کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

 

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کاملکلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

لطفا صفحه را ببندید

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل

distance from tehran to armenia


جستجو



 



تعریف مفهومی: تعلق اجتماعی نقطه عطف فرآیندی است که طی آن فرد نسبت به مکان، محیط، شیء و یا امری احساس تعهد و مسئولیت پیدا میکند، به نوعی که موجب احساس مثبت به محیط و یا امر مورد نظر میشود. (وحیدا و نیاز ی: ۱۳۸۳، ۲۱). تعلق اجتماعی ظرفیتی است که هر فرد طی آن به موارد قانونی و منافع اجتماعی بیش از منافع شخصی پایبند است. کسی که واجد تعلق اجتماعی است، خود را در متن جامعه و مصالح آن ملاحظه میکند و نقش خود را بر اساس نقشی که اجتماع برای او در نظر گرفته است، تنظیم و ایفا مینماید.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

تعریف عملیاتی: داشتن احساس وابستگی به خانواده، دوستان و محیط محل زندگی خود و تعهد، و مسئولیت فرد، در قبال جامعه، به صورتی که فرد، منافع جمعی را بر منافع فردی خود ترجیح میدهد. در پرسشنامه طراحی شده سئوالات ۱۸-۱ تا ۲۶-۱ برای سنجش میزان تعلق اجتماعی درنظر گرفته شده است.
مسئولیتپذیری اجتماعی:
تعریف مفهومی: مسئولیتپذیری اجتماعی به احساس تعهد و رفتار مسئولانهای که افراد به عنوان کنشگران اجتماعی درقالب نقشهای خود (شهروند) نسبت به جامعه و ارزشهای جمعی آن در ابعاد گوناگون داشته یا دارند، دلالت میکند (خوشبین،۱۳۹۰).
تعریف عملیاتی: معرفهای این متغیر شامل میزان عملکرد افراد در: رعایت قوانین جامعه، وظیفهشناسی در قبال افراد جامعه و التزام به ارزشها و هنجارها میباشد. در پرسشنامه طراحی شده سئوالات ۱-۲ تا ۸-۲برای سنجش مسئولیتپذیری اجتماعی درنظر گرفته شده است.
احساس بیقدرتی:
تعریف مفهومی: احساس بیقدرتی نوعی بیگانگی است که فرد احساس میکند در وضعیتهای اجتماعی و کنش متقابل خود تاثیرگذار نیست. به عبارتی احساس بیقدرتی عبارت از این تصور است که فرد احتمال میدهد که عمل او بیتاثیر باشد و نتایج مورد انتظار او را برآورده نسازد (محسنی تبریزی،۱۳۷۰: ۶۹).
تعریف عملیاتی: احتمال و یا انتظار شخص از بیتاثیر بودن عمل خویش. در پرسشنامه طراحی شده سئوالات ۹-۲ تا ۱۷-۲ برای سنجش احساس بیقدرتی درنظر گرفته شده است.
همچنین عوامل فردی شامل جنس، سن، وضعیت تاهل، نوع شغل، سطح تحصیلات، درآمد ماهیانه خانوار و وضعیت بومی بودن افراد، در این مطالعه درنظر گرفته شده است.

۹-۳٫ روایی و پایایی تحقیق:

در کاربرد متعارف، واژه‌ روایی اشاره به این نکته دارد که یک سنجه تجربی تا چه حد «معنای واقعی» مفهوم مورد بررسی را به قدر کافی منعکس می‌کند (ببی، ۱۳۸۵: ۲۸۲). بنابراین، در محاسبه اعتبار تحقیق، سوال اصلی که محقق برای خود مطرح میکند، چنین است: آیا شخص در حال اندازه‌گیری درست آن چیزی هست، که در اندیشه‌ اندازه‌گیری آن است؟ آیا شاخص‌ها واقعا آن چه را که می‌خواهیم اندازه بگیریم، اندازه می‌گیرند؟
«منظور از اعتبار صوری، شناسایی اعتبار شاخص‌ها یا معرف‌های پژوهش است، از طریق مراجعه به داوران… وفاق آنان در مورد بررسی شاخصها، دلیلی بر اعتبار آنان است. عدم اتفاق نظر در مورد هر شاخص به معنای عدم اعتبار صوری آنست (همان: ۱۳۹).
در تحقیق حاضر برای تعیین روایی از اعتبار صوری (تأیید استاد راهنما) بهره گرفته شده است.
در صورتی تحقیقی پایایی دارد، که «اگر آزمایشی را چندین بار تکرار کنیم یا تجزیه و تحلیل را به دفعات انجام دهیم و در همه‌ی موارد نتایج یکسان باشد…- به عبارت دیگر- حصول نتایج مشابه در تکرار اعمال قبلی (همان: ۱۳۹). در این تحقیق برای این منظور از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده است. «ضریب آلفای کرونباخ به عنوان، یکی از ضرایب پایایی یا قابلیت اعتماد شناخته می‌شود. این ضریب از عمومیترین ضرایبی است، که توسط پژوهشگران علوم اجتماعی برای سنجش پایایی ابزارهای مختلف جمع‌ آوری داده‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد (همان: ۱۴۸).

ردیف

متغیر

گویه های سنجش متغیر در پرسشنامه

آلفا

۱

اعتماد اجتماعی

۱-۱ تا ۱۷-۱

۷۲۴/۰

۲

احساس تعلق اجتماعی

۱۸-۱ تا ۲۶-۱

۷۶۷/۰

۳

مسئولیتپذیری اجتماعی

۱-۲ تا ۸-۲

۶۷۴/۰

۴

احساس بیقدرتی

۹-۲ تا ۱۷-۲

۶۶۰/۰

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1401-04-13] [ 03:22:00 ب.ظ ]




دراین قانون “سازمان”نامیده می شود،تشکیل می گردد.سازمان دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی و اداری است و امور آن منحصرا طبق اساسنامه ای که به تصویب هیات وزیران می رسد ادراه خواهد شد. ( قشقایی ، ۱۳۹۰،۱۳)
حق بیمه :عبارت است از وجوهی که به حکم قانون تامین اجتماعی برای استفاده از مزایای موضوع آن به سازمان پرداخت می گردد.

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کارگر:شخصی است که به دستورکارفرما درکارگاه کار می کند.
کارفرما:شخص حقیقی یا حقوقی است که بیمه شده به دستورو یابحساب او کارمی کند کلیه کسانی که به عنوان مدیر یا مسئول عهده دار اداره کارگاه هستند نماینده کارفرما محسوب می شوند و کارفرما مسئول کلیه تعهداتی است که نماینده گان مزبوردر قبال بیمه شده به عهده می گیرند .
کارگاه : موسسه ای است که توسط اشخاص حقیقی یا حقوقی و با سرمایه عمومی ایجاد و ادراه می شود .
فصل دوم
ادبیات تحقیق
بخش اول:بیمه
۱-۱-۲-مقدمه:
امروز کشور ما تشنه فعالیت اقتصادی سالم و ایجاد اشتغال برای جوانان و سرمایه گذاری مطمئن است واین همه به فضائی نیازمند است که در آن سرمایه گذار و صنعتگر و عنصر فعال در کشاورزی ومبتکر علمی و جوینده کار و همه قشرها از صحت و سلامت ارتباطات حکومتی و امانت و صداقت متصدیان امور مالی و اقتصادی مطمئن بوده و احساس امنیت و آرامش کنند.مقوله امنیت بویژه امنیت اقتصادی از مباحث بسیار مهم و حساس است که نمی توان یک شبه و با تصویب یک طرح یا لایحه به آن دست یافت بلکه این پدیده انعکاسی است از رفتار های مختلف سیاسی, اقتصادی ,نظامی ,فرهنگی و اجتماعی آحاد مردم و مسئولان از اینرو باید شرایط کشور را در طول زمان به گونه ای تغییر داد ورفتار های اجتماعی را در عرصه های مختلف به گونه ای تعریف کرد که در نهایت هر چیزی در جایگاه واقعی خود قرار گیرد و با طبیعت آن منطبق گردد واِین مستلزم تلاش گسترده همه اقشار و آحاد جامعه و حکومت است و بیمه های مسئولطت اجباری در راستای این مهم از مهمترین روشها و ابزارهای علمی موجود تلقی می گردند.در مجموعه حاضر ضمن ارائه اطلاعاتی در خصوص بیمه,انواع آن و جایگاه قانونی وعرفی بیمه های مسئولیت,اشاره ای به اثرات اقتصادی و اجتماعی آن خواهد شد.(محمدصالحی،۱۳۸۴،۴۰)
اساس بیمه ریسک است.وجود ریسک بر عملکرد عامل و بنگاههای اقتصادی تاثیر می گذارد از این رو به تخصیص بهینه منابع و توسعه اقتصادی کشور ها محدودیتهایی تحمیل می کند.ریسک وجه مشترک تصمیاتی است که انسانها می گیرند.بنابراین علاوه بر اینکه در آمد و اموال هر عامل و بنگاه اقتصادی با توجه به ریسکهای موجود ممکن است در معرض خطر باشد,عملا با حوادثی روبرو می شود که به علت خسارت وارده بر اموال یا لطمات شخصی به دیگران ,قانونا مسئول خواهد بود.تعیین نوع و میزان خسارتهایی که خواهان متحمل شده اغلب دشوار است و در بعضی موارد حتی غیر قابل جبران خواهد بود. لذا اگر عامل یا بنگاه اقتصادی به تنهایی بخواهد با حوادث و خطرات ناشی از آنها مقابله کند عملا از دور رقابت خارج شده و امکان بقاء نخواهد داشت. در اینجاست که نقش روز افزون و غیر قابل انکار بیمه در ثبات فعالیتهای اقتصادی آشکار می شود.مسئله ای که در این تحقیق به آن پرداخته می شود. (همان ماخذ،۴۳)
۲-۱-۲-تاریخچه
بیمه چگونه به وجود آمد:
بیمه‌های غیر زندگی پیشینه بلند مدتی دارند. نوعی بیمه‌های دریایی در حدود ۳۰۰۰ سال قبل مورد استفاده قرار گرفت. بیمه‌های زندگی نیز سابقه زیادی دارند. این نوع بیمه‌ها نخستین‌بار هنگامی پدید آمد که سربازان رومی قسمتی از دستمزد خود را در صندوقی جمع‌ آوری کردند تا چنانچه در جنگ کشته شدند آن پول به خانواده‌هایشان پرداخت شود. .
بیمه های غیر زندگی:
بیمه دریایی که امروز وجود دارد احتمالاً در حدود صده‌های یازدهم و دوازدهم میلادی در منطقه‌ای در شمال ایتالیا به‌وجود آمده است. شخصی به نام لومباردز در صده‌های چهاردهم و پانزدهم انگلیسی ها را با این نوع فعالیت آشنا ساخت. مفاهیم بیمه‌گر و بیمه‌گری نخستین‌بار در بیمه دریایی مطرح شد. آن روزها هر بازرگانی که حاضر به تقبل بخشی از یک خطر بود نام خود را همراه با سهمی که از آن خطر قبول می‌کرد در پایین صفحه‌ای که جزئیات خطر مزبور در آن درج شده بود می ‌نوشت. آن وقت مالکان کشتی ‌ها و بازرگانان دریافتند که می‌توانند کشتیی ‌ها را برای حمل اجناس سودآور اعزام کنند زیرا می ‌دانستند چنانچه کشتی دچار حادثه شود از این طریق جبران خواهد شد. در سال ۱۶۶۶ آتش‌سوزی بسیار بزرگی در لندن روی داد که باعث به وجود آمدن بیمه آتش‌سوزی شد. معلوم نیست که نخستین بیمه آتش‌سوزی به صورت امروزی در چه زمانی صادر شد اما گفته می ‌شود که نخستین شرکت بیمه آتش‌سوز ی به‌ نام اداره آتش در سال ۱۶۸۰ بنیان نهاده شد که بعدها فونیکس لقب گرفت.(۱۳۸۹www.bymeh.com)
۳-۱-۲-تاریخچه بیمه درایران
بیمه در ایران قبل از سال “۱۳۱۴” که شرکت سهامی بیمه ایران تأسیس گردید، نمایندگی های خارجی یکی پس از دیگری تعطیل شده و فقط دو شرکت که نمایندگی شرکتهای بیمه “اینگستراخ” روسیه و “یورکشایر” انگلیس را داشتند باقی ماندند و این شرکتها حتی تا بعد از تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و قبل از تاریخ “۵۸/۴/۴” که شورای انقلاب شرکتهای بیمه را ملی و نمایندگی های خارجی را منحل اعلام کرد به فعالیت خود در ایران ادامه میدادند.در سال ۱۳۱۰ با تصویب قانون ثبت شرکت ها در ایران شرکتهای بیمه ای انگلیسی، آلمانی، اتریشی، سوئیسی و امثال آن در ایران اقدام به ایجاد شعبه و نمایندگی کرده و به فعالیت بیمه ای پرداختند. انگلیسی، آلمانی، اتریشی، سوئیسی و امثال آن در ایران اقدام به ایجاد شعبه و نمایندگی کرده و به فعالیت ای پرداختند.در سال ۱۳۱۴ “شرکت سهامی بیمه ایران” با سرمایه صددرصد دولتی تأسیس شد و در سال ۱۳۱۶ “قانون بیمه” به تصویب رسید. ایران” با سرمایه صددرصد دولتی تأسیس شد و در سال ۱۳۱۶ “قانون ” به تصویب رسید.در سال ۱۳۲۹ نخستین شرکت بیمه خصوصی به نام “بیمه شرق” در ایران تأسیس شد و تا سال ۱۳۴۳ به تدریج هفت شرکت بیمه خصوصی دیگر به نام های آریا، پارس، ملی، آسیا، البرز، امید ، ساختمان و کار تأسیس شده و به فعالیت پرداختند. خصوصی به نام ” شرق” در ایران تأسیس شد و تا سال ۱۳۴۳ به تدریج هفت شرکت خصوصی دیگر به نام های آریا، پارس، ملی، آسیا، البرز، امید ، ساختمان و کار تأسیس شده و به فعالیت پرداختند.(کریمی؛۸۲،۲۸)
در سال ۱۳۴۷ قانون بیمه اجباری مسئولیت مدنی دارندگان و سایل نقلیه موتوری زمینی در قبال شخص ثالث که به بیمه شخص ثالث اتومبیل معروف است به تصویب رسید. اجباری مسئولیت مدنی دارندگان و سایل نقلیه موتوری زمینی در قبال شخص ثالث که به شخص ثالث اتومبیل معروف است به تصویب رسید.با افزایش فعالیت بیمه ای در کشور در سال ۱۳۵۰ “بیمه مرکزی ایران” تأسیس شد و وظایفی مانند تنظیم بازار بیمه کشور و هدایت آن از طریق تصویب آیین نامه ها و مقررات؛ توسعه و تعمیم بیمه و شبکه کارگزاری و نظارت بر فعالیت های شرکت های بیمه ای به نمایندگی از دولت در بازار بیمه و انجام دادن بیمه اتکائی اجباری برای مؤسسات بیمه،بیمه خصوصی به نام های ، تهران، حافظ، توانا و دانا تاسیس شدند.در کشور در سال ۱۳۵۰ ” مرکزی ایران” تأسیس شد و وظایفی مانند تنظیم بازار کشور و هدایت آن از طریق تصویب آیین نامه ها و مقررات؛ توسعه و تعمیم بازرگانی؛ اعطای مجوز تأسیس شرکت های و شبکه کارگزاری و نظارت بر فعالیت های شرکت های ای به نمایندگی از دولت در بازار و انجام دادن اتکائی اجباری برای مؤسسات ای را به عهده گرفت.(همان ماخذ،۲۹)
در فاصله سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ چهار شرکت خصوصی به نام های ، تهران، حافظ، توانا و دانا تاسیس شدند. ای را به عهده گرفت. در فاصله سال های ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ چهار شرکت بازرگانی؛ اعطای مجوز تأسیس شرکت های بعد از انقلاب ۱۲ شرکت خصوصی ملی اعلام شدند و ۱۰ شرکت از اینها در بیمه دانا ادغام شدند. تا سال ۱۳۷۳ چهار شرکت بیمه ایران، آسیا، البرز و دانا به فعالیت مشغول بودند که در سال ۱۳۷۳ شرکت بیمه تخصصی به نام بیمه صادرات و سرمایه گذاری با سرمایه بانک ها و بیمه ها تأسیس شد.در سال ۱۳۸۱ قانون تأسیس شرکت بیمه غیردولتی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید لذا در سال ۱۳۸۱ شرکت بیمه خصوصی حافظ در منطقه آزاد کیش و در سال ۱۳۸۲ نه شرکت بیمه ای خصوصی به نام های پارسیان، رازی، کارآفرین، توسعه، ملت، سینا، امید، حافظ و امین تأسیس شدند.دانا ادغام شدند. تا سال ۱۳۷۳ چهار شرکت ایران، آسیا، البرز و دانا به فعالیت مشغول بودند که در سال ۱۳۷۳ شرکت تخصصی به نام صادرات و سرمایه گذاری با سرمایه بانک ها و ها تأسیس شد(همان ماخذ ،۲۹)
در سال ۱۳۸۱ قانون تأسیس شرکت غیردولتی به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید لذا در سال ۱۳۸۱ شرکت خصوصی حافظ در منطقه آزاد کیش و در سال ۱۳۸۲ نه شرکت ای خصوصی به نام های پارسیان، رازی، کارآفرین، توسعه، ملت، سینا، امید، حافظ و امین تأسیس شدند. (کریمی؛۸۲،۲۹)
قبل از انقلاب اسلامی در ایران یک شرکت بیمه دولتی(شرکت سهامی بیمه ایران) و چهارده شرکت بیمه خصوصی و نمایندگی خارجی (شرکتهای بیمه: ملی، شرق، آریا، ساختمان و کار، حافظ، ایران و آمریکا، البرز، آسیا، امید، تهران، پارس، دانا و شرکتهای نمایندگی اینگستراخ و یورکشایر) فعالیت میکردند و از سال “۱۳۵۱” بیمه مرکزی ایران جهت هدایت امر بیمه در کشور و نظارت بر شرکتهای بیمه تشکیل گردید.بعد از انقلاب ابتدا در سال “۱۳۵۸” با مصوبه شورای انقلاب شرکتهای بیمه خصوصی ملی شده و نمایندگیهای خارجی تعطیل گردید و از شهریور ماه “۱۳۶۰” به جز شرکتهای بیمه “آسیا” و “البرز” فعالیت سایر شرکتهای ملی شده متوقف گردید. از سال “۱۳۶۷” براساس مصوبه مجلس شورای اسلامی علاوه بر شرکت سهامی بیمه ایران که یک شرکت بیمه دولتی بود، شرکتهای بیمه “البرز” و “آسیا” هم دولتی شد و یک شرکت بیمه دولتی دیگر که فقط اجازه فعالیت در بخش بیمه اشخاص به آن داده شد به نام شرکت بیمه “دانا” تشکیل گردید. در حال حاضر پنج شرکت بیمه دولتی علاوه بر تهران که مرکز اصلی آنان است با ایجاد شبکه نمایندگی و تأسیس شعب در اغلب شهرهای کشور به امر بیمه گری می پردازد. (موسوی ،راغفر۱۳۸۹، ۲۴)
۱-۳-۱-۲-جایگاه صنعت بیمه بعد از انقلاب اسلامی ایران:
مؤسسات بیمه کشور تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با ترکیبی از یک شرکت دولتی، دوازده شرکت خصوصی و دو مؤسسه بیمه خارجی به صورت نمایندگی در سطح کشور فعالیت میکردند. در چهارم تیر ۱۳۵۸ بنابر تصمیم شورای انقلاب دوازده شرکت خصوصی، ملی اعلام شدند و پروانه فعالیت دو نمایندگی خارجی نیز لغو گردید. بدین ترتیب براساس مقررات قانون ملی شدن مؤسسات بیمه و مؤسسات اعتباری، تصدی امر بیمه و اداره دوازده شرکت بیمه ملی شده به دولت واگذار شد و با تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی در ۲۴ آبان ۱۳۵۸ که طی آن نظام اقتصادی کشور به سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی تقسیم گردید، صنعت بیمه در جوار شماری از صنایع مهم به صورت مالکیت عمومی در بخش دولتی در اختیار دولت قرار گرفت.( میرزایی،میرزاخانی،۱۳۷۹،۳۵)
شایان ذکر است که متعاقباً ده شرکت بیمه ملی شده به لحاظ فعالیت نامطلوب در یکدیگر ادغام شدند و شرکت بیمه دانا که از آن پس منحصراً میبایست در بخش بیمه های اشخاص فعالیت میکرد تأسیس گردید.در حال حاضر چهار شرکت بیمه ایران، آسیا، البرز و دانا به امر بیمه گری اشتغال دارند. اخیراً ماده واحدهای به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید که به موجب آن بیمه دانا نیز همانند سایر شرکتهای بیمه در هر دو بخش بیمه های اموال و اشخاص فعالیت خواهد کرد. شرکت بیمه صادرات و سرمایه گذاری نیز با مشارکت بیمه مرکزی ایران، شرکتهای بیمه و بانکها در سال ۱۳۷۳ تأسیس و در زمینه بیمه های اعتباری و تضمینی در چارچوب اساسنامه مصوب فعالیت می نماید( میرزایی،میرزاخانی،۱۳۷۹،۴۲)
عملیات بیمه ای به معنای امروزی با فعالیت دو مؤسسه روسی بنام “نادیژدا” و “قفقازمرکوری” در سالهای آغازین قرن بیستم در ایران شروع شد. ای به معنای امروزی با فعالیت دو مؤسسه روسی بنام “نادیژدا” و “قفقازمرکوری” در سالهای آغازین قرن بیستم در ایران شروع شد. بیمه، ریسک پذیری را که لازمه بروز خلاقیت انسانی است محاسبه و با انجام عملیاتی، عواقب ناگوار مالی آن را توزیع و آلام و آسیب های مردم را به حداقل کاهش می دهد. همچنین با بهره گرفتن از منابع مالی اندوخته شده، در رونق اقتصادی جامعه مشارکت می کند. عمر بیمه در ایران کوتاه است و عملیات آن حدود یکصد سال پیش با تاسیس چند دفتر نمایندگی به وسیله شرکت های بیمه اروپایی آغاز شد. ادامه فعالیت آنها در بازار بیمه ایران با اقبال بخشی از جامعه شهری به سودآوری رسید، به این دلیل سالانه مقداری ارز از کشور خارج می شد.( همان ماخذ،۴۳)
ایده تاسیس بیمه دولتی در ایران با مخالفت موسسه بین المللی سندیکای بیمه گران و موسسه معتبر لویدز مواجه شد. آنها استدلال می کردند، نمی توان به کاردانی بیمه دولتی که دارای دولتی مقتدر است و همچنین سابقه بیمه ندارد، اعتماد کرد. اما ما ایرانیان پرشور و شوق، برای جبران عقب ماندگی سیصد ساله که با شروع انقلاب صنعتی از کشورهای غربی فاصله بیشتری گرفته بودیم، با هدف انجام یکباره کارهای انباشته شده از قبل دچار توهم شدیم و راه عاقلانه «مشارکت» با شرکت های بیمه خارجی به منظور کسب دانش، اطلاعات و مهارت های آنها را «مداخله» معنی کردیم. آن زمان در کشورهای شرق نزدیک، شرکت بیمه بدون اشتراک غربی ها وجود نداشت و کسب مقام اولین بیمه محلی که بدون مشارکت خارجی در یک کشور فعالیت می کند را «افتخار» نامیدیم. .( همان ماخذ،۴۳)
به این ترتیب در دوران نونهالی بیمه که بال و پری نحیف و ناپیدا داشت، با استخدام ده نفر کارمند ناآشنا به علم بیمه، همچنین یک نفر کارشناس از کشور سوئیس اولین بیمه دولتی را تاسیس، سپس امر بیمه اتکایی و نظارت بر بازار بیمه کشور را نیز به او سپرده «خطرآفرینی» را «ریسک پذیری» معنی کردیم. آنگاه با نام حمایت از بیمه ملی، قوانینی غیرعقلانی و الزام هایی غیراقتصادی به تصویب رسید که کار دفاتر بیمه خرجی در تهران تعطیل و مفهوم واژه «رقابت» در بند «انحصار دولتی» زندانی مبارزه طلبی ناشی از بی تجربگی شد. (همان ماخذ ،۴۵)
وقتی هدف از تشکیل شرکت بیمه ایرانی را تنزل نرخ های بیمه، جلوگیری از خروج مقدار قابل ملاحظه ای ارز و پرداخت مستمری قابل توجهی به خزانه دولت در نظر گرفتیم، از معنا و مفهوم واژه بیمه که یکصد و بیست سال پیش محمدحسین خان اعتمادالسلطنه (صنیع الدوله) آن را «اطمینان مال و جان» معنی کرد، فاصله گرفتیم. مفهوم واژه «بیمه»، بیش و پیش از نتایج و بازده مالی، به حفظ آرامش انسان وابسته است. بنابراین با معنایی انسانی، تلاش و مشارکت علمی برای زدودن احساس دردی است که هم نوعی به علت حادثه، حاصل سال ها کار و کوشش یا فرصت ادامه کاری را از دست می دهد. حس درماندگی، ماتم و مصیبت محکومی است که به علت ناتوانی در جبران خسارت کنج زندان به سر می برد. درد تامین رزق و روزی خانواده ای است که سرپرست و نان آور خود را از دست داده است. اکنون مسئولیت رفع این گونه آلام اجتماعی و پاسخگویی به آن برعهده نهاد بیمه قرار گرفته است. اما با گذشت ۷۳ سال از تاریخ تاسیس اولیه بیمه دولتی در ایران نه تنها کم کارآمدی این ساختار در انجام مسئولیت فوق الذکر بر کسی پوشیده نیست، بلکه به رغم اهداف پیش بینی شده، حاصل و بازده مالی آن نیز ناچیز و اندک است؛ به گونه ای که مجموع ناخالص حق بیمه های دریافتی تمامی شرکت های بیمه، از یارانه آرد که خزانه دولت برای تهیه نان مردم پرداخت می کند، کمتر است.اگر تاکنون بیمه در ایران با خلط مفاهیم و واژه های مداخله و مشارکت، مبارزه و رقابت، اقتدار و افتخار، خطرآفرینی و ریسک پذیری و غفلت استفاده از مفهوم گل واژه «اعتماد» قوام نیافته است، اما دوران جوانی بیمه به سر آمده و با تغییر نگرش هایی که از ۱۵ سال پیش بر بستر تلاش پیشینیان توسط نواندیشان و فرهیختگان این نهاد آغاز و کم و بیش در ساختار آن نفوذ کرده است، زمینه مستعدی را برای بازسازی ساختمان مستهلک آن فراهم آورده است (کریمی۸۲،(۵۰
اینک لشکر پنجاه هزار نفره کارکنان و اعضای شبکه فروش به عنوان اصلی ترین سرمایه این نهاد در اقصا نقاط کشور، در قامت مدیران و کارشناسانی لایق و باتجربه، کارکنانی دانش آموخته، جوانانی آگاه و با انگیزه این توانایی علمی و نجابت انسانی را دارند تا با باور بر نقش اکسیری مفهوم واژه «اعتماد» و کارکرد آن در راه ایجاد ارتباطی سازنده با هدف خدمت به مردم آن را توسعه دهند و در مقابل رفتارهایی که بدون ارائه دلایل، استدلال و مستندات شفاف و آشکار پیش داوری می کنند و قابلیت انعطاف پذیری و ژرفای واژه اعتماد را در جهت مخالفت توسعه فرهنگ بیمه محدود می کنند، ایستادگی و از آن محافظت کنند. در این صورت با شکوفا شدن روحیه ها و ظهور نوآوری های فراوان، اصلی ترین بزرگراه تحول نهاد بیمه کشور گشوده می شود(همان ماخذ،(۵۱
۴-۱-۲-تعریف واژه بیمه:
واژه بیمه درزبان فرانسه assuranceودرزبان انگلیسی insuranceنامیده می شود،ظاهرابه کلام فارسی شباهت داردولی معلوم نیست ازچه تاریخی مطلع شده وغرض ازاستعمال آن چه بوده است.لغت شناسان معتقدند که واژه های انگلیسی وفرانسه ازریشه لاتینی securusکه به معنای اطمینان است گرفته شده وعلاوه برعقد بیمه درمعنای تضمین،تامین ،اعتمادیااطمینان به کاررفته است.واژه بیمه دراغلب زبانهای دیگرنیزازهمین ریشه مشتق شده است.درحالی که تصورنمی رودکه واژه بیمه درفارسی خودازریشه های عربی ،ترکی ،عبرانی،یونانی،روسی یالاتین باشدگواینکه واژه های بسیاری درزبان فارسی ازاین زبان ها گرفته شده،بااین همه ،به نظرمی رسد که ریشه اصلی همان (بیم) است زیراعامل اساسی انعقادعقد بیمه،ترس وگریزازخطراست وبه سبب همین ترس وبه منظورحصول تامین عقدبیمه وقوع می یابد. (کریمی۸۲،۳۴)
بیمه عقدی است که به موجب آن یک طرف تعهد می‌کند در ازاء پرداخت وجه یا وجوهی از طرف دیگر در صورت وقوع یا بروز حادثه خسارت وارده بر او را جبران نموده یا وجه معینی بپردازد. متعهد را بیمه‌گر طرف تعهد را بیمه‌گذار وجهی را که بیمه‌گذار به بیمه‌گر می‌پردازد حق بیمه و آنچه را که بیمه می‌شود موضوع بیمه نامند.
۵-۱-۲-عناصر تشکیل دهنده بیمه:
عناصر تشکیل‌دهنده بیمه عبارتند از: خطر، حق بیمه و خسارت
۱-۵-۱-۲-خطر
موضوع تمام عملیات بیمه را خطر تشکیل می‌دهد و آن عبارت از اتفاقی مهتمل و قریب‌الوقوع از ویژگیهای خطر می‌توان به احتمالی بودن ـ نامعین بودن زمان اتفاق افتادن و ایجاد خسارت درصورت بروز را نام برددر بیمه مسئولیت مدنی، مسئولیت مدنی ناشی از حوادث، موضوع بیمه است که می‌تواند در اثر عمل یا رفتار شخص یا اشخاص وابسته و یا ناشی از اشیاء و اموال تحت مالکیت یا تصرف او ایجاد شودبنابراین بیمه‌گذار در ازاء پرداخت حق بیمه مسئولیت مدنی رفتار خود، اشخاص وابسته یا اشیاء و اموال خود را که ممکن است موجب خسارت دیگران شود بیمه کرده و پرداخت خسارت احتمالی را به بیمه‌گر منتقل می‌کند. یعنی بیمه‌گر متعهد می‌شود درصورت مسئول شناخته شدن بیمه‌گذار به جای او خسارت زیان دیده را بپردازد. این عمل (یعنی بیمه کردن) اموال و دارائیهای شخص بیمه‌گذار را از خسارت ناشی از مسئولیت او محافظت می‌کند در زندگی امروزی اکثر مردم درمقابل خطرات ناشی از مسئولیت مدنی در مقابل دیگران قرار دارند و بهترین راه برای حفظ دارائیها و پرداخت خسارت زیان‌دیدگان با حداقل هزینه” بیمه” می‌باشد.(مهدوی؛۱۳۸۸،۳۴)
۲-۵-۱-۲- حق بیمه
حق بیمه وجهی است که بیمه‌گذار در قبال خرید بیمه یا با به عبارت بهتر انتقال خطر به بیمه‌گر پرداخت می‌کند. با پرداخت حق بیمه و خرید بیمه مسئولیت مدنی، تعهد جبران خسارت از بیمه‌گذار منتقل‌شده و بیمه‌گر متعهد می‌گردد.
۳-۵-۱-۲-خسارت
واژه خسارت در لغت به معنی زیان و ضرر است ولی در اصطلاح بیمه‌ای تنها به این اکتفا نشده و صاحبنظران علم بیمه تعاریف ویژه‌ای برای آن ارائه داده‌اند. اما اغلب آنها کم و بیش به این موضوع اذعان دارند که خسارت یعنی وقوع خطر پیش‌بینی شده در بیمه نامه و ادعای زیان ازطرف زیان‌دیده با بروز خسارت زیان‌دیده به عامل زیان مراجعه کرده و عامل زیان نیز با بهره گرفتن از بیمه نامه عملاً خواستار حمایت بیمه‌گر می‌شود که در اینجا بیمه‌گر وارد موضوع شده و درحدود بیمه نامه نسبت به پرداخت خسارت زیان‌دیده اقدام می‌کنددر بیمه مسئولیت مدنی نیز خسارت را می‌توان واقعه‌ای دانست که موجب مسئولیت بیمه‌گذار درمقابل اشخاص زیان‌دیده می‌گردد) محمد صالحی ـ ۱۳۸۸،(۴۵٫
۶-۱-۲-انواع بیمه:
بیمه باتوجه به نوع نگاه ما به مبنای قانونی ـ اهداف و مقررات به انواع مختلفی تقسیم‌بندی می‌شود. در یک تقسیم بندی، بیمه به دو نوع کلی تقسیم می‌شود:
الف -بیمه‌های اجتماعی
ب -بیمه‌های بازرگانی
الف ـ بیمه‌های اجتماعی یا بیمه‌های اجباری به بیمه‌های ناشی از قانون نیز معروف هستند که درمورد کارگران و اقشار کم‌درآمد جامعه صدق پیدا می‌کند. قانون‌گذار برای اقشاری از جامعه که از یک سو نیروی تولیدی جامعه محسوب می‌شوند و ازسوی دیگر خود به فکر آینده و معیشت خود نیستند یا برای آینده خود نمی‌توانند برنامه مناسبی داشته باشند، دولت را موظف کرده درجهت حمایت از آنها، بیمه‌های اجتماعی را برقرار کرده و این اقشار را زیر چتر این نوع بیمه‌ها قرار دهد.از مهمترین ویژگی این نوع بیمه‌ها می‌توان به پرداخت بخش اعظم حق بیمه توسط کارفرما و نیز محاسبه حق بیمه براساس درصدی از حقوق و دستمزد مشمولین اشاره کرد.
ب ـ بیمه‌های بازرگانی به بیمه‌های اختیاری نیز معروف هستند که در آن بیمه‌گذار به میل و اراده خود و به صورت آزادانه نسبت به تهیه انواع پوششهای آن اقدام می‌کند. در این نوع بیمه‌ها تعهد دوطرفه است یعنی بیمه‌گر در ازاء دریافت حق بیمه از بیمه‌گذار، تأمین بیمه در اختیار وی قرار می‌دهد.در بیمه‌های بازرگانی محاسبه حق بیمه متناسب با خطر بیمه‌شده تعیین می‌گردد و کلاً از بیمه‌گذار اخذ می‌گردد. بیمه‌های بازرگانی به انواع مختلفی در طول زمان تقسیم‌بندی شده‌اند که به فراخور نیاز روز و تنوع خطر‌ها به کار گرفته شده‌اند نظیر:
۱-بیمه‌های دریائی و غیردریائی
۲-بیمه‌های اموال و اشخاص
۳-بیمه‌های زندگی و غیرزندگی
۴-بیمه‌های اشیاء ـ مسئولیت، زیان پولی و اشخاص

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]




۲-۲ تعاریف سبک
«واژه­ی عربی سبک از ریشه­ «سَبَکَ» به معنی «ذوب کردن و در قالب ریختن» است.سابقه­ کاربرد اصطلاح سبک در زبان عربی به قرن سوم هجری در آثار جاحظ و ابوهلال عسکری می­رسد.
در ادب فارسی و عربی تعبیرهای «طرز،اسلوب،روش،سیاق و نمط» مترادف سبک به کار رفته­اند.در زبان­های لاتین «استیل» به معنی سبک از ریشه­ ستیلوس (stilus) است که قلمی نوک تیز بوده و با آن حروف را روی صفحه­های سخت می­تراشیدند. بعدها این واژه به طور مجازی به روش خاص شکل دادن به حروف در نوشتار تعبیر شده است.اصطلاح «سبک» در معنای عام و متداول بر شیوه ی خاصَ انجام یک کار دلالت دارد اما در زبان شناسی و ادبیات به شیوه­ رفتارهای زبانی افراد اطلاق می شود.سخن گفتن یک رفتار زبانی است که بنا به موقعیت­های اجتماعی،سن و جنسیت افراد، به گونه­ های مختلف انجام می­پذیرد.در تعریف زبان­شناسان، سبک عبارت است از «شیوه ی کاربرد زبان در یک بافت معین،به وسیله­ شخص معین برای هدفی مشخص»(فتوحی، ۱۳۹۰: ۳۴-۳۳).

«سبک (بدون ارجاع خاص به زبان) اصطلاحی است که در گفتار و نوشتارِ روزمره فراوان به کار می­رود و آن قدر زیاد و طبیعی بر زبان جاری می­ شود که به خاطر همین چندان پیچیده به نظر نمی­رسد. آن قدر زیاد و طبیعی بر زبان جاری می­ شود که غالباً آن را دربست می­پذیریم و دیگر زحمت بررسی چند و چونش را به خود نمی­دهیم. و سرانجام وقتی می گوییم کسی یا جایی صاحب «سبک» است، به واقع این عقیده را ابراز می کنیم که آن کس یا مکان دارای زیبایی، ذوق یا کیفیت متمایزی است» (وردانک، ۱۳۸۹: ۱۷).
«سبک را شیوۀ بیان در گفتار و نوشتار دانسته ­اند. سبک، در واقع سامان و حرکت تفکّر آدمی دربارۀ چیزها و پدیده­هاست، سامان و حرکتی که با خواص و کیفیت چیزها مناسبت دارد و با آنها هم ساختار است. از این رو سبک داشتن یعنی گفتن و نوشتن آنچه به خودی خود در اندیشۀ آدمی می­گذرد و یا بیان امر آنچنانکه به راستی احساس و اندیشه شده است و چون رفتار و کردار آدمی از تفکّر او سر میزند، سبک اندیشه، در رفتار اخلاقی و سلوک اجتماعی انسان پدیدار می­گردد. با توجّه به این واقعیت است که از سبک زندگی، سخن می­گویند.
هر پدیده و اثر فرهنگی، بیانگر نوعی سبک است؛ زیرا سبک، پیوندی است که ذهن و زبان آدمی در گفتار و نوشتار می­یابد. سبک، در واقع کنش و واکنش معنی و شکل در گفتار و نوشتار است و سخن، واقعیت سبک زندگی یافتۀ تفکّر آدمی است. روشی است که هر سخن و متنی بازگوی پوشیده یا آشکار نگرش و بینش گوینده­اش در باب موضوعی است که به رشتۀ سخن کشیده است» (عبادیان،۱۳۷۲: ۹).
«سبک شیوه­ شخصی بیان است که ما را به سوی نویسنده دلالت می کند. و از این جاست که برخی ازسبک­شناسان مدعی بوده اند که می توان از نوشته­ های سبک­دار به درون ذهن و روان نویسندگان آن راهی جُست. به قول مولانا: «از قرآن بوی خدا می ­آید و از حدیث بوی مصطفی(ص) می ­آید و از کلام ما بوی ما می ­آید» (شمیسا، ۱۳۷۴: ۱۹-۱۳).
«سبک در لغت به معنی گداختن و ریختن زر و سیم است، ولی در اصطلاح ادبی عبارتست از: روش خاص ادراک و بیان اندیشه­ های شاعران و نویسندگان و طرز و شیوه­ خاصّی که آنها در سروده­ها و نوشته­ های خود به کار می­برند و این همان چیزی است که اروپائیان به آن (استیل) می­گویند. شاعران و ادیبان ایرانی، در گذشته به جای سبک، واژه ­هایی چون (طرز) و (شیوه) را به کار می­بردند» (دلیری،۱۳۸۱: ۱).
طبق نظریات مختلفی که درباب سبک بیان شده است نگارنده را بر آن داشته تا تعریفی از سبک شخصی ارائه دهد: سبک شخصی روش و شیوه­ خاص هر اثری است که به وسیله­ آن روش خاص و ویژه با داشتن ویژگی­ها و شرایطی اثر فردی از آثار افراد هم نوع خود باز شناخته می­ شود طوری که می­توان از ویژگی­های سبکی آثار این نویسندگان به افکار و عقایدی که در ذهنشان می­پرورند، پی برد.
۲-۳ بررسی نوین سبک
«بررسی نوین سبک، یعنی سبک­شناسی، از بلاغت کلاسیک سرچشمه می­گیرد: هنر باستانی گفتارِ انگیزشی که همواره نزدیکی تنگاتنگی با ادبیات داشته است، شاید به این دلیل که آن را گفتمانی انگیزشی بر می­شمردند. بلاغت کلاسیک «تجویزی» بود، از این جهت که کاربر را به سوی انگیزنده بودن هدایت می­کرد؛ امّا سبک­شناسی نوین «توصیفی» است، از بابت این که می­ کوشد ویژگی­های زبانی­ای را تبیین کند که احتمالاً تأثیرهای خاصّی در پی دارند.
عجیب است که اصطلاح «سبک» از جریان اصلی نقد نوین رخت بربسته است، در حالی که پژوهش­های نیمه مستقل «سبک شناسی» آن را هم زمان به کارگرفته­اند.
سبک مفهومی کهن است که آبشخورش دوران نوپاییِ اندیشۀ ادبی در اروپا است. بیش­تر می­توان آن را در حوزۀ بلاغت ] = ریطوریقا[ جای داد تا بوطیقا، و این امر دلیل خاصی ندارد جز این که سبک را بخشی از شگرد انگیزش به شمار می­آورند از این رو آن را در حوزۀ سخنوری به بحث می­گذارند» (وردانک، ۱۳۸۹: ۱۳۴-۱۳۳).
«باید دانست که سبک، کلّی­ترین و عمیق­ترین مقولۀ هنر است و هیچ یک از بررسی­هایی که برای هنر کرده اند به قدر بررسی سبک، ژرف و رسا و روشنی بخش نیست»(عبادیان،۹:۱۳۷۲).
۲-۴ سبکِ هنر آفرین
«سبکِ هنر آفرین با آنکه ممکن است در نظر اوّل، شخصی جلوه کند، جمعی است و طبقاتی، بدون توجّه به تعارضات آن فهم نمی­ شود. در نتیجه سبک­شناسی وابسته به جامعه ­شناسی است. در اثر عدم پیشرفت سبک، آن را در قدیم بیشتر به موهبت «الهام» و «نبوغ» اقامه می­کردند، ولی غافل از این بودند که این موهبت و الهامات خود مجهول­اند و در دایره­المعارف مصاحب در این باره می­خوانیم: «در ادبیات، روش یا شیوۀ خاص شاعر یا نویسنده که برای بیان مطالب و اندیشه­­های خویش به کار می­برد و مشخّص کننده­ یک اثر ادبی از اثر ادبی دیگر است. نوع الفاظ و ترکیبات و جمله­بندی و طرز تعبیر معانی مهمترین عامل در چگونگی سبک یا شیوۀ ادبی هر شاعر یا نویسنده است»(همان:۱۶).
۲-۵ سبک ادبی
«سبک ادبی، از ذهن و اندیشۀ نویسنده و شاعر مایه می­گیرد و آنچه بدان رنگ فردی می­دهد نگرش و بینش هنری و واقعیتهای عینی و سبک زندگی فکری است؛ چه عملی که از نیروی خلّاقۀ آدمی سر می­زند از فعالیتهای نظری و عملی او گسسته نیست بلکه در گرو تأثیر­هایی است که از جهان بیرون می­پذیرد و آنها را به رنگ نظرگاههای فکری و عاطفی خود در می ­آورد» (همان:۱۷).
هگل، در تعریف و توضیح سبک ادبی و هنری می­نویسد: «سبک به طور کلّی خود ویژگی ذهن آدمی است که در شیوۀ بیان، نحوۀ کاربرد امکانات زبانی و جز آن به خوبی باز شناختنی است … بنابراین، سبک شیوۀ تجسّمی است که هم با شرایط مصالح هنری دمساز است و هم با مقتضیات انواع هنر و نیز با قوانینی که به اقتضای مفهوم امر بر اینها ناظر است مناسبت دارد. «جُستار سبک و سبک شناسی از پایان قرن نوزدهم میلادی بدین سو اهمیّت ویژه­ای یافت و ابعاد تازه­ای به خود گرفت.
اندیشمندان و صاحبنظران به نظریه­ های نو در این رهگذر دست یافتند. یکی از این پژوهندگان «ولفین» است که سبک ادبی را با توجّه به زیبایی ادبی و هنری با واقعیت عینی بررسی می­ کند و برای عنصر معنایی موضوع ادبی، اهمیّت ویژه قایل است و براین باور است که سبک، عنصری از واقعیت جهان شاعر یا نویسنده است که در مصالح وی بازتاب یافته و سازمان دهنده است، دیگری «پانوفسکی» است وی اعتقاد دارد که سبک یک اثر ادبی یا هنری را می­توان به ازای ادبی و هنری آن اثر تبیین کرد.
پانوفسکی وجود تاریخی سبک را نشان عینیّت فرهنگی و هنری سبک می­داند و در بررسی سبک معتقد است که بایستی از بررسی مصالح و موضوع اثر هنری آغاز کرد و سپس به ارزشهای والای اثر ادبی که او به آن عنوان «معنی اساسی» می­دهد دست یافت»(همان:۱۹).
سبک یک اثر ادبی(هنری) «مجموعۀ رهنمودهایی است که در سازماندهی تمامی عناصر و وحدت اجزای متشکّل یک اثر با کیفیتی نوین مؤثر است و در واقع سازندۀ اصلی در ساختار یکپارچۀ اثر هنری است. سبک، جهت­دهنده و تنظیم­کنندۀ وحدت بافت و ساختار اثر ادبی است. محور این وحدتِ کیفی، فرآیندی است که در پرتو آن، تلفیق عناصر نا همگونی همچون: موضوع و عناصر شکل به کلیّتی با معنی نوین اعتلا یافته به اثر هنری در می ­آید. سبک، ناظر بر تنظیم این عناصر متفاوت است؛ لذا خود نیز عاملی خاص در ساختار معنایی اثر هنری است.عاملی که معرّف یک ترکیب و تألیف معنایی برتر می­باشد.
سبک هنری صرفاً یک امر انشایی یا پرداخت مصالح و یا آرایه بخش نیست که بتوان آن را از محتوا و معنیِ اثر، تجرید کرد؛ بلکه تار و پودی است از جهان بینی هنری آدمی که به مصالح بیرونی: رنگ، آرمان و عاطفۀ انسانی می­دهد و آن را آبستن معنی­های زیبا شناختی می­ کند. سبک، یک پدیدۀ ایستا و پیش یافته نیست که چونان قالبی آماده و دسترس پذیر باشد. سبک، در فرایند پرداخت هنری سبک می­ شود و در واقع دستاورد معنوی فعالیت هنرآفرین آدمی است. سبک، نقشه ریزی و ساختار بخشی به معنی است و نظمی است که از ذهن و عمل آدمی سر می­زند و چیزها و پدیده ­ها را به حکم مسّاح نظر و عمل زیبای انسانی، انسان پذیر می­ کند» ( همان:۲۵).
۲-۶ سبک شناسی
« سبک شناسی عبارت است از درک ادبیت و بینامتنیت همچون فراگرد خوانشی که تقدّسِ استقلالِ متن و «زبان شعری» را می زداید و ضدّ این باور موضع گیری می کند که زبان، سبک، فرم ادبی و ناقد ابزارهایی بی آلایش، بی طرف و ورانما برای بیان معنایند» ( وردانک، ۱۳۸۹: ۱۴۴).
از طرفی می­توان از سبک شناسی تعریفی در این حدود به دست داد: «تحلیل بیان زبانیِ متمایز و توصیف هدف از به کارگیری و تأثیر آن. چگونگی انجام چنین تحلیل و توصیفی و نیز رابطۀ این دو باهم از موضوع­هایی است که سبک شناسان هیچ توافق نظری درباره اش ندارند» (همان:۱۸).
«امروزه سبک­شناسی به عنوان یک رشتۀ مستقل و بنیادی در تحلیل آثار هنری و ادبی مطرح و از اهمیت شایانی برخوردار است و چنانچه عناصر و شاخصه­های گوناگون هر اثر با اصول سبک­شناختی دقیقاً تحقیق و تشریح و نموده شود، رسیدن به محتوای اثر و به دنبال آن کشف دنیای وجودی صاحب اثر تا حدّی ممکن خواهد بود؛ چه هر اثری بازتابِ تأثرات و انگیختگی خالق آن از وقایع و مسائل است و مسلّماً با فرایند سبک­شناسی پرده از ابهامات و دشواریها و ویژگیهای منحصر به فرد «روساختی» و «ژرف­ساختی» اثر گشوده می­ شود و دوستداران پژوهشهای ادبی و تشنگان آثار ادبی به چشم اندازی بکر و بدیع و چشمه ای زلال می­رسند» (عبادیان، ۱۳۷۲: ۷).
۲-۷ تحلیل سبک شناسیک
« در تحلیل سبک شناسی یک متن بنا نیست هر قالب یا ساختاری را مورد بررسی قرار دهیم، بلکه اساس کار ما را قالب ها یا ساختارهایی تشکیل می دهند که برجسته تر از دیگرانند. حضور چنین سازمایه­هایی در متن نشان از مناسبت سبکی دارد و احساس­ها یا علاقۀ خواننده را بر می­انگیزد» (وردانک، ۱۳۸۹: ۲۲).
۲-۸ سبک در ادبیات
«هنگام رویارویی با یک متن، در نگاه اوّل پی می بریم که این متن به یک ژانر، یا نوع خاص، تعلّق دارد؛ مثلاً: مقالۀ مطبوعاتی، شرح پشت جلد کتاب، صورت غذای رستوران، یا بیمه نامه است. ]پس [ می­دانیم چه انتظاری باید از متن داشته باشیم و براساس آن شیوۀ خوانش خود را تنظیم می­کنیم. آشنایی با قاعده­ها و کارکردهای سبکیِ نوع متن­ها، یا ژانرهای خاصّی که همه روزه با آن­ها سروکار داریم، بخشی از فراگرد اجتماعی شدن ما در فرهنگی است که بدان وابسته­ایم. از زاویه­ی دیگر، این روندِ آموزشی نوع متن­های ادبی، مانند شعر را هم در بر می­گیرد.» (همان:۲۹).
۲-۹ معنی و اهمیت نظریه سبک
«جستار سبک­شناسی و بررسی سبک سخن در ایران با «سبک­شناسی» زنده یاد «بهار» آغاز شده است.سه جلد اثر نامبرده نتیجۀ تجربیات عملی و در برگیرندۀ دیدگاه های او در این باره است. به برکت این نوشته، سبکِ سخن فارسی از آغاز تمدّن اسلامی ایران تا عصر حاضر در شش دوره بررسی و تبیین شده و آثار هر دوره به همراه مؤلّفه­ها و شاخصه­های کلّی سبک آن عصر، معیّن و منظّم گردیده است.
در مقدمه جلد یکم اثر نامبرده «سبک» چنین تعریف شده است: «یکی از فنون ادبی فارسی که به معنی طرز خاصّی از نظم و نثر است» و «در عُرف ادب و اصطلاح به طرز ادبی اطلاق می­ شود که از لحاظ مشخّصات و وجوه امتیازی که نسبت به هنرهای زیبا دارد مورد بررسی قرار گیرد؛ و نیز روش نگارشی که بوسیلۀ خواص ممتاز خویش مشخّص باشد.» هم او می­نویسد: «سبک، در اصطلاح ادبیات، عبارت از روش خاصّ ادراک و بیان افکار به وسیلۀ ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر است.
«سبک، به یک اثر ادبی وجهۀ خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القا می­ کند. و آن نیز به نوبۀ خویش وابسته به طرزِ تفکّر گوینده یا نویسنده دربارۀ حقیقت می­باشد.»
و سرانجام: «­سبک به معنی عام خود، عبارت از تحقّق ادبی یک نوع ادراک جهان است که خصایص اصلی محصول خویش (از منظوم یا منثور­) را مشخص می­سازد.»
در فرهنگ معین دربارۀ سبک آمده است: «روشی خاص که شاعر یا نویسنده، ادراک یا احساس خود را بیان می­ کند: طرز بیان مافی­الضمیر.» در لغت نامۀ دهخدا نیز چنین می­خوانیم: «سبک شامل دو موضوع است: فکر یا معنی، صورت یا شکل. از توجّه به جهان بیرون، فکری در ما تولید می­ شود و نمونه ­ای است از تأثیر محیط در فرد و ما آن فکر را با سوابق ذهنی خود منطبق و موافق می­سازیم و با همان جنبۀ فکری خویش برای شنوندگان تبیین کنیم و این نمونه ­ای است از تأثیر­فرد در محیط»­(عبادیان،­۱۳۷۲: ۱۵).
۲-۱۰ کار سبک­شناسی
«کار سبک­شناسی همانا بازنمایی چگونگی تبلور گفتاری یا نوشتاری نگرش و بینشی است که در توضیح یا توصیف موضوع طرح شده نهفته است.
به سخن دیگر، سبک­شناسی می­ کوشد با بررسی و تحلیل عناصر سخن به فردیّت اندیشه­ای که به شیوۀ خاصی از سخن شکل داده است راه نماید.
سبک­شناسی بر آن نیست که برای تحلیل آثار، قاعدۀ کلّی یا تراز بدست دهد؛ زیرا بنای تحلیل سبکِ سخن، خاصّه در نثر ادبی، بر یکبارگی گفتار و نوشتار (سخن) استوار است و هر اثر یا متنی به اعتبار عناصر سبکی منحصر به فرد خود شاخص است. بی­مبالغه می­توان گفت که به تعداد نویسندگان و کثرت آثارشان تفاوت سبکی وجود دارد. از این رو آنچه در این نوشته تحت عنوان عناصر و شاخصه­های سبکی در نظر گرفته شده است ملاک یا شناسۀ بررسی سبکی است نه قاعده و نسخه» (همان:۱۱-۹).
۲-۱۱ نگاهی به برخی نظریات گذشتگان درباره سبک
«پیوند سبک گفتار و نوشتار آدمی با طرز تفکّر و تجزیۀ زندگی چیزی است که از دوران باستان مورد توجّه نویسندگان و صاحب­نظران فنّ نوشتار و گفتار بوده است. از «سنکا» نویسندۀ بزرگ رومی نقل است که: «سبک را آشکار کنندۀ سرشت و روح آدمی می­دانستند و سخن را به حرکت زندگی آدمی مانند می­­­­­­­­­­­­­­­کرده است.» اصولاً رومیان نخستین مردمانی بودند که دربارۀ سبک و سخن­سنجی اظهار­نظر کرده ­اند. آنان «سبک» را برای تعیین مرتبۀ سخن به کار می­برند. «سیسرون» و دیگر سخنوران پر آوازۀ رومی همواره به شیوۀ بیان و کیفیت خطابه توجّه داشتند و به نیروی مؤثر و برانگیزندۀ گفتار واقف بودند.
آنها سخن را به سه سبک: «والا» ، «معتدل» و «عامیانه» از هم متمایز می­کردند و نمونه­های سخن والا را نوشته­ های کلاسیک «سوفوکلس» و «افلاطون» می­دانستند. یکی از تعیّن­هایی که از همان زمان، ملاک تمایز سبک به شمار می­آمد، فردیّت سبک نویسنده و گوینده بود. در سده­های میانۀ میلادی (قرون وسطی) مفهوم سبک در دوایر حقوق و احکام داوران به کار می­رفت. با پیشرفت هنر نقّاشی و هنرهای تجسّمی کاربرد بعدی یافت و معادل یا مترادف «طرز آرایه» شد. «پوسن» نقّاش فرانسوی در قرن هفدهم، سبک را به معنای «جلوۀ هنری» درک می­کرد. نخستین محقّقی که سبک را چونان مسّاح برای تفکیک هنر در دوره­ های مختلف تاریخی به کار برد «وینکلمن» نویسندۀ آلمانی و پژوهشگر آثار هنری بود که در قرن هجدهم می­زیست و «تاریخ هنر یونان باستان» را نوشت. وی در این کتاب کوشیده است سبکهای هنر یونان باستان را تبیین و آثار هنری را از این رهگذر دسته­بندی کند.
یکی از پیشگامان ابداع در سبک و مسایل آن «گوته» شاعر آلمانی بود.«گوته» عقیده داشت که تقلیدِ طبیعت از درونِ موضوعی که شاعر آن را بر می­گزیند بیشتر در برنامه­ ریزی مصالح و موضوع به کار می ­آید؛ و سبک، بیانگر شناخت و بینش ژرفی است که هنرمند از ماهیت پدیده کسب می­ کند.
۲-۱۲ سبک­سنجی زبان­شناختی
«سبک­سنجی زبان­شناختی را «چارلزبال» یکی از شاگردان زُبدۀ «فردینان دوسوسور» مطرح ساخت و با این کار کمک ارزنده­ای به بررسی عینی سبک و مسایل سبک­شناسی نمود. چارلزبال؛ مبتکر نظریۀ «کارکردی» در سبک­سنجی بود و کوشید افادۀ زبانی را از نظرگاه کارکردهای منطقی و عاطفی متمایز کند، هواداران توضیح زبانشناختی سبک نشان دادند که پدیدۀ سبک از محدودۀ ادبیات و هنر فراتر می­رود و زبان پژوهشی، خطابه و مکاتبۀ خصوصی را نیز در بر می­گیرد. مکتب «پراگ» درک کارکردی زبان و سبک را گسترده ساخت. «ویلهلم ماتزیوس» و «هاورانگ» به تطّور سبک­شناسی زبانشناختی کمک شایانی کردند. آنها کارکرد زبان را به سه گونۀ «محاوره­ای»، «فنّی» و «ادبی» تقسیم کردند. ماتزیوس سه عامل را در تعیین کیفیت سبک مهم می­داند: الف- مصالح زبان. ب- شخصیت نویسنده. پ- غایت یا امری که باید ابراز شود. این سه عامل به نوبۀ خود مبنای تفکیک و تمایزی سبک است: «سبک ملّی زبان»، «سبک فردی» و «سبک کارکردی». با توجّه به مطلبی که توسّط زبان می­باید ادا شود و ارزش کارکردی مطلب ابرازی، سه ویژگی برای سبک کارکردی زبان ملّی در نظر گرفته می­ شود: سبک بازنمایی مطلب، سبک سخنرانی(خطابه)و سبک برانگیزنده یا شور آفرین که همان سبک ادبی است» (همان:۲۰).
۲-۱۳ گونه­شناسی (تیپولوژی) سبکها
«معمولاً از سبک دو گونه سخن می­گویند: الف- سبک بارز یک دوره. ب- سبک یک هنرمند یا نویسندۀ خاص. در واقع سبک در تنش این دو قطب در حرکت بوده و همواره بحث از عواملی می­ شود که به سبک، در این سطح دوگانه، علّت وجودی می­داده است.امروزه از سبک دوره­ای در ادب، زمانی سخن تواند بود که نویسندگان و شاعران چندی در شکل بخشی، استحکام و دوام آن سهیم باشند. حال آنکه سبک فردی، همانا در تمایز از امکان­های عام یک دوران سبکی تحقّق می­پذیرد. تجربه نشان می­دهد که در فرایند تاریخی تشکیل و تفکیک سبک­ها، گرایش­های هنری و ادبی، جنبش­های فرهنگی و برخی سبک­های شخصی درهم می­آمیزند و سبک بالنسبه یکپارچۀ یک دوره را پدید می­آورند. تکوین سبک­هایی همچون رنسانس، باروک و جز آن مولود چنین آمیزشی بوده است.
گونه­شناسی در سبک، در اصل یک مقولۀ تاریخی بوده، بدین معنا که هر دوره هنجارهای سبکی خاص خود را داشته است. پیشرفت پژوهش در این باره و گسترش سبک پژوهی از دیدگاه­ های مختلف، راه را بر کاوش ارزش­های سبکی با ثبات گشوده است. «نیچه» متفکّر ادبی و هنری آلمان تنها کسی است که در این گونه کوشش­ها (گونه­شناسی سبکی)، سبک­ها را- به اقتضای وضعیت انسانی و حالتی که در هنر و ادب یافته- به سبک­های «آپولونی» و «دیونیزیوسی» دسته بندی کرده اوّلی را سمبول خدایان نور، اعتدال و تعقّل و دومی را نماد خدایان غریزه، شور مهار نایافته و خنیاگری دانسته است.گفتنی است که نظریه­پردازان ایرانی نیز از جهتی در راستای تبیین خصوصیات بالنسبه با ثبات ادبی، گام برداشته­اند: سبک­های خراسانی، عراقی و هندی، معّرفِ هنجارهای ادبی تقریباً فرازمانی­اند و برخی پژوهندگان ادبیات می­کوشند تا هنجارهای کلّی نامبرده را در آثار ادبی بیشتر دوره­ های ادبیات ایران ریشه­یابی کنند» (همان:۲۸).
۲-۱۴ جایگاهِ سبک­پژوهی
«سبک­شناسی را اغلب نه به عنوان یک رشتۀ پژوهشی بالنسبه مستقل از قلمرو نظریۀ ادبیات، بلکه چونان عنصر تکمیلی یا کمکی از علم ادبیات و یا از زبان­شناسی تلّقی کرده ­اند. امّا امروزه این جُستار علمی را با وجود بستگی­هایش به علم ادبیات، زبان­شناسی و زیباشناسی به عنوان رشتۀ خاص خود به پژوهش گرفته، برنامه­ ریزی و تدریس می­ کنند. به سخن دیگر، امروزه سبک­شناسی مبانی علمی یافته است. مجوز صاحب­نظران در این باره این است که تعیین کننده، آن نیست که پدیده ­ها و وسایلی همچون ادات و امکان­های واژگانی، دستوری یا آوا­شناسی به خودی خود دارای ارزش سبکی­اند، بلکه سبک یا کیفیت­های سبکی وسایل و امکانات نامبرده، هنگامی که به ساختار سخن انسانی در می­آیند در یک سیستم متّحد و منسجم و کیفی قرار می­گیرند که حکایت قانونمندی در کاربرد زبانی و واژگانی دارد» (عبادیان، ۱۳۷۲: ۳۳).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]




و خواب می‌بینم که خواب شده‌ام و خواب می‌بینم که درختان مرا در خواب می‌بینند (همان:۱۹۶)
جسدی هست و پنجره‌ای/ و صدایی از عمق ابریشمین سنگ/ سنگ‌ها/ همه سنگ‌ها رفتند برای باریدن/ سلام بر سنگ، سنگ سرپیچی (همان:۲۱۰)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

و کلامی سرخ، سرخ و سربازی/ سرخ و سوراخ در پستوی سمساری (همان:۲۲۲)
سکوتی می‌شنوم: «سکوتِ، سکوتِ ساکت سکوتی سرد» (همان:۲۲۲)
و هفت شاخه‌ی طیف راه می‌رود/ هفت قدم با تابوت (همان:۲۰۶)
از نیم رخ من، امّا طرحی نیست/ در خاطرات قالی‌ها/ با طرحی از گوزن و رنگ، رنگ، رنگ، رنگ/ و دیگر نخواهم مرد (همان:۱۹۶)
۴-۱-۱-۱-۱-۶ طرد و عکس
«آن است که مصراع اوّل شعـری را با پس و پیش کردن کلمات در مصراع دوم تکـرار کنند و این جا­به­جایی کلمات باید به ترتیبی باشد که بر زیبایی کلام بیفزاید. نوع دیگر طرد و عکس آن است که مصراعی از بیت را دو پاره کنند و آن پاره را در مصراع دیگر وارونه تکرار کنند» (اقدامی،۱۳۸۰: ۵۲)
از کدام گوش تو/ خون می‌چکد روی زمین که من با گوش دیگر تو حرف بزنم؟/ که من حرف بزنم با گوش دیگرت؟ (نجدی،۱۰۶:۱۳۸۰)
واقعیت رؤیای من است/ و خون رؤیای من، برگ‌تر از سبز/ و سبزتر از برگ گیاهان است (همان:۱۷۰)
آن همه تند از مزرعه تا رودخانه/ این همه آرام از رودخانه تا مزرعه (همان:۱۸۶)
هرگز از ستاره‌ها نپرسیده‌ام/که پایان منظومه‌ام در لحظه‌های کدام/ یا کدامین لحظه…؟ (همان:۱۹۵)
رودخانه‌ها رفتند از خاطرات پل/ آسمانی پر از ترنجبین و بلدرچین/ دیواری/پشت تبرزین درویشان/ پلی را به یاد نمی‌آورد این رود (همان:۲۰۲)
۴-۱-۱-۱-۲ سطح لغوی(Lexical) یا سبک شناسی واژه‌ها
واژگان، سفیران اندیشه‌اند بنابراین«اساسی‌ترین عنصر زبان، کلمه است. هر کلمه در مقام اشاره به اشیاءِ و به منظور تشخیص خواص، افعال و روابط به کار می‌رود. کلمات، اشیاء را به صورت نظام‌هایی سازمان می‌بخشند؛ یعنی تجربه‌ی ما را به صورت رمز در می‌آورند»(لوریا،۷۱:۱۳۷۶).
نویسندگان مختلف برای اینکه یک معنی مشترکی را ارائه دهند از تعابیر گوناگونی بهره می‌جویند و عبارات و واژگان گوناگونی را به کار می‌گیرند بنابراین شناختن مفردات یک اثر زبانی که بر اساس زبان شکل گرفته است، در واقع شناخت سبک اندیشه است. دو عامل مؤثّری که در حوزه‌ی مفردات هر اثر زبانی باید مورد بررسی قرار گیرد: گستردگی واژگان و خلّاقیّت است. گستردگی با خلّاقیّت رابطه‌ی عمیقی دارد؛ زیرا هر چقدر خلّاقیّت زبانی بیشتر باشد، نیاز به گسترش واژگان پیدا می‌کند.
۴-۱-۱-۱-۲-۱ ریشه شناسی لغات و مفردات اشعار بیژن نجدی
«یکی از وظایف اصلی سبک شناسی در سطح لغوی تلاش برای یافتن رویکرد نویسنده در انتخاب واژگان و ملاحظه و بررسی درصد لغات فارسی و عربی، لغات بیگانه مثلاً ترکی یا مغولی، کهن گرایی(آرکائیسم) از قبیل استعمال لغات کهن نزدیک به پهلوی یا لغات قدیمی مهجور پارسی و سره نویسی است»(شمیسا،۱۵۴:۱۳۷۲). رویکردی که رفتار نویسنده و شاعر را با زبان و گزینش نشان می‌دهد. با دید وسیع‌تری به اشعار بیژن نجدی در می‌یابیم که او نیز همچون دیگر شاعران علاوه بر استفاده از واژگان سره‌ فارسی، از کاربرد لغات عربی بی بهره نبوده است چون هر زبانی به دلیل مجاورت‌های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، ایدئولوژیک و اعتقادی، تحت تأثیر زبان‌های دیگر قرار می‌گیرد، از طرفی چون زبان فارسی با زبان عربی هم مجاورت جغرافیایی دارد و هم مجاورت دینی و اعتقادی، رابطه‌ی اعتقادی ایرانیان با زبان عربی بسیار عمیق است چون ایرانیان با پذیرش دین اسلام، به طبع تحت تأثیر این دین قرار گرفته‌اند؛تا جایی که برای این زبان قدسیّت و حقّانیت کلامی قائل اند.برخی معتقدند که اختلاط زبان فارسی با زبان‌های دیگر مخصوصاً عربی باعث می‌شود زبان فارسی دچار اضمحلال و نابودی شده و از اعتبارش کاسته شودامّا نظر استاد بهار در مورد این آمیزش چیز دیگر است:«در نتیجه‌ی این آمیزش و اختلاط، زبان فارسی ضایع نشد، بلکه بر درازا و پهنا و ژرفای آن افزود و از آن رو ادبیاتی زیبا و تاریخی از این زبان به وجود آمد»(بهار،۲۷۴:۱۳۸۶).
۴-۱-۱-۱-۲-۲ واژگان عربی به کار رفته در اشعار نجدی
این واژگان عبارتند از: مأیوس، طنین، ظلمت، اعتراف، معاصر ،تقدّس، رفیق، منظومه، تفکّر، مصلوب، ضیافت، تولّد، انتشار، تصوّف، معجزه، میعادگاه، تنفّس، غسل، تقارن، زیارت، مصیبت، تبرّک، مغموم، طلوع، اشراق، حضور، معاصر، معبر، حقیقت، معصیت، حضور، ارقام، واقعیت، عمق، رسالت، تسلیم، ازدحام، مرثیه، زارعان، غریب، محبوس، افطار، ضامن، اولوالالباب، رسم‌الخط، صادق و….
کاربرد برخی لغات عربی در اشعار نجدی
زیرا صدایی از ضیافت آوا آمده بود/ هجای اندامش، رازواره های ریخته روی نی/ تنش پیچیده‌ی رقص/ دور درخت فیروزه/… بازوانش آبنوس خاموشی، آغوش نماز من/ آمدنش لبخند/ چون قال و قیل گیاهانه­­­­­­­­­­ی تاریکی/ در ژرفای آب سایه‌ی سیاه شده‌ی دریا/ صدایی آمده بود/ با نیم رخ ساکت و خیس/ استخوان بندیش/ آواز عاشقانه‌ی برگ‌ها با برگ/ زیرا شنیده‌ام/ در همسایگی من/ پشت دیوار این منظومه‌ی شمسی/ صدای خرقه پوشیده‌ای می‌گذرد اینک در من اربعین او. (نجدی،۱۰۰:۱۳۸۰)
۴-۱-۱-۱-۲-۳ رویکرد نجدی به واژگان کهن سنّت ادبی
یکی از اصلی‌ترین عوامل تعیین کننده در محتوا و ساختار شعر هر دوره که شاعران هر عصر به گونه‌ای با آن ارتباط دارند، سنّت ادبی است. هر اثر هنری به شکلی با گذشته‌ی خود گفتگو می‌کند، این گفتگو خواسته یا ناخواسته، عناصر و ساختارهای هنر گذشته را وارد جهان معاصر می‌کند. شاعران هم با گذشته‌ی ادبی شعر همیشه ارتباط دارند، این ارتباط و گفتگو عامل «بینامتن» را به وجود می‌آورد. توجّه به سنّت ادبی، هم به شکل عملی و هم به شکل نظری در تاریخ ادبیات ایران، سابقه‌ی عمیق دارد. رویکرد هر شاعر در مقابل سنّت ادبی با رویکرد شاعران دیگر متفاوت است.
واژگان سنّت ادبی یکی از عناصر مهم ادبی است که می‌توانند تخیّل و ذهن شاعر معاصر را تحت تأثیر قرار دهند. این واژگان که زمانی بسیار تازه و فعّال بودند به خاطر کثرت تکرار و نیز از همه مهمتر به دلیل از دست دادن تأثیر زمانی و عصر خویش، دیگر نمی‌توانند معنا و محتوای جدید را بدهند. بازتاب شاعران معاصر در برخورد با این واژگان متفاوت است. عدّه ای آن را به نفع ساختارهای جدید تأویل و تغییر می‌دهند، تعدادی هم بخشی از واژگان را می‌پذیرند و عده‌ای دیگر نیز کاملاً در برابر این واژگان مقاومت می‌کنند.
۴-۱-۱-۱-۲-۴ واژگان کهن سنّت ادبی در اشعار بیژن نجدی
پیاله، ساق پوش، آبگینه، شولا، قبا، زخمه، آبشنگ، زنّار، ردا، مویه، کمانچه، دف، خرقه پوشیده، غمگساری، عشوه، سه تار، ساز، نی، خشت، خیره سر، ساغر، طاق، چنگ، رعشه، رخصت، تندیس، خلسه، تبرزین، خُم، تخدیر، میخانه، خاتون و … همچنین فعل‌های اشکافته ام، رفتندی، فرو انداخت و…
کاربرد برخی لغات کهن سنّت ادبی در اشعار بیژن نجدی
میهمان هر ساله‌ی تابستان/ شولای شتابش بر شانه می‌گذرد (همان: ۴۶)
آیا چه رفت بر روستای من/جزیره‌ای مصلوب دریاها؟ (همان:۲۶)
رخصت نمی‌دهد این همه آب/تا بنگریم که ماهی‌ها چگونه می‌گریند(همان:۱۶۴)
شیشه‌ای بود، آبگینه‌ی کف اتاق من/ نازک اندام ریشه‌های درخت/ در اتاق من (همان:۱۷۷)
خاک، آیه‌ی کوتاهی از قرآن/ و خواب در خلسه‌ی تنهایی (همان:۱۹۸)
رودخانه‌ای در یاد پل نیست/ مگر با تبرزین درویشان (همان:۲۰۲)
۴-۱-۱-۱-۲-۵ ساخت واژ(واژه‌های بسیط و غیر بسیط)
یکی از مهمترین کوشش‌های سبک شناسی در سطح واژگانی این است که رفتار شاعر یا نویسنده را با واژگان، مورد ارزیابی قرار دهد؛ آیا شاعر یا نویسنده از ساخت واژهای ساده بیشتر استفاده می‌کند یا غیر ساده، همچنین در تولید ساخت واژهای غیربسیط، آیا بر اساس هنجارهای ترکیبی زبان عمل می‌کند یا اینکه خود شاعر یا نویسنده به شکل فراهنجاری ساخت واژهای ترکیبی خاص می‌سازد. از طرفی می‌دانیم که واژه‌های غیر ساده(غیر بسیط) به سه دسته تقسیم بندی می‌شوند: مشتق، مرکب و مشتق-مرکب.
در اشعار نجدی کاربرد واژه‌های غیر ساده‌ی مشتق و مرکب نسبت به واژه‌های مشتق مرکب­ دارای بسامد بالایی هستند که نوع ساخت هر کدام از این واژه‌ها با هم متفاوت است.
ساخت واژه‌ی مشتق
تکرار تکواژ «وار» یا «واره» : رازواره، غم واره، سوگوار، فریاد واره، هیچ واره، سنگواره، گاهواره، ماهواره
تکرار تکواژ «انه»: گیاهانه، کودکانه، مادرانه، صبحانه، پیغمبرانه
تکرار تکواژ«ین» یا «ینه»:زغالین، مادینه، سبزینه، رویین، سفالین، ابریشمین
تکرار تکواژ «چه»:کمانچه، حوضچه، قالیچه
تکرار تکواژ «ـه» که با بن فعل همراه است:آغشته، آویخته، زائیده، سوخته، نشسته، گریخته، کشانده، چکیده، چسبیده، رنجیده
تکرار تکواژ «ی»:تاریکی، آسیایی، سیاهی،پائیزی، آذری، استواری، ابریشمی، آسمانی، گچبری
آوردن تکواژ «بی»، «با» و «نا» در ابتدای واژه:بی منزل، با شکوه، بی پایان، بی قرار، بی دریغ، نابود، نابالغ، بی یاخته، ناشناخته، ناپاکان، ناپیدا
تکواژ «گاه»:میعادگاه، خوابگاه، قابگاه، وعده گاه، خاستگاه، سوختگاه
ساخت واژه‌ی مرکّب
آوردن تکواژی که بن فعل است:عرقچین«چین»، قالی باف «باف» ، پرنده پوش «پوش»، لبریز «ریز»، زمین گیر «گیر»، زخم آلود «آلود»، سرنوشت « نوشت»، دستمال « مال»، تندریز «ریز»، پیاده رو «رو»
آوردن دو تکواژ که هر دو اسمند و اسم مرکّب می‌سازند یا یکی اسم و دیگری صفت که صفت مرکّب می‌سازند: رودخانه، سرزمین، کشت زار، سیاه پوست، سنگ فرش، هفت پیکر، گلاب، نازک اندام، سه تار، گلبرگ، سپید رود، سر انگشت، تبرزین
ساخت واژه‌ی مشتق مرکّب
همچنین کاربرد واژه‌های مشتق مرکّب که از ترکیب دو یا چند تکواژ آزاد همراه با یک یا چند تکواژ وابسته به وجود می‌آید مثل: خوشبختی، غمگساری، خیال بافی، دل شکستگی، گل آلوده، خاک آلوده، سپیده دمان، خونریزی، گم نامان، توت­پزان، عزا­داران، بال­گشایی، برگ­ریزان، مرگ­سالاری، زشتکاری. ساخت واژهای غیربسیط اشعار نجدی گاه همراه با تکواژهای تصریفی و گاهی اشتقاقی همراه است.
۴-۱-۱-۱-۲-۶ واژگان پر بسامد اشعار بیژن نجدی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]




دوم در سوره ص فرمود : قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ اِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ [۳۵۸]
و این بیان گذشت که حضرت موسی علیه السلام مخلَص بوده است و قبل از نبوت مخلص بوده است فرمود : وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى‏ إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً وَ کانَ رَسُولاً نَبِیًّا [۳۵۹])
مرحوم علامه می فرماید : این کاری که حضرت موسی انجام داد چون عاقبت وخیمی دارد و حضرت موسی علیه السلام در خطر افتاد لذا فرمود (هذا من عمل الشیطان) یا درسوره شعراء فرمود: قالَ فَعَلْتُها إِذاً وَ أَنَا مِنَ الضَّالِّینَ [۳۶۰]) و اینکه فرمود : قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی‏ فَاغْفِرْ لی‏ فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ چون که خود را در معرض خطر و هلاکت قرار داد و مراد از غفران در این آیه ظاهراً این فعل تبعه سوء نداشته باشد و او را از غم نجات بدهد و از شر فرعون در امان باشد خداوند متعال در جواب فرمود وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْناکَ مِنَ الْغَمِّ [۳۶۱]
در تایید قول علامه این آیه است : فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَهِ خائِفاً یَتَرَقَّب)
حضرت بعد از کشتن آن فرد قبطی مراقب بود و در خوف بسر می برد در حالی که قبلا دارای امنیت بود تا اینکه شخصی برای او خبر آورد که فرعونیان قصد جان او را کردند به همین جهت حضرت با ترس از آنجا خارج شد و به سوی مدین راه افتاد . فرمود: وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدینَهِ یَسْعى‏ قالَ یا مُوسى‏ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی‏ مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ وَ لَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسى‏ رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنی‏ سَواءَ السَّبیلِ [۳۶۲]) اگر شیطان تسلطی بر عباد مخلص خدا ندارد و قادر نیست آنها را اغواء کند پس چرا حضرت فرمود: هذا من عمل الشیطان انه عدو مضل)

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

مرحوم علامه می فرماید: شیطان باعث عداوت و کینه بین افراد بشر است شخص قبطی با عداو و کینه به سمت شخصی که از بنی اسرائیل بود آمد و با او به ستیز برخاست تا به هلاکت شخص قبطی منجر شد یعنی این عمل شیطانی است که افراد را اغوا بکند تا با هم به مخاصمه و نزاع بپردازند همان طور که فرمود: إِنَّما یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَهَ وَ الْبَغْضاءَ[۳۶۳]
۴-۱-۱-۳-۲- حضرت عیسی علیه السلام:‌
یکی دیگر از انبیای اولوالعزم که خداوند متعال به شرح زندگی و فضای تربیتی و محیط فرهنگی و خانوادگی او می‌پردازد حضرت عیسی علیه السلام است‌.
۱-۲ حضرت عیسی علیه السلام از انبیای اولوالعزم است معنای اولوالعزم در بیان سابق گذشت.
۲-۲ خداوند متعال کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به حضرت عیسی علیه السلام تعلیم می دهد‌.
تعلیم تورات و انجیل یعنی تورات نازل شده بر موسی علیه السلام را تصدیق می کند و انجیل را برای مردم تبلیغ می کند فرمود وَ قَفَّیْنا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیَمَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراهِ وَ آتَیْناهُ الْإِنْجیلَ فیهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ التَّوْراهِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَهً لِلْمُتَّقینَ[۳۶۴])
در این آیه کریمه دوبار بیان شده است که مصدق تورات است . مصدق تورات یعنی وحیی که بر حضرت موسی علیه السلام شده است . حضرت عیسی علیه السلام آن را تصدیق می کند و اگر کسی به نبوت حضرت عیسی معتقد شد لازمه آن که به نبوت حضرت موسی باید ایمان بیاورد و شهادت قرآن نسبت به اینکه حضرت عیسی مصدق تورات است یعنی مورد تعلیم تورات قرار گرفته است . البته نباید تصور کرد که حضرت عیسی علیه السلام تورات را از بنی اسرائیل یاد گرفته باشد چون اولاً قرآن این را مردود می شمارد و فرمود : وَ یُعَلِّمُهُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ التَّوْراهَ وَ الْإِنْجیلَ[۳۶۵].
پس همان طور که انجیل را از کسی فرا نگرفته بلکه به او وحی شده است . تورات هم بر حضرت عیسی علیه السلام وحی شده است .
دوم : دومین دلیل بر اینکه حضرت عیسی تورات را از مردم یاد نگرفته است این است که تورات تحریف شده است فرمود : مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِه[۳۶۶] همچنین در سوره مائده آیات ۳۱ و ۴۱ و در سوره بقره آیه ۷۵ فرموده است .
-بیان دو نکته در مورد تعلیم تورات به حضرت عیسی علیه السلام نکته اول: از قرآن کریم استفاده می شود که هر پیامبری مصدّق کتب پیش از خود است گرچه به او کتاب جدیدی وحی می شود نظیر حضرت عیسی علیه السلام در این آیه و آیات دیگر و نظیر پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمود : وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَیْمِناً عَلَیْه[۳۶۷])
این نشان دهنده این است که این کتب و ارسال رسل در خط واحد هستند که همان صراط مستقیم است .
نکته دوم : حضرت عیسی در دوره خود نیازمند وحی خود از طرف خدای متعال است که همان انجیل باشد چرا باید تورات به او تعلیم داده بشود جواب این سوال در آیات سوره هود و سوره احقاف است. در این دو سوره ، تورات را به عنوان امام قبل از قرآن بیان می کند فرمود : أَ فَمَنْ کانَ عَلى‏ بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَ یَتْلُوهُ شاهِدٌ مِنْهُ وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَهً [۳۶۸]و در سوره احقاف می فرماید : وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى‏ إِماماً وَ رَحْمَهً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى‏ لِلْمُحْسِنینَ [۳۶۹]
امام یعنی کتابی که مقدم است و چون قرآن مهیمن بر کتب قبل از خود است آن کتاب (تورات) امام قبل از قرآن معرفی شده است ولی امام قرآن نیست چون قرآن مهیمن بر آن است در نتیجه می شود فهمید که انجیل در واقع بخشی از تورات و امام انجیل تورات است . و انجیل در واقع تعدیل آنچه که در تورات تحریف شده است با مقداری تغییر در سوره مبارکه آل عمران از زبان مبارک حضرت عیسی می فرماید: من مصدّق تورات هستم و آنچه که بر شما حرام شده است را حلال کنم فرمود : وَ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ وَ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ [۳۷۰]
تعلیم دیگر حضرت عیسی علیه السلام اینکه به او حکمت آموخت در سوره نساء می فرماید ما به آل ابراهیم کتاب و حکمت و ملک عظیم داده ایم فرمود : أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى‏ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنا آلَ إِبْراهیمَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ آتَیْناهُمْ مُلْکاً عَظیماً [۳۷۱] پس تمام انبیاء ابراهیمی دارای حکمت هستند و به موجب اینکه انبیای قبل از ابراهیم همچنین فرستاده خدا هستند مورد تعلیم حکمت از طرف خداوند متعال هستند .
البته در مورد بعضی از انبیاء تصریح شده است که به آنها حکمت داده شده مانند حضرت داود علیه السلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بعضی افراد گرچه نبی نبودند ولی به آنها حکمت داده شده است مانند لقمان فرمود : وَ لَقَدْ آتَیْنا لُقْمانَ الْحِکْمَهَ أَنِ اشْکُرْ لِلَّهِ وَ مَنْ یَشْکُرْ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ [۳۷۲]
در مورد حکمت الهی باید به چند نکته توجه کرد :
حکمت تعلیم الهی است و إعطاء خداوندی است
تعریف حکمت
حکمت غیر از کتاب وحی شده بر نبی و غیر از علم الهی
انبیاء مامور بوددند که حکمت را به مردم تعلیم دهند .
در مورد نکته اول صراحت قرآن است در مورد حضرت عیسی علیه السلام می فرماید : وَ إِذْ عَلَّمْتُکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَه[۳۷۳] در مرود داود علیه السلام می فرماید : فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاء[۳۷۴] در مرود نبی الکرم صلی الله علیه و اله می فرماید : وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْکَ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ عَلَّمَکَ ما لَمْ تَکُنْ تَعْلَمُ وَ کانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکَ عَظیماً[۳۷۵] و به صورت کلی فرمود :که حکمت باید داده شود فرمود : یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ[۳۷۶]
۲- تعریف حکمت
حکمت در اصطلاح قرآن جامع نوعی از معارف است که با بایدها و نبایدها و احکام الهی متفاوتند یعنی حکمت جامع ارزش های معرفتی الهی است . ممکن است اشخاص در تطبیق احکام الهی در زندگی کوشا باشند ولی به حکمت الهی نمی رسند چون حکمت الهی از نسخ عمل همراه با تدبر است به همین جهت فرمود: یُؤْتِی الْحِکْمَهَ مَنْ یَشاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثیراً وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ
پس اولوالالباب یعنی صاحبان لبّ و خرد این کلام برای آنها بصورت یادآوری است . در سیاق این آیه و آیه سوره اسرا که فرمود : ذلِکَ مِمَّا أَوْحى‏ إِلَیْکَ رَبُّکَ مِنَ الْحِکْمَهِ وَ لا تَجْعَلْ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتُلْقى‏ فی‏ جَهَنَّمَ مَلُوماً مَدْحُوراً[۳۷۷]اگر ملاحظه بشود بدست می آید که خداوند متعال در صدد بیان احکام همراه با معرفت و شناخت است مثلا در سوره بقره می فرماید : یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لا تَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنْهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ [۳۷۸]
در این آیه مبارکه خداوند امر به انفاق می کند ولی این امر همراه با معرفت توحیدی است چون می فرماید اگر انفاق می کنید بدانید این اموال از اعطا ماست (مما اخرجنا لکم من الارض) درست است که شما کسب کردید ولی ما اخراج کردیم نظیر آنچه که در سوره واقعه فرمود : أَ فَرَأَیْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَکَّهُونَ [۳۷۹]سپس می فرماید: وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ حَمیدٌ
این دو اسم دو حد وسط هستند برای اینکه خداوند متعال غنی مطلق است و هر موجودی از او وجود می گیرد و به او نیازمند است پس منفق و آنچه انفاق می شود از آن خداست و او مالک حقیقی است چون انسان ها مالک اعتباری هستند .
سپس می فرماید : شما باید سخن کسی را گوش کنید که هم در رزق شما وسعت و برکت قرار می دهد چون او مالک ارزاق است و خزائن اشیاء دست اوست و هم علم او عین ذات اوست و علیمِ به شما و رزق شما و آنچه که انجام می دهید چون قد احاط (بکل شی ءٍ علماً) فرمود: الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ [۳۸۰]
در سیاق آیات سوره إسراء می فرماید : وَ أَوْفُوا الْکَیْلَ إِذا کِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْویلاً [۳۸۱] اگر می خواهید در زندگی به عاقبت أحسن رجوع کنید در داد و ستد به حق معامله کنید مرحوم علامه در ذیل این آیه بیان لطیفی دارد چون این نوشته محل آن نیست از آن می گذریم .
علاوه بر بیان احکام جامعه می فرماید شما در اعتقاد پیدا کردن بر هر قضیه و گزاره ای حق پیروی از وهم و گمان و خیال و حدس ندارید باید در تمام قضایا تابع علم باشد و اگر به صورت یقینی به گزاره علم پیدا کردید حق اعتقاد به آن را دارید بدیهی است که این آیه ارشاد به حکم عقل است چناچه علم منطق متکفل صیانت ذهن از خطای در فکر می فرماید : وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً [۳۸۲]
این شمّه ای بود از آیات محفوف به حکمت . اطلاع بر تفاصیل این حکمت در آیات در تفاسیر بصورت مفصل بیان شده است .
مرحوم علامه بیانی دارد به عنوان (کلام فی معنی تعلیم الحکمه) در این باب بعد از بحث دقیق در مورد جوانب احکام الهی و اینکه خداوند متعال (یهدی الی الحق) می فرماید: و لیس الحق الا الرای و الاعتقاد الذی یطابقه الواقع و یلازمه الرشد من غیر غی و هذا هو الحکمه – الرای الذی أحکم فی صدقه فلا یتخلله کذب و فی نفعه فلا یعقبه ضرر[۳۸۳])
یعنی حق جز رأی و اعتقادی که مطابق واقع باشد و ملازم رشد و بالندگی باشد نیست این حکمت است یعنی نظری که در صدق بودنش محکم است و امکان وجود غیر حق (کذب) در آن نیست و در نفعی که دارد امکان ندارد که عاقبت به ضرر برسد
پس آن رأی صادق و آن اعتقاد صحیح زمانی محقق می شود که مبتنی بر براهین محکم توحیدی است . اگر آدمی با برهان به عرفان رسید عاقبت هم خود و هم جهان وهم مبدأ و معاد را به صورت علم جزمی شناسد .
مرحوم علامه در ذیل آیه یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا[۳۸۴]
می فرماید : حکمه مصدر نوعی از حکم است و مراد از حکم علم به معارف حق الهی و برداشتن پرده غیب از آنچه که در نظر عادی است ایشان بر اساس آیات (یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ[۳۸۵]) و (ْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ[۳۸۶]حکم را به معنای حکمت گرفته است .
پس حکمت آن چیزی که شخص را به حق می رساند و شاره شد که حکمت اعطایی است البته برای این اعطاء شروطی است . مهمترین شرط رسیدن حمکت اخلاص است اخلاص یعنی نظر توحیدی داشتن و خالص از هرگونه شرک است . مرحوم صدوق نقل می کند که رسول الله صلی الله علیه و آله می فرماید : ما أخلص عبدٌلله عزوجل اربعین صباحا الاجرت ینابیع الحکمه من قلبه علی لسانه[۳۸۷])
تعبیر این حدیث چنان اعجاب بر انگیز است که می فرماید : (جرت ینابیع الحکمه) نمی فرماید (أنشئت) یعنی به وجود بیایند بلکه (جرت) تعبیر دوم فرمود : (ینابیع) نه (ینبوع) یعنی چشمه هایی از حکمت از قلب آن شخص می جوشد اینکه فرمود : (من قلبه) چون این قلب طوری خالص شده و رها است همانند قلب ابراهیم علیه السلام إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ [۳۸۸]چنین قلبی که در روایت فرمود : قلب المومن عرش الرحمن[۳۸۹])
اینکه گفتیم شخص حکیم به خود معرفت پیدا می کند چون فرمود : أفضل الحکمه معرفه الانسان نفسه[۳۹۰]) این معرفت به خود از جهت وجود است که انسان فقیر الی الله است فقر انسان نظیر قضیه منطقی که گفته می شود (الانسان ضاحک) که عرض خاص یا (الانسان قائم) که عرض عام یا (الانسان ناطق) که فصل ذاتی است نیست بلکه از سنخ (الانسان موجودٌ) یعنی انسان فقر وجودی دارد چنین شخصی اگر به این گزاره علم پیدا کرد حکیم است ودر مقابل به غنی مطلق خضوع و خشوع کامل دارد .
در حدیث می فرماید (من اخلص) یعنی کسی که عمل خالصانه انجام بدهد به او حکمه اعطا می شود پس حضرت عیسی علیه السلام که صاحب حکمت است قبل از حکمت خالصانه عمل می کرده است پس می توان نتیجه گرفت قبل از نبوت خالصانه عمل می کرد چون ایشان در روزهای اول عمر مبارک خود می فرماید : قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا [۳۹۱]همچنین شخص صبی باشد یعنی در کودکی باشد و به حکمت برسد از اوائل عمر با اخلاص باشد که خداوند متعال به او حکمت می دهد نظیر حضرت یحیی علیه السلام فرمود : یا یَحْیى‏ خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا[۳۹۲]
در این بحث شبهه نشود که چگونه ممکن است عقل کودک چنان رشد کند که به اخلاص برسد و در نتیجه صاحب حکمت بشود به این علت که نمی توان عقول انبیاء را با سایر عقول مقایسه کرد در فصل اول این نوشته اشارتی شد که عقول انبیاء افضلّ و اتمّ از عقول سایر افراد بشر است .
شاید به ذهن بیاید که چگونه حضرت عیسی علیه السلام در سن کودکی به این معارف نائل بیاید در حالی که شما می گویید باید شخص در محل مخصوص به خود تعلیم ببیند و در بیوتات أنبیاء باشد تا به این معارف برسد و در حالی که حضرت عیسی هنوز به آن مقدار در بیوت انبیاء نبوده است .
در جواب شاید بتوان این را گفت :
۱- وجود حضرت مریم و تربیت این زن نزد زکریای نبی علیه السلام رحم امن و محل معنوی را برای فرزندی همچون حضرت عیسی را آماده کرد شاهد این مطلب در آن آیه ای که خداوند متعال بر شرح رشد نطفه و مضعه و علقه تا اینکه جنین بشود آمده است خداوند سبحان در آخر می فرماید : فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ [۳۹۳]
خداوند متعال در رشد انسان در رحم مادر به خود تبارک می گوید وقتی رشد جسمانی انسان در رحم مادر چنین فضیلتی دارد که انسان به جایگاهی برسد که روح خدا در کالبد او دمیده می شود بدیهی است که رشد روحی فرزند که از کانال همین مادر به جنین می رسد فضیلتی بس عظیم دارد و رشد روحی با ارزش تر از رشد جسمی است به همین خاطر قرآن می فرماید نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ فَأْتُوا حَرْثَکُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَ قَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ [۳۹۴] یعنی زنان شما کشتزار شما هستند و برای خودتان بقیه ای داشته باشید یعنی در انتخاب محل کشت باید کاملاً مراقب باشند تا نتیجه ای سالم بدهد و خداوند متعال برای نبی خود حضرت مریم را انتخاب کرد .

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 03:22:00 ب.ظ ]