منابع مورد نیاز برای پایان نامه : پژوهش های انجام شده با موضوع بررسی علم و عصمت … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
همان گونه که در مورد انبیاء علیهم السلام می فرماید که این ها کثیر الرجوع بودند نه اینکه به مقامی برسند سپس از آن مقام برگردند و دوباره سعی بر عود بر آن مقام بکنند یا گاهی در حرکتند و گاهی از حرکت بایستند بلکه دائما در حرکت به سوی خداونندمتعال هستند در مورد حضرت داود می فرماید : اصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ وَ اذْکُرْ عَبْدَنا داوُدَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ [۱۱۵]) همچنین حضرت سلیمان وحضرت ایوب علیهاالسلام این گونه بودند در مورد حضرت ابراهیم می فرماید : إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ [۱۱۶]) اینکه می فرماید : اَوّاب یعنی کسی که از پروردگار خشیت دارد و با قلبی منیب به سوی پروردگار می رود فرمود : هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفیظٍ مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنیبٍ [۱۱۷])
در نتیجه نعمت های بهشتی برای کسی که اوّاب باشد و حفیظ ، حفیظ صفت مشبهه است که دال بر ثبوت و لزوم است یعنی دائما در حال حفظ نفس است و معلوم است کسی که حفیظ باشد اهل تقوا است و از متقین است . تقوی : (صیانهُ النفسِ عمّا یضرُها) تقوی صیانت نفس از آنچه که به او ضرر می رسد پس انبیاء با اختیار خود اوّاب و حفیظ هستند یعنی در صدر متقین هستند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بیان دوم : اگر قوه ی عصمت باعث سلب اختیار خود معصوم بشود در این صورت ضرورت بعثت انبیاء مختل می شود چون انبیاء باید اسوه مردم باشند و اگر آنها معصوم باشند به عصمت الهی و به نوعی مجبور باشند اجحاف به حق مردم است و این کار از طرف خداوند حکیم غیر قابل قبول است . چون در این صورت می شود گفت که این عده برگزیده خدا هستند و خدا حافظ اینها است و اگر خدا بخواهد ما را هم حفظ می کند که می شود آن قولی که مشرکین بر زبان راندند فرمود : سَیَقُولُ الَّذینَ أَشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أَشْرَکْنا وَ لا آباؤُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ [۱۱۸]) خداوندمتعال در این آیه تصریح می کند که قول مشرکین از روی گمان و بدون علم است چرا، چون اینها ما بین اراده تکوینی و اراده تشریعی خلط کردند و کاملا مشخص است که خداوند متعال هرگز اراده تشریعی برشرک آنها نداشته است گرچه تکویناً تمام عالم موجودات تحت سنن و قوانین خداوند حکیم است .
درمورد انبیاء علیهم السلام هم به این گونه است که وقتی انبیاء علیهم السلام به اراده تشریعی خداوند عمل کردند در سنت اراده تکوینی قرار می گیرند و به مدارج بلند معرفتی و علمی می رسند
پس می توان نتیجه گرفت که انبیاء علیهم السلام در فضای تشریع الهی زندگی می کردند تا طبق اراده خداوند متعال برگزیده شدند و این گونه نیست که بدون هیچ مقدمه و سببی مبعوث به رسالت بشوند چون رسالت از طرف حق یعنی مرسول، شاگرد حق است و اگر این انتخاب بدون مقدمات تشریعی باشد کاری غیر عقلی وغیر حکیمانه می شود چون در این حالت وجود و عدم شریعت یکسان است و شریعت مطابق عالم تکوین نیست ، ولی به حق می دانیم که شرایع الهی طبق مکوّنات الهی است و کسی که در شریعت گام نهد بر طبق سنت تکوینی عمل کرده است و این سنت تکوینی علت است برای معلول خاص خود است و این سنت الهی است که در مورد تکذیب کنندگان آیات الهی فرمود : سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ إِنْ یَرَوْا کُلَّ آیَهٍ لا یُؤْمِنُوا بِها وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً وَ إِنْ یَرَوْا سَبیلَ الغَیِّ یَتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنْها غافِلینَ [۱۱۹])
عاقبت تکذیب آیات خدا و غفلت از آنها این شد
۱- از آیات الهی مصروف می شوند
۲-هر آیه ای را ببیند و هر معجزه ای به آنها نشان داده بشود چه معجزات حسی و چه معجزات عقلی نظیر قرآن به آن ایمان نمی آورند .
۳-سبیل رشد و بالندگی را به طور حقیقی می بینند ولی از آن روی بر می گردانند .
۴-اگر به سبیل گمراهی علم پیدا کردند بلافاصله در آن غوطه ور می شوند
بنابراین مومنان به آیات الهی کسانی هستند که در اراده تکوینی خدا گام می نهند یعنی :
۱-خداوند متعال آنها را به آیات خود راهنمایی می کند همان طور که در مورد نبی اکرم صلی الله علیه و آله فرمود : لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ [۱۲۰])
۲-اگر معجزه ای ببینند به آن ایمان می آورند نظیر سحره فرعون که وقتی فرعون آنها را تهدید به قتل به آن فجاعت کرد فرمودند : قالُوا لَنْ نُؤْثِرَکَ عَلى ما جاءَنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الَّذی فَطَرَنا فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ إِنَّما تَقْضی هذِهِ الْحَیاهَ الدُّنْیا [۱۲۱])
۳_دائما در صراط مستقیم هستند همان طور که فرمود : وَ هُدُوا إِلَى الطَّیِّبِ مِنَ الْقَوْلِ وَ هُدُوا إِلى صِراطِ الْحَمیدِ[۱۲۲])
و نباید شبهه بشود که انبیاء مورد تایید به روح القدس هستند همان طور که فرمود : وَ آتَیْنا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُس)[۱۲۳]
به این دلیل که انبیاء علیهم السلام وقتی آیات پروردگار بر آنها تلاوت می شد در حال گریه به سجده می افتادند فرمود : أُولئِکَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ مِنْ ذُرِّیَّهِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّیَّهِ إِبْراهیمَ وَ إِسْرائیلَ وَ مِمَّنْ هَدَیْنا وَ اجْتَبَیْنا إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُکِیًّا[۱۲۴]) اگر کسی نسبت به آیات اللهی چنین باشد حتما ملائکه بر آنها نازل می شوند فرمود: إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ[۱۲۵]) همچنین در سوره قدر فرمود : لَیْلَهُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تَنَزَّلُ الْمَلائِکَهُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ)[۱۲۶] معلوم است که ملائکه و روح، بر انبیاء و ائمه علیهم السلام و بر مومنان نازل می شوند .
جواب مرحوم علامه طباطبایی :
مرحوم علامه می فرماید :تایید به روح القدس همانند تایید مومن به روح ایمان و نسبت دادن ضلالت و غوایت به شیطان است . زیرا این گونه امور باعث نمی شود که صادر فعل غیر از فاعل آن است چون به اختیار و اراده فاعل آن فعل بر می گردد [۱۲۷].
به عبارت دیگر مرحوم علامه می فرماید اگر چه تایید روح القدس است اما در نهایت فعل از آن فاعل است و این اصل عقلی همان است که در قرآن می فرماید : کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهینَهٌ)[۱۲۸] یعنی هر عملی رهن فاعل آن عمل است و به دیگری نسبت داده نمی شود آیات زیادی به این مضمون اشاره دارد تِلْکَ أُمَّهٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ)[۱۲۹]
یعنی هر عملی که آنها انجام دادند شما مسئول نیستید چون اعمال خود را دارید و آنها عمل خود را دارند .
بیان دوم علامه این است که اختیار انسان به حسب فطرت فهمیده می شود به این صورت که ما وقتی اراده بکنیم که عملی انجام بدهیم هیچ چیز نمی تواند با ما منازعه کند و درنهایت بر ما مغلوب بشود بلکه اراده ما به هر امری غالب می شود[۱۳۰]
این بیان علامه می توان به این مطلب اشاره بکند که انسان حتی می تواند بر خلاف یقین خود عمل بکند همان طوری که درمورد فرعونیان وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُفْسِدینَ)[۱۳۱]
برای فرعون و اطرافیان او ، معجزات حضرت موسی علیه السلام یقین آورد چون آن معجزات بصائر بودند یعنی هر کدام بصیره بود و بدون شائبه شک و شبهه که از رب العالمین هستند فرمود : وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى تِسْعَ آیاتٍ بَیِّناتٍ فَسْئَلْ بَنی إِسْرائیلَ إِذْ جاءَهُمْ فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسى مَسْحُوراً قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً)[۱۳۲]
۳-۲- نتیجه بحث
بدین بیان معلوم شد که ماهیت این علم نور است که باعث روشنایی و روشنگری است کیفیت آن از جهت عالم به این علم مشخص می شود که هرچه این شخص در صراط مستقیم ثابت قدم باشد از این علم بیشتر بهره می برد. و ویژگی های آن آنکه به تناسب این علم شخص دارای رویت می شود که عصمت را در پی دارد.
فصل چهارم
محیط فرهنگی ، تربیتی و خانوادگی انبیاء
۴-۱- محیط فرهنگی، تربیتی و خانوادگی انبیاء
در این فصل این پرسش مهم طرح می شود:
آیا محیط فرهنگی، تربیتی و خانوادگی انبیاء سبب علم ویژه آنان که در نتیجه مصونیت آنان از خطا و عصیان میشود؟
قرآن کریم و روایات وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام در صدد تبیین و روشن کردن فضایی که انبیاء علیهم السلام در آن حضور داشتند به شکل دقیق و عمیق می پردازد که در خلال بحث ها به جوانب آن به صورت مستوفی می پردازیم . ولی قبل از ورود به بحث ، مسئله ای مهم وجود دارد که باید طرح شود و آن این است که چرا قرآن به بیان جوانب مختلف انبیاء همچون ولادت و قبل از آن ، حین جوانی و رشد ، نحوه به نبوت رسیدن ، نقل دعاها و تضرع هایی که به درگاه حق داشتند و غیره می پردازد ؟ آیا علاوه بر اینکه در مقام تربیت انسانها و امت های تابع از انبیاء همراه با الگو سازی برای آنها ، حیثیت آموزش و تعلیم عقائد و زوایای معرفت نفس تا ملت ها و پیروان و مخالفان ، مجاهدان و معاندان حق به مقام شامخ انبیاء پی ببرند . و با دید روشن و فکر صائب و ضمیری آرام به گفته های آنها گوش فرا دهند . إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ [۱۳۳] بر هر حال این مطلبی است مهم که در خور تحقیق جداگانه ای است . اما برای به دست آوردن بینّه از آیات قرآن ، به مباحث سؤال به طور جداگانه می پردازیم . که جامع همه این مباحث این عنوان است :
۴-۱-۱- کشف از فضایِ حضورِ انبیاء علیهم السلام.
۴-۱-۱-۱- دلالت آیه ۹۷ سوره نحل
برخی از آیات به طور عام مجموعه ای از اصول را پی ریزی می کند که کاشف از حیات انسان به طور کامل می کند مانند این آیه : مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ [۱۳۴] ایمان همراه با عمل صالح باعت حیات طیبه می شود که این حیات طیبه ، کشجره طیبه تُؤتی اُکلَها حینٍ باذن ربها [۱۳۵] است .این حیات طیبه در مسیر صعودی و عروج در مدارج ترقی ثمره و بهره مخصوص خود را می دهد از مؤمنان سطح جامعه تا اوحدّیِ مؤمنان و اولیاء تا برسد به معصومان سلام الله علیهم .
استفاده ای که از آیه میشود، در چند جهت است:
۴-۱-۱-۱-۱- مقرون بودن ایمان و عمل صالح
ایمان زمانی مؤثر است که به سر حد ثمره یعنی عمل صالح برسد . به عبارت دیگر ایمان و عمل صالح مقرون به هم هستند در سوره فاطر می فرماید : إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ[۱۳۶] . مرحوم علامه طباطبایی می فرماید : منظور از کلمه طیب اعتقادات حق است.که بالا ترین آنها توحید است . و سپس می فرماید اینکه اعتقاد را قول و کلمه نامید بخاطر شیوع این معنی در این لفظ است [۱۳۷].
در ادامه می فرماید : عمل از فروع علم است و اگر اعتقاد به حق و صادق باشد منجر به عمل می شود و از طرف مقابل هرچه عمل تکرار شود ایمان و اعتقاد راسخ تر می شود ، کلّما تکرار العمل زاد الاعتقاد رسوخا و جلاء و قوی فی تاثیره و هو العمل الحریّ بالقبول الذی طبع علیه بذل العبودیه والاخلاص لوجهه الکریم یَعینُ الاعتقادَ الحق فی ترتب اثره علیه و هوالصعود الیه تعالی و هوالمعزّی الیه بالرفع فالعمل الصالح یرفع الیکم الطیب [۱۳۸] .
ارتباط بین ایمان و عمل صالح از اصول مسلّم که در قرآن به طور صریح نشان داده شده است و چون درصدد نتیجه گیری هستیم بیش از این در مسئله توقف نمی کنیم .
۴-۱-۱-۱-۲- حیات طیبه انسانی
دومین جهت آیه نتیجه ای است که از اقتران ایمان و عمل صالح حاصل میشود و آن حیات طیبه است . در این جهت بررسی آیه در چند نکته انجام می شود .
۲-۱- کیفیت ترتب حیات طیبه بر ایمان و عمل صالح
بیان حضرت آیت الله جوادی آملی در باب این تاثّر و علت بودن ایمان و عمل صالح بیانی شیوا و گویا است می فرماید : برخی [از انسان ها] که کم شمارند از حیات انسانی نیز برخوردارند آنان همه شئون علمی [اعتقاد حق] و عملی [عمل صالح] خود را با عقل نظری و عملی و وحی آسمانی تنظیم می کنند . قرآن کریم تنها این گروه را زنده می داند زیرا قرآن از موحّد به زنده یاد می کند و کافر را برابر قرار می دهد یعنی انسان یا زنده است یا کافر [لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْکافِرینَ][۱۳۹] واین تقابل ، نشان زنده بودن موحد و مرده بودن کافر است . چنان که در آیه ای دیگر می فرماید وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ[۱۴۰]] کسانی را که در قبر بدن و طبیعت گرفتارند و هم اکنون زنده به گورند نمی توانی بشنوانی و هدایت کنی یعنی کافر مرده است .
حاصل اینکه مهم ترین حق انسان ، حق حیات انسانی است و حیات انسانی در فرهنگ قرآن ایمان و اعتقاد به خدا و آشنایی به معاد و علوم و معارف الهی است که از آن به حیات طیب یاد می کند ، [من عمل صالحا من ذکرٍ أواُنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاهً طیبه] و امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام درباره آن فرمود : [التوحید حیاه النفس]
۲-۲- حتمی بودن این ترتب
در عالم منظم هر موجودی در جایگاه احسن خود وجود دارد [الَّذی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَ] [۱۴۱] و محال است موجودی از موجودات رها و سدی خلق شده باشد بلکه در هدایت خالق است تا به سر حد مقصود برسد و به کمال استعدادی خود نائل شود (قالَ رَبُّنَا الَّذی أَعْطى کُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى)[۱۴۲] و این اصل مسلم نزد عقل و نقل است و هیچ تخلفی در آن وجود ندارد . (َ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْویلاً)[۱۴۳] پس معلوم است که چرا کلمه (فلنحیینّه) با لام تاکید و نون مؤکد ثقیله آمده است . این برای دلالت بر اینکه این إحیاء حتمی است و غیر قابل تخلف است زیرا معلول ایمان و عمل صالح است . و هر موجود در عالم خلقت حتما جایگاه مناسب و مشخص خود را دارد .
۲-۳- إحیاء به صورت مستمر است .
جمله وهو مؤمن که جمله حالیه است بر حال متغیر دلالت نمی کند بلکه منظور حال ثابت است و تا زمانی که این حال ثابت است و عمل صالح پی در پی از شخص صالح و مؤمن صادر می شود إحیاء هم به صورت مستمر است . به همین جهت در قالب مضارع درآمد است که این استمرار هم تشکیک و ذو مراتب حیات طیبه را نشان می دهد و هم بی نهایت بودن این حیات .
۴-۱-۱-۱-۳- حیثیت وجودی حیات طیبه
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 03:22:00 ب.ظ ]
|