" مقالات و پایان نامه ها – ۱-۸- شرح واژه ها و اصطلاحات به کار رفته در پژوهش – 10 " |
“
این پژوهش در بین کلیّه مدیران و کارکنان شهرداری تهران صورت میگیرد. بنابرین محیط پژوهش را شهرداری تهران و قلمرو پژوهش را شهر تهران تشکیل میدهد.
۱-۶-۳- قلمرو زمانی
داده های مرتبط با این پژوهش نیز در مقطع کنونی از جامعه آماری پژوهش که کلیّه مدیران و کارکنان شهرداری تهران میباشند، گردآوری گردید و تحلیل داده ها نیز در همین مقطع انجام شده است.
۱-۷- فصلبندی پژوهش
در فصل اول گزارش پژوهش به طرح مسئله و اهمیت آن، اهداف پژوهش، دامنه پژوهش و محدودیتهای پژوهش پرداخته شده است. در فصل دوم، ادبیات پژوهش، گردآوری و مورد بررسی قرار گرفته است و مدلهای استراتژی مدیریت دانش به تفصیل مورد اشاره قرار گرفته است. در فصل سوم، فرایند پژوهش، روشهای گردآوری داده ها و روایی و پایایی آن ها، جامعه و نمونه آماری و روش تحلیل داده ها تشریح شده است. در فصل چهارم، نتایج حاصل از کار میدانی در قالب روشهای آماری و تکنیکهای تحلیلی ارائه گردیده است و در فصل پنجم نیز نتیجهگیری و پیشنهادهای حاصل از پژوهش بیان شده است.
۱-۸- شرح واژه ها و اصطلاحات به کار رفته در پژوهش
– مدیریت دانش (Knowledge Management)
مجموعه ای از فعالیتهای منظم و سیستماتیک سازمانی که جهت دستیابی به ارزش بزرگتر از طریق دانش در دسترس (کلیه تجربیات و آموختههای افراد یک سازمان و کلیه اسناد و گزارشها در داخل یک سازمان)، صورت میپذیرد. مدیریت دانش سازمانی در واقع رویکردی نوین به منابع و عوامل قدرت سازمانی و باور به اهمیت و ارزش انسان ها و قابلیت خلاقیت و نوآوری آن ها است. از این دیدگاه است که خلق و کسب دانش سازمانی، حفظ و نگهداری آن، توزیع و تسهیم آن، کاربرد آن و نهایتاًً توسعه و تکامل آن به مهمترین دغدغه و وظیفه مدیران سازمان ها تبدیل شده است (Chen et al, 2009).
– استراتژی مدیریت دانش (Knowledge Management Strategy)
راهبرد مدیریت دانش مسیر حرکت در جهت اهداف سازمان را مشخص می کند که هدف اصلی آن بالفعل ساختن مدیریت دانش در سازمان است. در راهبرد مدیریت دانش فرایند پیاده سازی ، فعالیت ها و استاندارد سازی اجزاء اصلی راه حل ها
مد نظر قرار می گیرند. مجموعه عملیات ها و فعالیت های سازمان در پرتو راهبرد مدیریت دانش موجب میگردد تا نظام مدیریت دانش به صورت مؤثر و کارآمد عمل نماید، به فرهنگ سازمان ملحق گردد و در راستای حمایت از سازمان، به کارکرد مؤثر خود ادامه دهد (Choi & Jong, 2010).
فصل دوم بررسی مفاهیم و پیشینه پژوهش
۲-۱- مقدمه
دانش به عنوان یک منبع مهم مزیت رقابتی و ایجاد ارزش (King & Zeithalm, 2003)، عنصری ضروری برای توسعه شایستگیهای کلیدی و به طور کلی عاملی تعیینکننده برای شرکتها با آمال جهانی شناخته شده است. علاوه بر این، دانشی را که شرکتها با آن آشنا میشوند، منبعی پویا است که نیازمند مدیریت دقیق میباشد. بدیهی است، مادامی که سازمانها در زمینه ارزیابی دارایی های دانشی خود، پیمایشی انجام ندهند، مدیریت دانش، بهبود عملکرد و توسعه سازمانی را تصدیق نخواهد نمود (Longbottom & Chourides, 2009). جریانات اقتصادی به واسطه افزایش رقابتهای تجاری، تمایلات سازمانها، همگونی و تقارب محصولات و خدمات و توسعه وسیع تکنولوژی، تخصصی شده است (, ۱۹۹۸ Davenport & Prusak). ریسک و عدم اطمینان ذاتی در چنین محیط پویایی، اهمیت مدیریت دانش سازمانی را افزایش داده است. شواهد نظری و تجربی گوناگون، مدیریت دانش را به عنوان یک منبع کلیدی برای به دست آوردن مزیت رقابتی و در پی آن هدایت به سوی موفقیت سازمانی، به اثبات رسانیده است. این فصل از پژوهش به بیان مفاهیم اصلی و پیشینه پژوهش در ارتباط با مدیریت دانش مخصوصا مدلهای استراتژی مدیریت دانش خواهد پرداخت تا بدین وسیله بتوان در فصول آتی، با بهره گرفتن از این مفاهیم، روش پژوهش مناسب و شاخصهای اندازه گیری مناسب را انتخاب کرد.
۲-۲- سازمانهای یادگیرنده و دانشی
طی ١٠ سال گذشته، عوامل اقتصادی، اجتماعی و فناوری متعدد به طور فزایندهای تشدید و موجب تغییر کلی محیط کار شدهاند. این تغییرات چنان سریع اتفاق افتاده و رقابت نیز چنان زیاد شده است که سازمانهای دایناسوری عظیم با مغزهای کوچک رشد یافته در قرن بیستم، نمی توانند در دنیای جدید قرن بیست ویکم داوم بیاورند. هریسون اون (۱۹۹۱) در کتاب خود با عنوان “ببرسواری: انجام کسب و کار در دنیای در حال تحول” مینویسد: “زمانی وظیفهی اصلی کسب وکار، سودآوری و تولید محصول بود. اکنون وظیفهی اصلی کسب و کار تبدیل شدن به سازمان یادگیرندهی اثربخش از تغییرات رخ داده است (Owen, 1991). این بدان معنی نیست که سود و محصول، دیگر مهم نیست بلکه بدین معنا است که بدون یادگیری مستمر دستیابی به آن ها ناممکن خواهد بود”. به طور خلاصه، تغییرات عوامل خارجی مستلزم انطباق یا انقراض سازمانی هستند و تنها شرکتهایی که بتوانند خود را به نیروی محرکهی هوشمندتر
و کارآمدتر در برابر تغییرات، تبدیل کنند، در هزارهی نوین موفق خواهند بود. همان طور که یکی از پیشگامان سازمانهای یادگیرنده به نام رجینالد ریوانز[۱] (١٩٨۲) اشاره میکند: “یادگیری در درون سازمان باید مساوی یا بیشتر از تغییر خارج از سازمان باشد، در غیر این صورت سازمان میمیرد” (Revans, 1982). در نتیجه، سازمانهایی که سریعتر یاد می گیرند، با سرعت بیشتری خود را با شرایط محیطی تطبیق داده و مزیتهای استراتژیک چشمگیری را در دنیای کسب و کار به دست می آورند. سازمان یادگیرندهی نوین قادر است که نبوغ جمعی افراد خود را در سطوح فردی، گروهی و سازمانی پرورش دهد. این قابلیت که با شرایط سازمانی، فناوری، مدیریت دانش و توانمندسازی افراد عجین می شود، سازمانها را قادر میسازد تا از تبعات منفی رقابت به دور باشند. هشت عامل مهمی که دنیای کسب و کار را تغییر داده و یادگیری سازمانی گسترده را در قرن بیست و یکم اجتناب ناپذیر خواهند نمود، به شرح زیر هستند
١. جهانی سازی و اقتصاد جهانی
۲٫ فناوری
۳٫ تحول اساسی دنیای کار
۴٫ نفوذ فزایندهی مشتری
۵٫ پیدایش دانش و یادگیری به عنوان دارایی های عمدهی سازمانی
۶٫ تغییر نقشها و انتظارات کارکنان
۷٫ تنوع و تحرک نیروی کار
۸٫ تغییر و آشوبهای در حال گسترش
این ضرورتها باعت شد تا در اوایل دهه ١٩٩٠، تعدادی از سازمانها فرایند تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده را آغاز کنند. شرکتهایی چون کورنینگ، فدرال اکسپرس، فورد، جنرال الکتریک، موتورولا و پسیفیک بل در آمریکا، شرکتهای آ.ب.ب، رور و شیرنس استیل در اروپا و شرکتهای سامسونگ و هواپیمایی سنگاپور در آسیا را میتوان جزو اولین پیشگامان موفق این دهه نامید. این شرکتها دریافتند که گسترش همکاری، یادگیریهای سازمانی وسیع و بهبود خدمات و محصولات ناشی از آن بهترین راه حفظ بقا و موفقیت است. چراکه انتظارات و انتخابهای مشتریان شرکتها
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 07:03:00 ب.ظ ]
|