشت و هم در این حصار بدان موضع که از در شرقی اندر آیی اندرون در کاه‌فروشان و آن را دروازه‌ی غوریان خوانند و او را آن‌جا دفن کردند و مغان بخارا بدین سبب آن‌جا را عزیز دارند و هر سالی هر مردی آن‌جا یکی خروس برد و بکشد پیش از بر آمدن آفتاب روز نوروز و مردمان بخارا را در کشتن سیاوش نوحه‌هاست، چنان‌که در همه‌ی ولایات معروف است و مطربان آن را سرود ساخته‌اند و می‌گویند و قوالان آن را گریستن مغان خوانند و این سخن زیادت از سه هزار سال است. پس این حصار را بدین روایت وی بنا کرده‌اند. (همان، ۳۲) خوارزمی‌ها سیاوش را از اجداد خود می‌دانسته‌اند. (همان)
۲-۳-۱-۳ تاریخ طبری
از پس کیقباد کیکاووس به پادشاهی رسید وی پسر کیبیه پسر کیقباد بود.
گویند روزی که کیکاووس به پادشاهی رسید گفت: خدا این زمین و مخلوق آن را به ما داد که در کار اطاعت وی بکوشیم. وی گروهی از بزرگان اطراف قلمرو خویش را بکشت و کشور و رعیت را از دست‌اندازی دشمنان اطراف مصون داشت. اقامت کیکاووس به بلخ بود و پسری آورد که به جمال و کمال و خلقت نکو و به دوران خود همانند نداشت و نام وی را سیاوخش کرد و به رستم دلیر پسر دستان پسر برامان سپهبد سیستان و توابع سپرد تا به تربیت وی قیام کند و رستم سیاوخش را به سیستان برد و تربیت کرد و هم‌چنان در کنار رستم بود و تا طفل بود پرستار و دایه برای وی فراهم آورد و چون بزرگ شد معلمان برای تعلیم وی برگزید و چون قدرت سواری یافت وی را سواری آموخت تا در فنون آداب کامل شد و در سوارکاری سر شد و مردی کامل بود که وی را پیش پدر آورد و کیکاووس پسر را امتحان کرد و او را شایسته و ماهر یافت و بسیار خرسند شد. چنان‌که گویند کیکاووس دختر افراسیاب پادشاه ترکان را به زنی گرفته بود و به قولی زن وی دختر شاه یمن بود و سودابه نام داشت و جادوگر بود و در سیاوخش دل بست و او را به خویشتن خواند که نپذیرفت و قصه‌ی او و سیاوخش دراز است و سرانجام چنان بود که سودابه چون امتناع سیاوخش را از بدکاری بدید پدر را با وی بد دل کرد و سیاوخش از رستم خواست تا از کیکاووس بخواهد که او را به جنگ فراسیاب فرستد که شاه ترکان وقتی دختر به زنی کیکاووس داده بود به شرایط خویش عمل نکرده بود و منظور سیاوخش این بود که از پدر دور شود و از کید سودابه در امان ماند. و رستم چنین کرد و از کیکاووس اجازه گرفت و سپاه فراوان همراه سیاوخش کرد که برای جنگ فراسیاب سوی دیار ترکان رفت و چون بدان‌جا رسید میان وی و فراسیاب صلح شد و سیاوخش قصه‌ی صلح را با پدر نوشت.
امّا پدر بدو نامه نوشت و فرمان داد که اگر فراسیاب به شرایط خویش وفا نکند با وی جنگ کند و سیاوخش چنان دید که پیکار فراسیات از پس صلحی که در میان بوده و نقض نشده مایه‌ی ننگ و عار است و به فرمان پدر عمل نکرد که این همه از کید زن پدر است که در او بسته و اقبال ندید و از پدر گریزان شد و نامه به فراسیات نوشت و امن خواست که سوی او رود و پدر رها کند و فراسیات پذیرفت و سفیری که در میانه بود یکی از بزرگان ترک بود که فیران پسر ویسغان نام داشت.
و چون سیاوخش چنین کرد سپاهی که همراه داشت وی را رها کرد و پیش کیکاووس رفت و چون سیاوخش به نزد فراسیات رسید وی را گرامی‌ داشت و دختر خویش وسفافرید را به زنی وی داد و او مادر کیخسرو نبود و فراسیات سیاوخش را گرامی داشت و چون ادب و عقل و کمال و دلیری وی را بدید بر پادشاهی خویش بیمناک شد و دل با او بد کرد و دو پسر فراسیات و برادرش کیدر پسر فشنگان بد دلی وی را بیافزودند و کار سیاوخش را به تباهی کشانیدند که بر او حسد می‌بردند و بر ملک خویش بیمناک بودند و فراسیات اجازه داد او را بکشند و این قصه دراز است و او را بکشتند و اعضا ببریدند و زن سیاوخش دختر فراسیات آبستن کیخسرو بود و وسیله بر انگیختند که حمل وی را بیاندازند امّا نیفتاد.
و چون فیران که در کار صلح میان فراسیات و سیاوخش کوشیده بود از قتل وی خبر یافت کار فراسیات را نپسندید و وی را از عاقبت خیانت بیم داد و از خونخواهی کیکاووس و رستم بترسانید و از فراسیات خواست که وسفافرید دختر خویش را پیش وی گذاشت تا وقتی بار بنهد مولود را بکشد و فراسیات چنین کرد.
و چون وسفافرید بزاد فیران بر او و مولود رقت آورد و از کشتن او چشم بپوشید و کار را پوشیده داشت تا مولود بالغ شد و چنان‌که گفته‌اند کیکاووس «بی» پسر گودرز را به دیار ترکان فرستاد و گفت تا مولود زن سیاوخش را بجوید و با مادر پیش وی برد و بی‌بیامد و مدت‌ها نهانی به جست‌وجوی مولود بود و کس از او نشان نمی‌داد. آن‌گاه از مولود خبر یافت و تدبیر کرد و مادر و فرزند را از دیار ترکان پیش کیکاووس برد.
گویند: وقتی کیکاووس از قتل فرزند خبر یافت گروهی از سالاران خویش و از جمله رستم دلیر پسر دستان و توس پسر نوذران که شجاع و جنگاور بودند بفرستاد تا از ترکان بسیار کس بکشتند و اسیر گرفتند و با فراسیات جنگ‌های سخت داشتند و رستم، شهر و شهره (سرخه؟) دو پسر فراسیات را به دست خویش بکشت و توس نیز کیدر برادر فراسیات را به دست خویش بکشت.
گویند شیطان‌ها مطیع کیکاووس بودند و به پندار مطلعان اخبار سلف، شیطان‌ها به فرمان سلیمان پسر داوود اطاعت وی می‌کردند و کیکاووس فرمان داد تا شهری برای وی ساختند و آن را کیدر و به قولی قیقدور نام کرد و طول شهر چنان‌که گفته‌اند هشت‌صد فرسنگ بود و بگفت تا حصاری از سرب و حصاری از شبه و حصاری از مس و حصاری از سفال و حصاری از نقره و حصاری از طلا به دور شهر برآرند و شیطان‌ها شهر را با همه چهارپا و خزینه و مال و مردم میان آسمان و زمین می‌بردند.
چنان بود که کاووس می‌خورد و می‌نوشید امّا به آب‌ریزگاه نمی‌رفت. آن‌گاه خدا عزّوجل کس بر انگیخت که شهر کیکاووس را ویران کند و او به شیطان‌های خویش فرمان داد تا کسی را که آهنگ ویران کردن شهر داشت دفع کنند امّا نتوانستند و چون کیکاووس دید که شیطان‌ها تاب دفاع ندارند سران آن‌ها را بکشت.
کیکاووس پیوسته فیروز بود و با هر یک از پادشاهان در افتاد ظفر یافت و چنین بود تا از شوکت و ملک و توفیق مداوم به‌اندیشه افتاد که به آسمان بالا رود. از هشام‌بن‌محمّد کلبی روایت کرده‌اند که کیکاووس از خراسان به بابل آمد و گفت بر همه زمین تسلط یافته‌ام و باید کار آسمان و ستارگان و بالای آن را نیز بدانم. و خدا نیرویی به او داد که با کسان خود در هوا بالا رفت تا به ابرها رسیدند و آن‌گاه خداوند نیرو از آن‌ها بگرفت و بیفتادند و هلاک شدند و او جان به در برد و آن روز به آب‌ریز رفت و پادشاهی‌اش تباهی گرفت و زمین پراکنده شد و شاهان بسیار شدند که با آن‌ها به پیکار بود و گاهی فیروز می‌شد و زمانی مغلوب.
گوید کیکاووس به پیکار دیار یمن رفت و در آن هنگام پادشاه آن‌جا ذوالاذعار پسر ابرهه ذوالمنار پسر رائش بود و چون به یمن رسید ذوالاذعار به مقابله‌ی وی آمد و او فلج بود و پیش از آن برای جنگ برون نمی‌شد و چون کیکاووس با سپاه به سوی بلاد وی آمده بود با گروه حمیر و اعقاب قحطان برون شد و بر او ظفر یافت و اسیرش کرد و اردویش را غارت کرد و کیکاووس را در چاهی کرد و طبقی بر آن نهاد. گوید: مردی به نام رستم که دلیری نیرومند بود با یاران خود از سیستان در آمد و به پندار پارسیان دیار یمن را در نوردید و کیوس را که همان کیکاووس بود از زندان رهایی داد.
گوید به پندار اهل یمن وقتی ذوالاذعار از آمدن رستم خبر یافت با سپاه سوی او رفت و هر دو حریف به دور اردوی خویش خندق زدند که از هلاک سپاهیان نگران بودند و بیم داشتند اگر حمله برند کس نماند و صلح کردند که کیکاووس را به رستم دهند و جنگ برخیزد.
و رستم کیکاووس را به بابل برد و کیکاووس رستم را از بندگی شاه آزاد کرد و سیستان و زابلستان را تیول او کرد و کلاهی زربفت داد و تاج نهاد و گفت: تا بر تختی از نقره نشیند که پایه‌های آن طلا باشد و تا مرگ کیکاووس و مدت‌ها بعد از آن ولایت به دست رستم بود.
گوید پادشاهی کیکاووس یک‌صدوپنجاه سال بود. به پندار دانشوران پارسی نخستین کس که در عزا سیاه به تن کرد شادوس پسر گودرز بود که در ماتم سیاوخش سیاه پوش شد و این به هنگامی بود که خبر قتل سیاوخش به کیکاووس رسید و شادوس سیاه پوشید و پیش شاه رفت و گفت: چنین کرده که روزی تاریک و سیاه است. حسن‌بن‌هانی در شعر خویش گفتار ابن‌کلبی را درباره اسارت کاووس به دستور فرمان‌روای یمن تایید کرده آن‌جا که گوید: کاووس هفت سال در زنجیر ما بود. (طبری، ج۲، ۴۲۱-۴۲۵)
تاریخ طبری صص ۲۱۷- ۲۱۸
و نمرود سوگند خورد که خدای ابراهیم را بجوید و چهار جوجه عقاب را بگرفت و با گوشت و شراب تربیت کرد و چون بزرگ شدند و نیرو گرفتند آنها را به صندوقی بست و در صندوق بنشست آن‌گاه یک ران گوشت برای آن‌ها به بالا نصب کرد و عقاب‌ها به هوای گوشت به بالا پرواز کردند و چون به آسمان رفتند به زمین نگریستن گرفت و کوه‌ها را دید که چون مورچه همی‌جنبید و باز گوشت را بالا برد و زمین را دید که دریایی به آن احاطه داشت و گویی دایره‌ی آب بود و چون بسیار بالا رفت در ظلمت افتاد و بالا و زیر خود را ندید و بترسید و گوشت را پایین برد و عقابان به دنبال آن سرازیر شد و چون کوه‌ها فرود آمدن آن را بدیدند و صداشان را بشنیدند ترسان شد و چیری نمانده بود از جای خویش بلرزد امّا چنین نشد و معنی گفتار خدای که فرماید: «و مکر خویش بکردند و مکر آن‌ها به نزد خداست اگرچه نزدیک بود که از مکرشان کوه‌ها از جا برود.»
…. دیگری گوید: ندا آمد که ای یاغی کجا می‌روی؟ و کوه‌ها صدای عقابان را بشنید و آن ‌را فرمان آسمان پنداشت و نزدیک بود از جا برود و معنی گفتار خدای که اگرچه نزدیک بود کوه‌ها از جای برود. همین است.
و پرواز عقابان از بین‌المقدّس بود و در جبل‌الدخان فرود آمد. و چون نمرود بدانست که کاری نتواند ساخت برجی بنا کرد و چون بسیار بالا رفت بالای آن شد تا به پندار خویش خدای ابراهیم را ببیند و حالش خرابی گرفت چنان‌که پیش از آن نشده بود و خدا بنیان او را از پایه در آورد و چنان‌که در قرآن فرمود: «سقف از بالا بر آن‌ها افتاد و عذاب از زیر بیامد و ندانستند» و چون پایه‌های برج بر آمد فرو ریخت و بیفتاد و از آن هنگام زبان‌های مردم از بیم آشفته شد و به هفتادوسه زبان سخن کردند و آن‌جا بابل نام یافت که از مایه‌ی تبلبل یعنی در هم شدن است و پیش از آن زبان مردم سریانی بود.
۲-۳-۱-۴ م‍روج‌ال‍ذه‍ب‌ و م‍ع‍ادن‌ال‍ج‍وه‍ر
گویند نخستین کس از ملوک که مقیم بلخ شد و از عراق برفت کیکاووس بود! وی از آن پس که به عراق نافرمانی خدا کرد و بنایی برای پیکار آسمان بساخت رو به یمن نهاد و پادشاه وقت یمن که کیکاووس به جنگ او رفته بود شمربن فرقس بود. شمر به مقابله‌ی او برون شد و اسیرش گرفت و در زندانی بسیار تنگ محبوس کرد و دختر شمر که سعدی نام داشت بدو دل باخت و نهان از پدر با او و همراهانش نیکی همی‌کرد و چهار سال به زندان بود تا رستم پسر دستان گروهی مرکب از چهار هزار مرد از سیستان بیاورد و پادشاه یمن شمربن فریقس را بکشت و کیکاووس را برهانید و به ملکش بازگردانید و سعدی نیز همراه وی بود که بر او تسلط یافت و درباره‌ی پسرش سیاوش فریبش داد و حکایت او با افراسیاب ترک رخ داد که مشهور است از پناه بردن سیاوش بدو و به زنی گرفتن دخترش که کیخسرو را از او آبستن شد و کشته شدن سیاوش پسر کیکاووس به دست افراسیاب و کشته شدن سعدی به دست رستم پسر دستان و انتقام سیاوش که رستم گرفت و گروهی از سران ترک را بکشت. به نظر ایرانیان چنان که در کتاب سکیسران هست پیش از کیخسرو و جد پدری او کیکاووس پادشاهی داشت و دانسته نیست که او پسر کیست و کیخسرو فرزند نداشت و شاهی به لهراسف داد… .(مسعودی، ۱۳۶۵: ۲۲۱)
گویند شهر کشمیر را که از پیش مذکور شد کیکاووس به دیار هند بنیاد کرد و سیاوش در زندگی پدرش کیکاووس، شهر قندهار را به دیار سند که ذکر آن از پیش گذشت بنیاد نهاد. (همان، ۲۲۷)
درباره‌ی بنا‌های شگفتی که به وسیله‌ی پادشاهان ساخته شده بود: خانه‌ی ششم کاووسان بود که کاووس شاه آن را در فرغانه‌ی خراسان به نام مدبر اعظم اجسام سماوی یعنی خورشید به وضعی شگفت‌انگیز بنا کرده بود و المعتصم‌بالله آن را ویران کرد. ویرانی این خانه به وسیله‌ی معتصم حکایتی جالب دارد که در کتاب اخبارالزمان آورده‌ایم. (همان، ۵۹۱)
پس از توضیح درباره‌ی آتشکده‌ها و آتش‌های مقدّس می‌گوید: زرادشت به بستاسف شاه فرموده بود، آتشی را که جم شاه احترام می‌کرده بود پیدا کنند و چون جست‌وجو کردند آن را به شهر خوارزم یافتند… ایرانیان گویند که کیخسرو وقتی به جنگ ترک رفته بود سوی خوارزم رفت و بر این آتش گذشت و آن را احترام نهاد و سجده کرد. (همان، ۶۰۴)
۲-۳-۱-۵ التنبیه و الاشراف
ذکر طبقه‌ی سوم از ملوک قدیم ایران که کیانیان یعنی عزیزان بودند: اول آن‌ها کیقباد یک‌صد سال و بیست سال پادشاهی کرد و کیکاووس صد سال و پنجاه سال و کیخسرو شصت سال. (مسعودی، التنبیه، ۱۳۶۵: ۸۵)
۲-۳-۱-۶ آف‍ری‍ن‍ش‌ و ت‍اری‍خ‌
گویند کیکاووس پیروزمند و نیک روز بود و بر اثر پیروزی و نیک روزی که خداوند نصیب او کرده بود خواست که از آسمان آگاه شود. قصری را که در بابل است بنا کرد و بر آن صعود کرد. خداوند بر او خشمگین شد و او را ترک کرد تا آن رفعت و بلندی مقامش فرو کاست و ناتوان شد و خداوند فرشته‌ای را فرستاد تا قصر او را با تازیانه‌ای آتش زد و آن را قطعه قطعه کرد و ویران کرد و پادشاهان بر او عصیان کردند و او به جنگ پادشاه یمن رفت و با او پیکار کرد. او را محاصره کردند و اسیر گرفتند و در بند نهادند. چنان‌که یاد کردیم و این داستان آن‌گونه که روایت شده مانند داستان نمرود است.
گویند رستم با گروه انبوهی از سیستان بیرون شد و از سیمرغ خواست تا با او همراه شود. سیمرغ پر خویش بدو داد و گفت هرگاه نیازمند شدی آن را در آتش افکن. من در دم حاضر می‌شوم. رستم روانه شد تا به یمن رسید و با ایشان پیکاری سخت کرد. گویند پادشاه حمیر جادوگر بود و به افسون، شهر خویش را برداشت و میان آسمان و زمین معلق ساخت. رستم پر سیمرغ را در آتش افکند و در دم سیمرغ حاضر شد و رستم را بر پشت خویش سوار کرد و اسبش را با چنگ‌هایش گرفت و در آسمان پرواز کرد تا برابر شهر رسید و در حالی که مثل رعد صدا می‌کرد بال گشود و بر شهر فرود آمد و رستم با ایشان پیکاری عظیم کرد و کیکاووس را از چاه بیرون آورد و سُعدی را نیز همراه او بیرون آورد و هر دو را به بابل فرستاد.
گویند میان سعدی و سیاوش‌بن کیکاووس داستانی روی داد به مانند داستان یوسف و زلیخا که او را به خویشتن خواند به زشتی و گویند سعدی دلباخته‌ی او شده بود و برای دل‌ربایی از سیاوش نیرنگ‌ها ساز کرد. اگرچه سیاوش هرگز اجابت نکرد. سعدی نزد پدرش از وی شکایت کرد تا سیاوش را به زندان افکندند و کمر به قتل وی بست. خبر به رستم رسید. دانست که از نیرنگ سعدی‌ست. آمد و او را از خانه بیرون برد و سرش را برید و سیاوش در سرزمین ترک کشته شد و شهریاری کیکاووس صدوپنجاه سال بود و آن‌چه ما در این داستان یاد کردیم امکان‌پذیر است مگر داستان سیمرغ. (مقدّسی، ۱۳۷۴: ۵۰۴-۵۰۵)
۲-۳-۱-۷ مفاتیح العلوم
در مفاتیح‌العلوم به رغم آن که در قرن چهارم نوشته شده و مؤلف آن قطعاً به منابع فراوانی دسترسی داشته است؛ در خصوص پادشاهان تاریخ ایران فقط به القاب آنان اشاره شده است:
کیانیه: کی به معنی جبار است و کیان همان جبابره‌اند.
کیقباد: لقبش اول است.
کیکاووس: لقبش نمرد است یعنی نمرده است. گمان می‌کنم او همان کسی‌ست که عبرانی‌ها نمرودش می‌نامند. (خوارزمی، ۱۳۴۷: ۱۰۰)
۲-۳-۱-۸ الفهرست
ابن‌ندیم در خصوص نامه‌نگاری در عهد پادشاهان قدیم ایران می‌گوید در آن عصر نامه‌نگاری بسیار گم بود و مردم بر بسط کلام و بیان معانی به الفاظ صحیح نداشتند و آن‌گاه جملاتی از پادشاهان افسانه‌ای ایران ذکر می‌کند. از جمله عبارت زیر را از کیکاووس خطاب به رستم نقل کرده است:
و نیز از آن جمله است: از کیکاووس پسر کیقباد به رستم: من تو را از قید بردگی آزاد ساختم و سجستان را به ملکیت تو دادم. بردگی را برای هیچ‌کس مخواه و سجستان را به مالکیت خود در آور به همان‌گونه که به تو امر کردم. (ابن ندیم، ۱۳۶۶: ۲۱)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:49:00 ب.ظ ]