در دیدگاه شناختی، نوع بینش فرد بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا هنگامی که فرد در زندگی با مشکلات مواجه می شود، نوع نگرش وی در سازگاری با آن ها موثر است؛ و لذا تغییر رفتار افراد، مستلزم تغییر بینش و تفکرات درونی آن هاست؛ خداوند در قرآن می فرماید:
“….اِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ….”(سوره رعد، آیه ۱۱)؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.
این اصل قرآنى که یکى از مهمترین برنامه‏هاى اجتماعى اسلام را بیان مى‏کند به افراد مى‏گوید هر گونه تغییرات بیرونى، متکى به تغییرات درونى افراد و ملت ها است. لذا اعتقاد به مقدرات الهی[۲۹۶]، اعتقاد به رزاقیت الهی[۲۹۷]، اعتقاد به عدالت الهی[۲۹۸] و….، بینش فرد را نسبت به امور و مشکلاتش نشان می دهد. [۲۹۹] قرآن کریم، امنیّت و آرامش واقعى را در سایه‏ى ایمان، معرفی می نماید:
“الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ”(سوره انعام،آیه ۸۲)؛ (آرى،) آنها که ایمان آوردند، و ایمان خود را با شرک و ستم نیالودند، ایمنى تنها از آن آنهاست و آنها هدایت‏یافتگانند.
علامه طباطبایی در تفسیر آیه می فرمایند: “آیه شریفه دلالت مى‏کند بر اینکه” امن” و” اهتداء” از خواص و آثار ایمان است، البته به شرط اینکه ایمان به وسیله ظلم پوشیده نشود.” [۳۰۰]
خوف[۳۰۱] و حزن دو حالت روانى است که هر دو از ضعف روح و عدم اعتماد و نقص ایمان است؛ خوف، از امور باطنى و صفات نفسانى است و به واسطه ادراک مضرّات و مکاره و منافرات در انسان پیدا مى‏شود؛ و حزن، به معنی خشونت و سختی در نفس است؛ به جهت غم و اندوهی که در آن حاصل می شود. «خوف» و ترس، مربوط به امور آینده و در مقابل امنیّت و آسایش است؛ امّا «حزن» و اندوه، مربوط به گذشته و آنچه از دست رفته مى‏باشد و در مقابل سرور و شادمانى است.[۳۰۲] خداوند در آیات فراوانی از قرآن کریم، به پیراسته بودن مومنان از خوف و حزن، اشاره می فرماید؛[۳۰۳] از جمله آیه ۳۸ سوره بقره:
“….فاما یاتینکم مِنی هدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ”(سوره بقره ،آیه ۳۸)؛ هر گاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند.
مومنی که به طور حقیقی به خدا ایمان دارد، از هیچ چیز در این دنیا نمی هراسد؛ چون می داند که تا خدا نخواهد هیچ شر و آزاری به او نمی رسد و تا خدا نخواهد هیچ انسان و یا قدرتی در دنیا قادر نیست به او ضرری رساند و یا خیری را از او منع کند. به همین دلیل، مومن واقعی انسانی است که امکان ندارد ترس یا اضطراب بر او چیره شود[۳۰۴]. قرآن کریم در این باره می فرماید:
“بَلى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون”(سوره بقره، آیه ۱۱۲)؛ آرى، کسى که روى خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‏شوند.
لذا اولیاء و دوستان راستین خدا از هر گونه وابستگى و اسارت جهان ماده آزادند و زهد به معنى حقیقی اش بر وجود آنها حکومت مى‏کند، نه با از دست دادن امکانات مادى جزع و فزع مى‏کنند و نه ترس از آینده، افکارشان را به خود مشغول مى‏دارد. بنا بر این غمها و ترسهایى که دیگران را دائما در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آینده نگه مى‏دارد در وجود آنها راه ندارد. خداوند در قرآن درباره آنان می فرماید:
” أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ”(سوره یونس، آیه ۶۲)؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا، نه ترسى دارند و نه غمگین مى‏شوند!
آیه الله مکارم در تفسیر آیه می فرمایند:” اثر تکوینى و طبیعى ایمان و تقوا است که انسان را از انواع دلهره‏ها و وحشت هایى که زائیده شک و تردید و همچنین مولود گناه و انواع آلودگیها است؛ از روح و جسم انسان دور مى‏سازد. غم و ترس در انسانها، معمولا ناشى از روح دنیا پرستى است، آنها که از این روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند بسیار طبیعى است. اولیاى خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آن چنان محو مشاهده ذات پاک او مى‏باشند که غیر او را به دست فراموشى مى‏سپردند؛ روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت، حتما نیاز به تصور فقدان و از دست دادن چیزى و یا مواجهه با دشمن و موجود خطرناکى دارد، کسى که غیر خدا در دل او نمى‏گنجد و به غیر او نمى‏اندیشد و جز او را در روح خود پذیرا نمى‏شود، چگونه ممکن است غم و اندوه و ترس و وحشتى داشته باشد. و لذا دوستان خدا، وجودشان از خوف او مالامال است، ترس از عدم انجام وظائف و مسئولیتها، و اندوه بر آنچه از موفقیتها از آنان فوت شده، که این ترس و اندوه جنبه معنوى دارد و مایه تکامل وجود انسان و ترقى او است، به عکس ترس و اندوههاى مادى که مایه انحطاط و تنزل است. امیر مؤمنان على ع در خطبه معروف” همام” که حالات اولیاى خدا در آن به عالیترین وجهى ترسیم شده مى‏فرماید: “قلوبهم محزونه و شرورهم مامونه”؛ دلهاى آنها محزون و مردم از شر آنها در امانند” و نیز مى‏فرماید:
“و لو لا الاجل الذى کتب اللَّه علیهم لم تستقر ارواحهم فى اجسادهم طرفه عین شوقا الى الثواب و خوفا من العقاب”؛[۳۰۵] اگر اجلى که خداوند براى آنها مقرر کرده نبود، حتى یک چشم بر هم زدن ارواح آنها در بدنهایشان آرام نمى‏گرفت، به خاطر عشق به پاداش الهى و ترس و وحشت از مجازات و کیفر او”.
قرآن مجید نیز در باره مؤمنان مى‏گوید: “الَّذِینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السَّاعَهِ مُشْفِقُونَ”(سوره انبیاء،آیه۴۹)؛کسانى که از پروردگارشان با اینکه او را به چشم نمى‏بینند مى‏ترسند و از رستاخیز بیمناکند.”[۳۰۶]
در ذیل آیه ۶۲ سوره یونس(” أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ )، روایات جالبى از ائمه اهل بیت ع وارد شده است؛ که به دو مورد از آنها اشاره مى‏شود:
امیر مؤمنان على ع آیه “أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ … “را تلاوت فرمود و سپس از یاران خویش سؤال کرد مى‏دانید” أَوْلِیاءَ اللَّهِ” چه اشخاصى هستند؟ عرض کردند اى امیر مؤمنان شما خودتان بفرمائید که آنان کیانند: امام فرمود:” دوستان خدا، ما و پیروان ما که بعد از ما مى‏آیند هستند، خوشا به حال ما، و بیشتر از آن خوشا به حال آنها- بعضى پرسیدند چرا بیشتر از ما؟ مگر ما و آنها هر دو پیرو یک مکتب نیستیم و کارمان یک نواخت نمى‏باشد؟ فرمود: نه، آنها مسئولیتهایى بر دوش دارند که شما ندارید و تن به مشکلاتى مى‏دهند که شما نمى‏دهید. و در کتاب” کمال الدین” از ابو بصیر از امام صادق ع نقل شده که فرمود؛ خوشا بحال پیروان امام قائم که در غیبتش (با خود سازى) انتظار ظهورش را مى‏کشند، و به هنگام ظهورش مطیع فرمان اویند، آنها اولیاى خدا هستند همانها که نه ترسى دارند و نه غمى. [۳۰۷]
۳-۱-۶-۲-۲٫ دیدگاه رفتاری قرآن مبنی بر عدم اضطراب و نگرانی؛ انجام اعمال صالح
قرآن کریم، برای پرورش شخصیت مردم و ایجاد تغییر در رفتار آنان، روش کار و ممارست عملی در زمینه افکار و عادات جدید رفتاری را که در نظر دارد در نفوس آنان تحکیم بخشد، به کار گرفته است؛ و خداوند متعال به همین منظور، عبادات مختلفی همچون نماز، روزه، زکات و حج را واجب کرده است؛ انجام منظم و مرتب این عبادات در اوقاتی معین، اطاعت از خداوند و امتثال اوامر الهی را به مومن یاد می دهد و باعث می شود که او همواره با خضوعی کامل در تمام کارها به خداوند نظر داشته باشد. همچنین صبر و تحمل سختی ها و جهاد با نفس و تسلط به خواسته ها و خواهش ها و اظهار محبت و نیکی به مردم را به او می آموزد و روحیه همکاری و همبستگی اجتماعی او را رشد می دهد. این ها همه خصلت های پسندیده ای است که انجام مخلصانه و منظم این عبادت ها باعث می شود که مومن بتواند چنین خصوصیاتی را تحصیل کند؛ خصوصیاتی که پایه های درست سلامت روانی او را تشکیل می دهد و او را از ابتلاء به بیماری روانی حفظ می کند.[۳۰۸] خداوند درآیه ۲۹ سوره رعد درباره کسانی که ایمان دارند و اعمال صالح انجام می دهند، می فرماید:

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

“الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبى‏ لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآب”(سوره رعد، آیه ۲۹)؛ آنهایى که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بهترین زندگى براى آنهاست و سرانجام کارشان بهترین سرانجامها خواهد بود.
بسیارى از مفسران بزرگ کلمه” طوبى” را مؤنث” اطیب” دانسته‏اند که مفهومش بهتر و پاکیزه‏تر یا بهترین و پاکیزه‏ترین است، و با توجه به اینکه متعلق آن محذوف است مفهوم این کلمه از هر نظر وسیع و نامحدود خواهد بود؛ بهترین زندگى، بهترین نعمتها، بهترین آرامش، بهترین دوستان، و بهترین الطاف خاص پروردگار، و همه اینها در گرو ایمان و عمل صالح است، و پاداشى است براى آنها که از نظر عقیده، محکم و از نظر عمل، پاک و فعال و درستکار و خدمتگزارند.[۳۰۹]
خداوند متعال، در بیشتر آیاتی که نوعی روش شناختی مبنی بر عدم اضطراب و ترس بیان داشته است، بلافاصله روش رفتاری آن را هم ارائه می دهد؛ از جمله آیه ۴۸ سوره انعام:
“فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُون”(سوره انعام، آیه ۴۸)؛ آنها که ایمان بیاورند و (خویشتن را) اصلاح کنند، نه ترسى بر آنهاست و نه غمگین مى‏شوند.
۳-۱-۶-۲-۳٫ دیدگاه عاطفی- معنوی قرآن مبنی بر عدم اضطراب و نگرانی
۳-۱-۶-۲-۳-۱٫ یاد خدا، مایه آرامش دل
در روش های عاطفی- معنوی، فرد نوعی ارتباط عاطفی با خدا و اولیای دین برقرار می کند. مسلمان هنگام ذکر خدا، احساس می کند که به خدا نزدیک است و تحت حمایت او قرار دارد و همین موجب برانگیختگی حس اعتماد به نفس، قدرت، امنیت و آرامش او می گردد. و همه عبادات نوعی ذکر محسوب می شود، که در آن مومن به حمد و ثنای خدا می پردازد. یاد خدا هم، یکی از روش عاطفی- معنوی قرآن مبنی بر عدم اضطراب و نگرانی است که به انسان آرامش می دهد. قرآن کریم می فرماید:
“الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ”(۲۸)( سوره رعد، آیه ۲۸)؛ آنها کسانى هستند که ایمان آورده‏اند، و دلهایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است آگاه باشید، تنها با یاد خدا دلها آرامش مى‏یابد!
“علامه طباطبایی”در بیان ایمان می فرمایند؛ “ایمان، صرف ادراک نیست، بلکه عبارتست از ادراک توأم با تسلیم و قبول قلبى‏. (لذا ) ایمان به خدا به صرف این نیست که انسان بداند و درک کند که خدا حق است، زیرا مجرد دانستن و درک کردن، ملازم با ایمان نیست، بلکه با استکبار و انکار هم مى‏سازد، هم چنان که خودش فرموده:” وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ”( سوره نمل، آیه ۱۴) یعنی، آن را انکار کردند در حالى که دلهایشان بدان یقین داشت. پس، ایمان صرف ادراک نیست، بلکه عبارتست از پذیرایى و قبول مخصوصى از ناحیه نفس، نسبت به آنچه که درک کرده. قبولى که باعث شود نفس در برابر آن ادراک و آثارى را که اقتضاء دارد تسلیم شود، و علامت داشتن چنین قبولى این است که سایر قوا و جوارح آدمى نیز آن را قبول نموده، مانند خود نفس، در برابرش تسلیم شود. بسیارى از اشخاص با علم و درک زشتى و پلیدى عملى، معذلک به آن عمل اعتیاد دارند و نمى‏توانند خود را از آن بازدارند، براى همین است که فقط قبح آن را درک کرده‏اند، ولى ایمان به آن ندارند، و در نتیجه تسلیم درک خود نمى‏شوند. و بعضى دیگر را مى‏بینیم که علاوه بر درک، تسلیم هم شده‏اند، و بعد از تسلیم توانسته‏اند بدون درنگ دست از آن کار بردارند و این همان ایمان است.و این همان معنایى است که از آیه شریفه” فَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقاً حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ”[۳۱۰] (سوره انعام، آیه ۱۲۵) پس هدایت از ناحیه خداى سبحان، اقتضاى امرى را از قلب و یا صدر و یا نفس آدمى دارد که نسبت آن امر با آن هدایت، نسبت قبول و انفعال است به امر مورد قبول، که در آیه ۱۲۵ سوره انعام از آن به شرح صدر و توسعه سینه تعبیر کرده، و در آیه مورد بحث آن را ایمان و اطمینان قلب نامیده، و آن عبارت از این است که آدمى خود را در قبول امر، مقبول در امنیت ببیند و به آن تسکین و آرامش یابد، و آن امر در قلبش راه پیدا کند و در آن جایگزین شود، بدون اینکه قلب مضطرب و یا روى‏گردان شود. پس هر قلبى بطورى که جمع محلى بالف و لام (القلوب) افاده مى‏کند با ذکر خدا اطمینان مى‏یابد، و اضطرابش تسکین پیدا مى‏کند. آرى، این معنا حکمى است عمومى که هیچ قلبى از آن مستثناء نیست، مگر اینکه کار قلب بجایى برسد که در اثر از دست دادن بصیرت و رشدش دیگر نتوان آن را قلب نامید، البته چنین قلبى از ذکر خدا گریزان و از نعمت طمانینه و سکون محروم خواهد بود هم چنان که فرموده:” فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ”( سوره حج، آیه ۴۶) و نیز فرموده” لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها”(سوره اعراف، آیه ۱۷۹) «۲» و نیز فرموده:” نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ”( سوره توبه، آیه ۶۷)”[۳۱۱]
قرآن کریم، دورى از یاد خدا را مایه اضطراب، حیرت و حسرت معرفی می کند:”وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى‏”(سوره طه،آیه ۱۲۴)؛ و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‏کنیم.
لذا دنیا، برای غافلان آرام‏بخش کاذبی است؛ قرآن کریم در این باره می فرماید:
“إِنَّ الَّذینَ لا یَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَیاهِ الدُّنْیا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذینَ هُمْ عَن آیاتِنا غافِلُونَ”(سوره یونس،آیه ۷)؛ آنها که ایمان به ملاقات ما (و روز رستاخیز) ندارند، و به زندگى دنیا خشنود شدند و بر آن تکیه کردند، و آنها هستند که از آیات ما غافلند.
بنابراین، کسى که از آخرت غافل است و آن را فراموش کرده و همواره به یاد دنیا است، قهرا از آیات خدا نیز غافل خواهد بود. و این آیه قریب المضمون با آیه زیر است که مى‏فرماید:” فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیاهَ الدُّنْیا(۲۹) ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ” (سوره نجم، آیات ۲۹ -۳۰)؛ حال که چنین است از کسى که از یاد ما روى مى‏گرداند و جز زندگى مادى دنیا را نمى‏طلبد، اعراض کن! (۲۹) این آخرین حدّ آگاهى آنهاست پروردگار تو کسانى را که از راه او گمراه شده‏اند بهتر مى‏شناسد، و (همچنین) هدایت‏یافتگان را از همه بهتر مى‏شناسد.
لذا، اعراض از ذکر خدا، غفلت از آیات او است، و باعث آن مى‏شود که دید آدمى کوتاه گشته، علم او تنها در چهار دیوارى تنگ زندگى دنیا و شؤون آن دور بزند. و این خود ضلالت از راه خدا است، که در آیه ۲۶ سوره ص، این ضلالت به فراموشى روز حساب تعریف شده: ” إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ”( سوره ص، آیه ۲۶)؛ محققا کسانى که از راه خدا گمراه شدند عذابى شدید دارند، بدان جهت که روز حساب را فراموش کردند. [۳۱۲]
۳-۱-۶-۲-۳-۲٫ دعا و نیایش
دعا یکی از صور یاری خواستن از خداست که با آن فرد تکیه گاه پر قدرتی برای خود یافته و از نظر روانی تقویت می شود. دعا عبارت است از توجه به خدا، راز و نیاز کردن و ارتباط با او و اعراض از غیر او و استمداد از او. مانند آیه ۳۸ سوره آل عمران، که خداوند از زبان حضرت زکریّا می فرماید:
“هُنالِکَ دَعا زَکَرِیَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ”(سوره آل عمران، آیه ۳۸)؛ در آنجا بود که زکریا، (با مشاهده آن همه شایستگى در مریم،) پروردگار خویش را خواند و عرض کرد: «خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‏اى (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را مى‏شنوی.
قرآن کریم همچنین در آیه ۳۹ سوره آل عمران می فرماید: “…. إِنَّ رَبِّی لَسَمیعُ الدُّعاءِ”(سوره ابراهیم، آیه ۳۹)؛ مسلّماً پروردگار من، شنونده (و اجابت کننده) دعاست.
“سمیع”،از اسماء حسنى است و چهل و هفت بار در قرآن مجید آمده است؛[۳۱۳] و در این آیات به معنى اجابت کننده است و مفادش با مجیب الدعاء یکى است؛ نظیر “سمع اللَّه لمن حمده”[۳۱۴]و اینکه سمع بمعنى استجابت بکار می رود این است که، آن کس که شایستگى داشته باشد که حرفش را گوش فرا دهند و بشنوند، صلاحیت استجابت و پذیرفتن حرف او نیز هست. و نیز کسى که به سخنش اعتنا نشود، چنانست که سخنش را نشنیده‏اند.[۳۱۵]
۳-۱-۶-۲-۳-۳٫ توبه و استغفار
یکی دیگر از روش های عاطفی- معنوی قرآن، مبنی بر عدم اضطراب و نگرانی، توبه و استغفار است؛ قرآن کریم، روش توبه را که روشی موفق برای درمان احساس گناه است به ما ارائه می دهد؛ زیرا توبه سبب آمرزش گناهان، تقویت امید به جلب رضایت الهی و نهایتاً موجب کاهش اضطراب انسان می شود؛ توبه انسان را به خودسازی واداشته و از دام خطاها دور نگه داشته و به شناخت خود و در نتیجه افزایش اعتماد به نفس و تثبیت احساس امنیت و آرامش او منجر می گردد.[۳۱۶] خداوند متعال می فرماید:
” فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیم”(سوره مائده، آیه ۳۹)؛ اما آن کس که پس از ستم کردن، توبه و جبران نماید، خداوند توبه او را مى‏پذیرد،(زیرا) خداوند، آمرزنده و مهربان است.
قرآن کریم همچنین در آیه ۶۱ سوره هود می فرماید: “…..فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَریبٌ مُجیبٌ”(سوره هود، آیه ۶۱)؛ سپس به سوى او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابت‏کننده (خواسته‏هاى آنها) است.
قرآن کریم در آیه ۹۰ سوره هود نیز می فرماید: “وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُود”(سوره هود، آیه ۹۰)؛ از پروردگار خود، آمرزش بطلبید و به سوى او بازگردید که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبه‏کار) است.
آیه الله مکارم در تفسیر آیه می فرمایند: “ودود” صیغه مبالغه از”ود” به معنى محبت است، ذکر این کلمه بعد از کلمه”رحیم” اشاره به این است که نه تنها خداوند به حکم رحیمیتش به بندگان گنهکار توبه کار توجه دارد، بلکه از این گذشته آنها را بسیار دوست مى‏دارد که هر کدام از این دو (رحم و محبت) خود انگیزه‏اى است براى پذیرش استغفار و توبه بندگان.[۳۱۷]
نتیجه بررسی تطبیقی: با توجه به آیات قرآنی، اعتقاد فرد مبنی بر این که برخی چیزها یا برخی افراد مخاطره آمیز و یا ترسناک هستند، بنابراین فرد باید همواره کوشا باشد تا امکان به وقوع پیوستن آن ها را به تاخیر بیندارد، اعتقاد قابل قبولی نیست؛ زیرا بنا بر تصریح قرآن، ایمان به خداوند متعال، انجام اعمال صالح، یاد خدا، دعا و نیایش، توبه و استغفار، از جمله راهکارها و روش های شناختی- رفتاری – معنوی قرآن، برای مقابله با نگرانی و اضطراب محسوب می شوند.
با توجه به آموزه های قرآن، این باور غیر عقلانی که “آلبرت الیس” مطرح می کند، با آموزه های قرآن منطبق می باشد. اما از آن جا که الیس در درمان این باور غیر عقلانی، معتقد به غلبه بر اضطراب و وحشت فرد با بهره گرفتن از فنون روان شناختی و رفتاری می باشد؛ این نوع درمان او تا حدودی با آموزه های اسلام سازگار می باشد؛ زیرا، زیر مبنای فکری و اعتقادی الیس با آموزه های دین اسلام، قابل انطباق نیست؛ الیس معتقد است که”انسان ها محدودیت های مشخصی دارند؛ و (لذا) نمی توانند به طور کامل بر ترس ها و اضطراب های خود غلبه کنند و زندگی نبرد بی پایانی علیه نگرانی های نامعقول است.”[۳۱۸] لذا او در درمان اضطراب و نگرانی، از روش های شناختی- رفتاری(شناخت فرد نسبت به نگرانی و اضطرابش و تصحیح رفتار گذشته اش) استفاده می کند. در حالی که قرآن، علاوه بر بیان آرامش و اطمینان قلوب مومنان[۳۱۹]و این که آنان در اثر اطمینان و آرامش قلب، دارای “حیات طیبه و” معیشت طوبى”هستند؛ روش های شناختی- رفتاری(ایمان به خدا و انجام اعمال صالح) و روش های معنوی(دعا و نیایش، توبه و استغفار) را برای درمان و مقابله با اضطراب و نگرانی بیان می کند.
بنابراین، پس از بررسی این باور غیر عقلانی، و تطبیق آن با آموزه های قرآن کریم، می توان به این نتیجه رسید که این دیدگاه در قرآن، همانند نظریه الیس، دارای ابعاد شناختی- رفتاری است و آدمی می تواند از طریق آگاهی و شناخت، نسبت به این که امنیت و آرامش واقعی در سایه ایمان به خداوند یکتاست، به اصلاح رفتارهای خود (با انجام اعمال صالح) به مبارزه با این باور غیر عقلانی بپردازد. با این تفاوت که در روان شناسی، مراجع با کمک درمانگر آن ها را تعیین می کنند(درمانگر به بیمار کمک می کند تا فرد نسبت به نگرانی و اضطرابش شناخت پیدا کند و به تصحیح رفتار گذشته اش بپردازد). اما در قرآن، راهکارهای شناختی و رفتاری از قبل به طور کامل از سوی خداوند تعیین و تعریف گشته اند. زیرا که خداوند متعال بهترین درمانگر آدمی است و نفس و روان او را به طور کامل می داند.
۳-۱-۷٫ باور غیر عقلانی شماره هفت
اعتقاد فرد مبنی بر شانه خالی کردن از زیر بسیاری از مسئولیت ها و مواجه نشدن با بسیاری از مشکلات و در عین حال زندگی رضایت بخشی داشتن.[۳۲۰]
۳-۱-۷-۱٫ تبیین این باور در روان شناسی
الیس، معتقد است که مواجه نشدن با مشکلات، باعث می شود در برابر سختی ها و ناراحت کننده بودن آن ها اغراق شود و لذا این باور، کاهش اعتماد به نفس فرد را به دنبال دارد؛ و لذا در درمان این باور غیرعقلانی، معتقد به مواجهه شدن فرد با مشکلات و پذیرفتن مسئولیت هاست. [۳۲۱]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...