اثربخشی آواز- ملودیک بر کاهش لکنت و اضطراب در … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
اضطراب: در این پژوهش اضطراب، میزان نمره کسب شده از طریق پاسخ به سؤالات اضطراب مقیاس تجدید نظر شده اضطراب آشکار کودکان[۷](RCMAS) که یک مقیاس خود گزارش دهی ۳۸ گویه است که قبل و بعد از درمان از آزمودنیها گرفته و اندازه گیری میشود.
آواز- ملودیک: منظور از آواز- ملودیک در این پژوهش ترانه و جملات کوتاه، که از ترانههای نظر انتخاب و علاوه بر آن شعرهای کودکانه در نمونه های ساده آهنگین که با آواز خوانده میشود. به موازاتی که آزمودنی، عبارات و جملات را یاد میگیرد، آهنگها کم رنگتر و بهتدریج محو میشوند و این ترانهها به مدت یک ساعت تمرین میشوند.
فصل دوم
پیشینه پژوهش
بخش اول: موسیقی
بخـش دوم: لکنـت
بخش سوم: اضطراب
بخش اول: موســـیقی
در این فصل ابتدا به بررسی و مطالعه مبانی بنیادین و اساسی مرتبط با حوزه تحقیق از جمله آشنایی با مفاهیم لکنت، موسیقی و اضطراب پرداخته و سپس تحقیقات انجام شده در هر سه زمینه مذکور بهتفصیل مورد بحث و واکاوی بررسی قرار خواهد گرفت و در نهایت با توجه به پیشینه تحقیقات مختلف نتیجه گیری به عمل میآید. سرانجام تتمه این مطالعات بهانضمام تحقیقات پیشین، ماحصل این پژوهش خواهد بود که منبعی جهت مراجعه محققان دیگر خواهد بود.
۲-۱-۱ تاریخچه موسیقی درمانی
«در خصوص موسیقی و پیشینه آن تاکنون نظرهای متفاوتی در فرهنگ ها و جوامع مختلف دیده میشود. بومیان آمریکا، موسیقی را از موهبتهای الهی میدانند، برهما موسیقی را به عنوان وادی بر روی زمین آورد، پیروان فیثاغورث، آن را لحن موسیقی خلقت دانستهاند و آن را بر گرفته از بانک گردشهای چرخ شناختهاند و این نظریه را حکما و فلاسفه یونانی و اسلامی پذیرفته اند. عطار، شاعر و عارف نامآور ایرانی، آن را “لحن موسیقی خلقت” و ملودی “زبان هاتف غیبی” میداند»(زاده محمدی، ۱۳۸۸: ۳۷).
«از کتابهای ادگار کیس[۸]، در مییابیم که مردم آمالانتا، بسیار پیشرفته و متمدن بودهاند و از موسیقیای استفاده میکردند که بهطور قطع ترکیبی بود از موسیقی شرق و غرب، مردم از انرژی حاصل از نوسانات نوعی الکتریسیته در روش های شفا بخش گوناگون استفاده میکردهاند. براساس نوشته های ادگار کیس موسیقی هنر قدیم، در ربع پرده اجرا میشده است که در سرودها مورد استفاده قرار میگرفته و باعث ارتقای سطح هوشیاری در افراد میگردیده است. در موسیقی قدیم مصر یک سوم پرده وجود داشته که بیشتر موجب ارتقای ذهنی در افراد بوده تا ارتقای روحی»(مری باسانو[۹]، ۱۳۸۳: ۲۳).
«استفاده از موسیقی در شفای بیماران پیشینهای بسیار قدیمی و کهن دارد. در قبایل و تمدنهای نخستین در اکثر آیینها و مراسم، آواگری و حرکتهای موزون وجود داشته است. این روش عموماً برای ایجاد جذبه و خلصه، از خود بی خودی، تسلط بر ذهن و نفوذ در ناخوداگاه مورد استفاده قرار میگرفته است. در این مراسم با القاء به فرد، از قوای مافوق الطبیعه برای تسکین و شفای بیمار طلب نیرو میکرده و ارواح بیماریزا را از بدن فرد دور میساختهاند. در واقع ریتم طبلها و زنگ صداها وسیلهای برای تمرکز و توجه بیماران به القائات بوده و در اثر تلقینی، انرژی باوری کردن این مراسم به وجود آمد تغییراتی در ناخوداگاه و احساس فرد ایجاد شده و شفا صورت میگرفت»(زاده محمدی، ۱۳۸۸: ۳۶-۳۷).
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
«موسیقـی نزد مردم باستان، لازمـه بقا بوده و سـازندگان و نوازندگان موسیقی شـامل پزشـکان، درمانگران، کشیشان، و کسانی میشود که از طریق درمانهای روحـی جسم را شفا میدادند. این افراد روحشان با موسیقی عجین شده و پیوندشان با موسیقی جداییناپذیر بوده است. نوازندگانی که روح را مداوا میکردند نزد مردم از احترام خاصی برخوردار بودهاند. این درمانگران ارتباط روحی و جسمی بیماران خود را جدی میشمرده و آنها از طریق روح، جسم را شفا میدادند»(کیت موکی[۱۰]، ۱۳۸۴: ۵-۶).
«بههمین صورت استفاده از موسیقی در معابد بهخصوص در عهد پیامبران بنی اسرائیل از جمله حضرت داوود و حضرت موسی (ع) و پیروان آنها بسیار رواج داشت. در سراسر مصر و بین النهرین موسیقی و شفا با معابد پیوند خورده بود. در واقع موسیقی وسیلهای برای تلقین و تأثیر نیایشها و آداب و مقررات دینی به حساب میآمده است. در فرهنگ هندوان که بیش از چهار هزار سال قدمت دارد، موسیقی در زمینه های عرفانی برای لطافت اخلاق و اعتدال و صفات انسانی استفاده میشده است. در فرهنگ و تمدن چین باستان هم از موسیقی در جهت ارتباط با زیر و بمهای کیهانی جهت شفا و حل مسائل عرفانی استفاده میشده است »(زاده محمدی،۱۳۸۸: ۳۷). «ده هزار سال مصریها و ساموراییها، انواع سرطانها را با آهنگها و نتهای مخصوصی معالجه میکردند و در این شیوه موفق نیز بودند. یهودیان قدیم نیز آوازهای خاصی برای پیشگیری از برخی امراض مسری توصیه میکردند و مسیحیان از آهنگها و آوازهای کلیسا در درمان بیماریها استفاده میکردند. چینیهای قدیم معتقد بودند که یک نت به تنهایی میتواند باعث بهبود حال بیمار یا بر عکس باعث تسلط روح شیطان بر انسان و جهان شود »(کیت،موکی، ۱۳۸۴: ۷-۱۲).
«فیلسوفان ایرانی به تبعیت از یونانیان، نگرش سیستماتیک و علمی را پذیرفتند و از سوی دیگر مایه موسیقی را در ارتباط با رمز و راز کیهانی مورد توجه قرار دادهاند. در دو قرن هفدهم و هجدهم تلاش و توصیههای زیادی از سوی نویسندگان و فیلسوفان برای استفاده از موسیقی در درمان بیماریهای عصبی صورت گرفت. در قرن هجدهم دانشجویان پزشکی دانشگاه پسیلوانیا[۱۱] موضوع موسیقی درمانی را در مقاله و رسالههای خود مطرح کردند و در قرن نوزدهم برخی آموزشگاهها در توانبخشی ناشنوایان و نابینایان از موسیقی بهره گرفتند»(زاده محمدی ،۱۳۸۸: ۲-۲۳ ). موسیقی درمانی از سالهای ۱۹۴۰ به عنوان حرفه بالینی درآمریکای شمالی و جنوبی به رسمیت شناخته شد. در سال ۱۹۵۸ اتریش و انگلستان از آن پیروی کردند و پس از آن، دیگر کشورها در اروپا و مناطق دیگر به آن پیوستند. یک برآورد در آلمان مشخص کرد که موسیقی درمانی در۳۷ درصد تمام درمانگاههای روانپزشکی و روانتنی استفاده شده است (گلد و هلد[۱۲]،۲۰۰۵).
۲-۱-۲ تعریف موسیقی و موسیقی درمانی
هنردرمانی یکی از شیوه های رایج است که در گذشته مورد استفاده بوده است و با توجه به کامل نبودن اثر بخشی درمان دارویی و توجه روزافزون به روش های غیردارویی، هنردرمانی به ویژه موسیقی درمانی بهعنوان یکی از شیوه های رایج درمان مورد توجه قرار گرفته است. (به نقل از خرمآبادی و همکاران،۱۳۹۱). در واقع میتوان گفت موسیقی شکلی از هنر است که احساس، ادراک و شناخت را بدون تکلم و زبان منتقل میکند. استفاده بشر از موسیقی، امری آسان و قابل دسترس بوده است، چون ریتم و ملودی، به عنوان دو رکن اساسی موسیقی، در سرشت انسان وجود داشته است (میرشاهی، ۱۳۸۵).
موسیقی درمانی بیش از هر تکنیک درمانی دیگری با زندگی روزمره مردم آمیخته و با نیاز و احساس آنها عجین شده است. بهطوری که همان خواب و خوراک، خواندن و نیز در هر مکان و محفلی دیده و شنیده میشود. اما علت گرایش و علاقه مردم به موسیقی بهخاطر طبیعت و فطرت آدمی است که مجذوب موسیقی است. ذات محرک موزون موسیقی با فطرت وحدتطلب آدمی پیوندی ناگسستنی دارد. پیوندی که در همه دوره ها و مراحل تمدن بشری در میان همه اقوام دید میشود و گسستگی از آن غیر ممکن است. در مقاطع محدودی از زمان، برخی فرهنگها به لحاظ انحطاط و یا آشفتگی استنباط کوشیدند از آن برحذر باشند، اما در عمل موفق نبودهاند و در عوض بنا بر نیاز فعال روانی طبع بشری به استفاده مطلوب از آن معترف گشتهاند. طبیعت آدمی چه در اساس بیولوژیک و چه در ساختار روانی، مسیری آهنگین و رو به جلویی را میپیماید و ریتم و هارمونی در ساختمان آن ریشه دارد. به همین لحاظ، مجذوب نظم و هماهنگی و کنشهای ریتمیک بیرونی میشود (زاده محمدی ،۱۳۸۸).
انجمن موسیقی درمانی آمریکا (۱۹۹۷) موسیقی درمانی را استفاده از موسیقی برای اهداف درمانی شامل تحدید، ایجاد و تقویت سلامت بدنی ـ روانی تعریف میکند (زاده محمدی، ۱۳۸۸) فرهنگ لغات انگلیسی میراث آمریکا، موسیقی را هنر تنظیم اصوات در زمان، جهت فراهم آوردن ترکیب ممتد و واحد از طریق ملودی[۱۳] و هارمونی[۱۴]، ریتم[۱۵] و طنین [۱۶]تعریف میکند (سناریدر و لیندوکویست[۱۷]، ۲۰۰۶). انجمن موسیقی درمانی استرالیا (۱۹۸۹) تعریف موسیقی درمانی را استفاده برنامه ریزی شده از موسیقی برای اهداف درمانی و رفع نیازهای کودکان و بزرگسالان که به دلیل اجتماعی، عاطفی، بدنی، ذهنی آسیب دیدهاند ارائه میدهد. انجمن حرفه موسیقی درمانگران، موسیقی درمانی را به عنوان ابزار و شبکه های ارتباطی برای ایجاد رابطه متقابل بین بیمار و درمانگر از راه موسیقی و نشانه های موسیقایی تعریف میکند که میتواند هم در وضعیت بیمار و هم در شیوه درمان تغییراتی ایجاد کند. درمانگر با بهره گرفتن از ارتباط خلاق موسیقایی در موقعیت درمانی، تجربههایی بر اساس موسیقی را به وجود میآورد که به اهداف درمانی منجر میشود. (همان)
تأثیر موسیقی درمانی به علت قابلیت آن در نفوذ در الگوهای تفکر و هیجان است که هر دو مورد از پیشنیازهای ضروری تغییر نهایی رفتار هستند. در تحقیقات و نظریهها از این قابلیت به عنوان طبیعت انگیزهای ــ عاطفی موسیقی نام برده میشود. پاسخهای عاطفی و موسیقی از فعالسازی مکانیزمهای تحریکی و درکی منشأ میگیرد. پاسخ آغازین به موسیقی، ترکیبی از فعالیتهای فیزیولوژی و عصبی میباشد. در نتیجه این امر ارزشیابی شناختی نسبت به تجربه موسیقی حاصل خواهد شد. متعاقباً موسیقی میتواند خُلق خاصی را ایجاد کند و یا عاطفه را به جهت دیگر سوق دهد(دیل ایتولی[۱۸]،۲۰۰۵).
«بنابراین موسیقی درمانی روش درمانی است در تیمی متشکل از پزشکان و روانشناسان و متخصصان که بهطور مشخص از صداهایی شروع میکنند که در مسیر درمان به روند بهبود بیماران کمک کند. تأثیر موسیقی درمانی هم به عوامل عینی و هم به احساسات درونی بیمار بستگی دارد. با وجود این، موسیقی، صدا و ریتم موجب میشود که اتفاقاتی در بدن ما رخ دهد.»(به نقل از طباطبایی فر،۱۳۸۹: ۶۳)
۲-۱-۳ آواز- ملودیک[۱۹] (MIT)
«تکنیک شناخته شده درمان آواز -ملودیک (MIT) در دهه هفتاد میلادی به عنوان روشی ترمیمی برای بخشی از مسائل گفتاری بزرگسالان زبانپریش به وجود آمده است. در روش (MIT) عبارات و جملات کوتاه در نمونه های ساده آهنگین با آواز خوانده میشود. به موازاتی که بیماران عبارات و جملات را یاد میگیرند آهنگها کم رنگتر و محو میشوند. «روش (MIT)بر پایه این نظریه شکل گرفته که وقتی نیم کره سمت چپ مغز آسیب میبیند میتوان به وسیلۀ اغراق در آواز (ریتم، با تأکید بیان کردن و جملات ملودیک) و با کمک نیمکره راست مغز تکلم را تحریک و تسهیل کرد.» (کراوس و گالونی[۲۰]، ۱۹۸۲، ص ۱۰۳). روش «MIT » در ترمیم ارتباط کلامی بزرگسالان که درک شنوایی و ثبات هیجانی خوبی دارند مؤثر بوده.(آلبرت، اسپارکر و هلمز[۲۱]، ۱۹۷۳و ۱۹۷۴) اخیراً این روش در کودکانی که دچار تأخیر زبانی آپاراکسی هستند به کار گرفته شده و نتایج برجستهای به دست آمده است.» (به نقل از پترز اشمیت، ۱۳۸۹:۱۰۵)
MITدرمانی است که بهطور سلسله مراتبی سازمان یافته است. این شیوه در واقع آموزش و تعلیم تولید کلامی با تکرار الفاظ است که عموماً بهطور آهنگین خوانده میشوند و بیمار در همان حین ضرباتی را با دست بهطور ریتمیک میزند. این شیوه ـ که در سال۱۹۷۰ ایجاد شده است ـ از اولین برنامههای درمانی نظاممند زبانپریشی است و امروزه نیز در سراسر جهان در قالب اصلیاش بهکار گرفته میشود. در (MIT )، قواعد عروضی طبیعی یک اصطلاح بههمراه تکیه، تأکید و الگوهای ریتمیک سخن در فواصل ۳ یا ۴ نت، درشتنمایی میشود. بهطور قطع، در این روش خواندن موسیقیهای آشنا مدّ نظر نیست؛ چراکه این موزیکها اغلب بهطور خودکار و خود به خود ایجاد شده و طبعاً فرایندهایی را که متضمن تولید سخنان بدیع هستند را شامل نمیشود. اصطلاحاتی از نظر کارکردی مناسبند که در مکالمات و گفتوگوهای آهنگین روزمره از قبیل صبح بخیر ـ بتوانند به کار برده شوند (موئلن[۲۲]، میک[۲۳]، سندکندرمن[۲۴]، جرارد[۲۵]، ریبرز[۲۶]، ۲۰۱۲).
آسیبشناسی زبانی- گفتاری[۲۷](SLP) از بیمار میخواهد تا اصطلاح تعیین شده را همزمان با حرکت ریتمیک دست چپش با آواز بخواند. رفته رفته حمایت آسیبشناسی زبانی- گفتاری (SLP) کاهش مییابد تا بیمار اصطلاح را بهطور مستقل با لحن موسیقایی به اجرا درآورد. مرحله نهایی جایگزین ساختن آواز صحبت کردن است. اصطلاح مورد نظر گام به گام پیچیده تر میشود که میزان آن به طول اصطلاح و پیچیدگی بیانی آن بستگی دارد (همان منبع).
۲-۱-۴ مکاتب و تکنیکهای موسیقی درمانی
۲-۱-۴-۱ روش نوردوف و رابینز[۲۸]
نوردوف و رابینز در مطالعاتشان در خصوص کودکان، بالأخص کودکان معلول، شیوهای از موسیقی را به کار بستند که حول تکنیک بداهه نوازی با پیانو تمرکز داشت. هدف اولیه در این روش، گسترش ارتباط با مراجع در زمینه تجربه موسیقی در برانگیختن پاسخهای احساسی و انجام عمل به عنوان نیروی خودسازی تأکید میشود. در این شیوه، معیارهایی برای ارزیابی رفتار مراجع تعیین شده است که وضعیت پاسخهای مراجع به موسیقیهای فیالبداهه، درجات مختلفی از همکاری، مقاومت و ارتباط را نشان میدهد(نوردوف ورابینز،۱۹۷۷).
۲-۱-۴-۲ روش کودالی[۲۹]
«در روش کودالی به نتخوانی مناسب، یادگیری از روی عادت (بدون فکر) و شنوایی باطنی (مانند تمرین ذهنی ) تأکید میشود. تکنیکهای این روش شامل علائم، بازیها، کف زدنها، خواندن
نتهای موسیقی، نت نویسی ریتمیک و اساساٌ خواندن آواز است. پس از اینکه مهارتها کاملاٌ فرا گرفته شدند مفاهیم ذهنی مطرح میگردند»(اشمیت پترز،۱۳۸۹: ۱۵۹).
۲-۱-۴-۳ روش دالکروز[۳۰]
این روش شامل مواردی چون شناخت متداول اجزا و هماهنگی حرکتی بدن با موسیقی است. تکنیکی که از حرکت بدن برای ایجاد احساس ریتم موزیکال استفاده میکند که خود با تربیت گوش، نت خوانی و بداههنوازی تواًم است. دالکروز کوشش کرد است روشی ابداع کند که دانش آموزان آن را به طور شنوایی، شفاهی و بدنی تجربه کنند و سپس با خلاقیتی فردی ارائه دهند. راه حلهای این روش، تقویت شنوایی ـ باطنی، تقویت حس ششم و احساس عضلانی است که با ذهن در ارتباطاند و در موسیقی دارای عناصر فضا، زمان و انرژی هستند(همان منبع).
۲-۱-۴-۴ روش بالینی ارف شورلوک[۳۱]
ارف شورلوک روش خود را در تعلیم موسیقی بر این اساس بنا نهاد که موسیقی، حرکت و گفتار غیرقابل تفکیک هستند. این شیوه به عنوان مدلی توصیف میشود که رکن اصلی یادگیری موسیقی محسوب میشود. اما به همان اندازه کاربردهای مؤثری در زمینه یادگیری اجتماعی و فرهنگی دارد(شارمروک[۳۲]،۱۹۷۶). در این روش، ریتم، نقطه شروع برای ساخت موسیقی است. ریتمها و آوازها، اجزایی را به وجود میآورند که حالت، مقدمات و کوداها (قطعه تکمیلی و یا پایان دهندهای که به آهنگی اضافه میشود) را همراه میکند. در شیوه شورلورک از شکلهای تکراری موسیقی و سازهای خاص مانند زیلوفون و متالوفون استفاده میشود. مطالعات مختلفی نشان میدهد این روش به طور مؤثری در کارهای بالینی در مورد انواع مختلفی از درمان جویان مانند عقب ماندگان ذهنی، کودکان اتیستیک، افراد دچار آسیب حسی و سالمندان کاربرد دارد (دروان، زمک ری[۳۳]، ۱۹۸۲).
۲-۱-۴-۵ روش موسیقی و تصویر هدایت شده[۳۴]
«این تکنیک از تحقیق درباره تکنیکهای بسط ذهنی، که نتیجه تغییرات سطوح شعور خود آگاه است، سرچشمه میگیرد. در این روش، موسیقی بهعنوان واسطه ای در بیداری افکار و احساسات ناخودآگاه به کار میرود و خودآگاهی را به سطوح روشنتر شعور یا عمیقتر آن گسترش میدهد. تأثیر موسیقی درمانی در کاهش فشار هیجانی، تنشها، نگرانیها و عصبیتهای کودکان اختلالات گفتاری بسیار ملموس و روشن است. کودکان در فعالیتهای گروهی فرصت مناسب و ایمنی برای تخلیه احساسات و بروز حالات و افکار خود مییابند؛ بدون آنکه نگران تکلم خود باشند. آوازهای گروهی نگرانی آنها را از تکلم کاهش میدهد و نشاط و شور جلسات گروهی آنها را ناخواسته به تکلم وا میدارد و شور و نشاط جلسات گروهی میل به تکلم و خواندن را میافزاید. نواختن سازهای بادی و خواندن آواز، خواه ناخواه عضلات مرتبط با گویایی و جریان تکلم را در کودکان مبتلا به اختلالات تقویت میکند. کنترل عضلات تنفس، زبان، لب و گونه برای تکلم ضروری است و نواختن سازهای بادی این کنترل را تقویت میکند. آواز خواندن و ریتمیک کردن لغات در این جریان، تکلم را برای آنها آسان میسازد و در نهایت انطباق ریتم آهنگ و آواز خواندن، عضلات صورت آنها را تقویت میکند»(اشمیت پترز،۱۳۸۹: ۱۶۱-۱۶۲).
۲-۱-۴-۶ موسیقی درمانی تکاملی[۳۵]
موسیقی درمانی تکاملی روش مخصوصی از تکنیکهای موسیقی درمانی است که براساس مدل درمانی پیشرفته بنا شده است. درمان پیشرفته که برای بهبود کودکان دارای آشفتگی عاطفی در مرکز روتلند[۳۶]آتن و جرجیا[۳۷]سازمان یافت، نوعی روش روان تربیتی است که در مورد کودکان دچار اختلالات جدی رفتاری و عاطفی به کار برده میشود(ودات آل[۳۸] : ۲) این روش ابتدا در مورد کودکان بین سنین ۲تا ۸ سال به کار برده شده، اما در مورد کودکان تا ۱۴ سال نیز با موفقیت مورد استفاده قرار گرفته است. موزیک تراپیستی که در زمینه آموزش کودکان دچار آشفتگی عاطفی و اختلالات رفتاری کار میکند با مشکلات انتقال فعالیتها و تمرینهای موسیقی درمانی کلاسیک روبهرو شده و در روشی که مراحل متوالی پیشرفت را هماهنگ میکند تمرین میکند. اصل D.M.T برای کمک به مواجه شدن با این شرایط به وجود آمده و «از آنجایی که مهارتهای موزیکی مانند دیگر مهارتها ایجاد میشود، لذا موزیک تراپیستهایی که از روشD.M.T استفاده میکنند باید استعدادهای موزیکال کودکان در سنین مختلف را بهمنظور برنامه ریزی مناسب درمانی در سطح عملکرد، مورد توجه قرار دهند.»(به نقل از اشمیت پترز،۱۳۸۹:۱۶۲-۱۶۳)
۲-۱-۵ برتری نیم کرهای در درک موسیقی
«نقش برتری نیم کره در توانایی های متعددی که سخن گفتن از جمله آنهاست، به اثبات رسیده است. برخی از جوانب موسیقی که با پدیده برتری نیمکره مرتبط اند عبارتند از توانایی اجرای موسیقی که در برتری نیمکره راست دیده میشود و دیگری برتری نیمکرهای در زمینه درک موسیقی است. تحقیقات نشان داده است در کسانی که موسیقی را حسی و غیرآکادمیک پیگیری میکنند، نقش در درک موسیقی، برعهده نیمکره راست مغز است، حال آن که در موسیقیدانان حرفهای نیمکره چپ این نقش را بر عهد میگیرد. طبق فرضیه ارائه شده در درک موسیقی ابتدا نیمکره راست وارد عمل میشود و برتری مییابد و به تدریج با افزایش دانش موسیقی در فرد، این برتری به نیمکره چپ تغییر مکان میدهد»(کریچلی و هنسون[۳۹]، ۱۹۷۷؛ به نقل از ناظمپور، ۱۳۸۸).
«نیمکره راست مسئول پردازش و تشخیص و تمییز زمان به فواصل و ریتم است. شناخت ملودی در موسیقیدانانها در نیمکره راست صورت میگیرد. افرادی که لوپ تمپورال راست را برداشتهاند، آسیب چشمگیری در درک طنین موسیقی در مقایسه با برداشتن لوپ تمپورال قدامی راست و نیز در تشخیص اطلاعات آهنگین در مقایسه با بیشتر افراد سامل یا یک قسمت از گیجگاهی قدامی چپ اشکال دیده میشود. بنابراین درک طنین موسیقی در نیمکره راست صورت میگیرد، پس خلاصه نیمکره چپ برای ریتم و ارزیابی اجرای معنایی موسیقایی (یعنی تشخیص و بازشناسی ملودیها) و نیمکره راست برای درک ملودیک در زیر و بم طنین تخصیص یافته است. بر اساس اطلاعات بهدست آمده از مطالعات میتوان ساختار مناطق اولیه شنوایی را مشخص کرد. سیگنالهای شنوایی در مسیر شنوایی بالا رونده از راه ساقه مغزی مستقیماً در کرتکس اولیه شنوایی واقع در جیروس تمپورال فوقانی گسترش یافته و پراکنده میشوند. از اینجا، اجزای محرکهای شنوایی به مناظق حاشیهای لوب تمپورال و دیگر مناطق دورتر کورتکس که توسط شبکه های عصبی یا اجزای موسیقیایی در ارتباط هستند، انتقال مییابند. تفاوتهای نیمکرهای نقش عمدهای را در خصوص درک موسیقی ایفا میکند، اما در عین حال پدیده وابستگی بین نیمکرهای نیز غیر قابل انکار است، زیرا نیمکره چپ برای پردازش ساختار فواصل نیازمند عملکرد صحیح نیمکره راست میباشد. در جریان عادی شنیدن یک قطعه، ساختارهای نظیر تالاموس در پدیده شنوایی- بینایی و سیستم لیمبیک در تأثیرات احساسی، فعالانه درگیر هستند»( استریتر[۴۰]، ۲۰۰۵، به نقل از طباطبای فر،۱۳۸۹).
۲-۱-۶ موسیقی درمانی و عصبشناختی
عملکرد موزون دستگاه عصبی، در سه سطح مختلف اعمال میگردد:
-
- الگوی موزون: این الگو در ارسال سیگنالهای عصبی مشاهده میشود.
-
- ادراکاتی که از محرکهای موزون محیطی و فعالیتهای موزون درونی حاصل میشود مانند نور یا امواج صوتی با حرکات موزون، مثل تکلم و تنفس.
- میان کنش بین سیستم عصبی و سایر دستگاه های بدن که دارای وزن بیولوژیکی هستند. شاید این فعالیت موزون سیستم عصبی است که حس درک و وزن را در ما پدید میآورد(ناظم پور،۱۳۸۸). مطالعاتی که در زمینه کاربرد موسیقی در کار بالینی است بر نمایش نوع و قدرتمندی تغییرات فیزیولوژیک ایجاد شده در ارگانیسم انسانی متمرکز است که با تغییر در محرکهای موسیقیایی ظاهر میشود. چنین مطالعهای تازه نیست. در اواسط دهه۱۹۳۰، بعد از بازبینی پیشینه توسط جربی در ارتباط با اثرات موسیقی بر فرایندهای فیزیولوژیک دسیرنرو فاین[۴۱] نتیجه گرفتند که موسیقی:
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 02:57:00 ب.ظ ]
|