• تمایل قوی به ماندن در سازمان
      • تمایل به اعمال تلاش فوق العاده برای سازمان
      • ( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

    • اعتقاد قوی به پذیرش ارزش‌ها و اهداف

عبدالرحمن وخیصه در پژوهشی تحت عنوان تعهد سازمانی در مقابل و مقایسه با تعهد حرفه ای تضای یا شایستگی به نقل از محققان مختلف تعهد سازمانی را تعریف می‌کنند. از جمله:
الف: دستیابی به شیوه ای که در گروه نقش موثری داشته باشد.
ب: فرآیندی است که اهداف سازمانی و اهداف فردی به شکل کامل تری ترکیب می‌شود. (گرینت، ۱۹۹۷)
ج: ارتباط و مشارکت مستمر منافع و سود با هزینه‌های مرتبط با زندگی.
د: تعامل بین علایق فردی و اهداف سازمانی.
ه: تعهد کارکنان در ماندن و همکاری با شرکت و کسب رضایت بیشتر در سال‌های مختلف (هارتمن، ۲۰۰۰)
این محققین با تبیین ارتباط بین تعهد حرفه ای و تعهد سازمانی، معتقدند که این امر در تضاد یا شایستگی تأثیر قابل توجهی دارد.
وجه اشتراک تعاریف بالا این است که تعهد حالتی روانی است که رابطه فرد را با سازمان مشخص کند، تصمیم به ماندن در سازمان یا ترک آن را به‌طور ضمنی در خود دارد. (نیرویی، ۱۳۸۲)
تعاریف تعهد- تعهد سازمانی
در تعریف تعهد تنوع قابل ملاحظه ای وجود دارد و واژه‌های متفاوتی برای توصیف آن به کار گرفته می‌شود. (مدنی، ۱۳۸۴)

    • از جمله تعهد به معنای تازه کردن پیمان، کار کسی را به ذمه گرفتن و تعهد کردن به معنای خود را ملزم ساختن به عمل یا پرداخت چیزی و تضمین عهد و میثاق است.
    • تعهد به معنای به گردن گرفتن کاری را، عهد بستن، پیمان بستن، غمخواری، و تیمار داشتن است. (فرهنگ معین)
    • شهید مطهری تعهد را به معنی پایبندی به اصول و فلسفه یا قراردادهایی می‌داند که انسان نسبت به آن‌ها معتقد است و پایدار به آن‌ها است. فرد متعهد کسی است که به عهد و پیمان خود وفادار باشد اهدافی را که به خاطر آن‌ها و برای حفظ پیمان بسته است، صیانت کند.
    • کانتر تعهد را تمایل افراد به در اختیار گذاشتن انرژی وفاداری خویش به نظام اجتماعی می‌داند.
    • سالانسیک تعهد را حالتی در انسان می‌داند که در آن فرد، با اعمال خویش و از طریق این اعمال اعتقاد می‌یابد که به فعالیت‌ها تداوم بخشد و مشارکت خویش را در انجام آن‌ها حفظ کند.
    • شلدن تعهد سازمانی را گرایش و نگرش یا جهت گیری می‌داند که هویت فرد را به سازمان مرتبط یا وابسته می کند و همانندی میان سازمان و عضو ایجاد می‌کند.
    • مورهد و گریفن تعهد و پایبندی را دو طرز تلقی نزدیک به هم می‌دانند که بر رفتارهای مهمی مانند جابه جایی و غیبت اثر می‌گذارند. به نظر آنان تعهد عبارت است از احساس هویت و وابستگی فرد به سازمان و پایبندی یعنی اشتیاق بیشتر فرد به‌عنوان یک «همکار» برای پاسخ گویی به خواسته‌هایی که از شغل او دارند (مورهد و گریفین، ۱۹۹۸).
    • رابینز تعهد را حالت می‌داند که در آن حالت فرد سازمان را معرف خود می‌داند و آرزو می‌کند که در آن سازمان باقی بماند. (رابینز، ۱۳۸۳)
    • پورتر، استیرز و مؤدی تعهد سازمانی را درجه نسبی تعیین هویت فرد با یک سازمان خاص و درگیری او با آن سازمان می‌دانند. در این تعریف تعهد سازمانی سه عامل را شامل می‌شود:
    • اعتقاد قوی به اهداف و ارزش‌های سازمان و پذیرش آن‌ها؛
    • تمایل به تلاش قابل ملاحظه برای رسیدن به اهداف سازمانی؛
    • آرزو و خواست قوی و عمیق برای ادامه عضویت در سازمان؛
    • بوکانان تعهد را نوعی وابستگی عاطفی و تعصب آمیز به ارزش‌ها و اهداف سازمان می‌داند. وابستگی نسبت به نقش فرد در رابطه با ارزش‌ها و اهداف و نسبت به سازمان به خاطر خود سازمان، جدای از ارزش ابزاری آن.
    • کیدرن تعهد سازمانی را همانندی و یکی شدن فرد با سازمان و درونی نمودن اهداف و ارزش‌های آن دانسته است.
    • واینر تعهد را مجموع فشارهای هنجاری درونی شده برای انجام فعالیت‌ها به طریقی که اهداف و منافع سازمان حاصل شود، می‌داند.
    • کوک و وال نیز سه مفهوم وفاداری، احساس هویت و شناسایی و آمادگی را برای تعهد مطرح کرده‌اند.
    • ویلیامسون و اندرسون تعهد را شدت و گستردگی مشاورت فرد در سازمان، احساس تعلق به شغل و سازمان و احساس هویت تعریف کرده‌اند. وجود احساس‌های مزبور در فرد به افزایش وابستگی گروهی و «رفتار همکاری» منجر خواهد شد.
    • لوتانز تعهد سازمانی را تمایل قوی کارمند برای ادامه خدمت در سازمان، تمایل کارمند به تلاش بیشتر برای موفقیت سازمان، پذیرش و ایمان قطعی کارمند به ارزش‌ها و اهداف سازمان می‌داند.
    • آلن و می یر (۱۹۹۰) معتقدند که تعهد حالتی روانی است که بیانگر نوعی تمایل، نیاز و الزام جهت ارائه خدمت در یک سازمان است. در مدلی که این اندیشمندان مطرح کردند هر یک از شیوه‌های مطرح شده در بالا به ترتیب «تعهد عاطفی»، ›تعهد مستمر» و «تعهد تکلیفی» نامیده شدند. وجه اشتراک سه شیوه مذکور این است که تعهد حالتی روانی است که ۱) رابطه فرد با سازمان را مشخص می‌کند، ۲) تصمیم به ماندن در سازمان یا ترک آن را به‌طور مخفی در خود دارد. (آلن و می یر، ۱۹۹۰).
    • بکر تعهد را پیوستن به سازمان و انجام شغل بر حسب اجزاء زیر می‌داند:

        1. اطاعت و پیروی یا سازگاری و همنوایی با سازمان از طریق مکانیزم های پاداش و تنبیه؛
        1. احساس هویت و شناسایی یا تمایل به تعلق خاطر و وابستگی؛
        1. درونی کردن یا تجانس ارزش‌های فرد یا اهداف و ارزش‌های سازمان؛

    • آرجریس معتقد است یک مفهوم روابط انسانی است که به توانمند کردن و فعال کردن ذهن انسان اشاره دارد. بدون تعهد هر تمهید یا ایده جدیدی به سختی پذیرفته می‌شود.
    • گرینبرگ و بارون مفهوم تعهد سازمانی را درجه درگیری افرا با سازمان و علاقه آن‌ها به ادامه کار در سازمان می‌دانند (گرینبرگ و بارون، ۱۹۹۷).

اکثر این تعاریف بر این نکته توافق دارند که، تعهد نوعی وابستگی عاطفی و روانی نسبت به سازمان است که فرد و سازمان را به یکدیگر پیوند می‌دهد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...