ما ممکن است که بگوییم که ارتباطات از انتقال اطلاعات از فردی به فرد دیگر تشکیل شده است. درحقیقت تعدادی از دانش پژوهان ارتباطات این (تعریف) را به عنوان یک تعریف کار کردی در نظر گرفته اند و از اصل « چه کسی، چه چیزی، به چه کسی، با چه کانالی، و با چه اثری می‌گوید ». به عنوان وسیله‌ای برای تحدید زمینه نظریه ارتباطات استفاده کرده اند.

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دیگر مفسران مطرح می‌کنند که یک جریان آیینی ارتباطات وجود دارد که به شکل تصنعی قابل تفکیک از پیشینه تاریخی و متن اجتماعی نیست.
ارتباطات عمیقاً در رفتار‌های بشری و ساختارهای جامعه ریشه دارد به گونه‌ای که دانش پژوهان به سختی تصور می‌کنند که ارتباطات جدا از وقایع رفتاری و اجتماعی باشد.
از آنجایی که نظریه ارتباطات، یک حوزه نسبتاً پژوهشی را در بردارد و خود را با دیگر رشته‌ها از قبیل: فلسفه، جامعه شناسی و روانشناسی پیوند داده، هنوز نمی توان یک مفهوم سازی هم رای ارتباطات را ما بین آن رشته‌ها انتظار داشت. هم اکنون هیچ الگویی وجود ندارد که دانش پژوهشان ارتباطات با آن کارکنند. یکی از مسائلی که دانش پژوهان با آن روبه رو هستند این است که ایجاد یک فرا نظریه ارتباطات ممکن است تحقیقات آنها را نفی کند و سرکوب کننده بدنه وسیع دانشی که در آن ارتباطات نقش ایفا می‌کند شود.
۲-۲۸ پشینه نظریه ارتباطات
در تاریخ فلسفه، ارسطو اولین بار به مسئله ارتباطات پرداخت و سعی در استخراج یک نظریه از آن در علم بیان نمود. او در ابتدا بر روی هنر اقناع تمرکز کرد.
تا پیش از قرن بیستم دیدگاه های و نظریه‌های انسان گرا فن بیان در این رشته مسلط بودند ؛ زمانی که روش که روش شناسی‌ها و بینش‌های روان شناسی، جامعه شناسی، زبان شناسی و تبلیغات شروع به تاًثیرگذار بر اندیشه و عمل ارتباطات کردند.
۲-۲۹ چارچوب نظریه ارتباطات
مطالعه ارتباطات و نظریه ارتباطات در میان یکی از دیدگاه های زیر می‌تواند مفید باشد:
*مکانیکی: این دیدگاه ارتباطات را به عنوان انتقال پیام از نویسنده به گیرنده می‌بیند.
*روان شناسانه: این دیدگاه ارتباطات را به عنوان عمل فرستادن یک پیام به گیرنده، و احساسات و تفکرات حاصل از آن برروی گیرنده بر اساس تعبیر پیام به شمار می آورد.
*ساختارگرایی اجتماعی (تعامل گرایی نمادین ): این دیدگاه ارتباطات را محصول تسهیم کردن و خلق معانی تعامل کنندگان می‌داند.
*سیستماتیک (نظام مند ): این دیدگاه ارتباطات را پیام‌های جدید خلق شده از طریق « در میان گذاشتن » یا تفسیر و باز تفسیر پیام که در زمان سیر آن، میان مردم روی می‌دهد، به شـمار می آورد. بررسی این نظریه خاص در این سطح، قالبی را از ماهیت ارتباطات به آن گونه که در چارچوب آن نظریه دیده شد را فرا خواهد کرد. نظریه‌ها می‌توانند همچنین مطابق با چارچوب هستی شناسی، معرفت شناسی و ارزش شناسی وضع شده توسط نظریه پرداز، مطالعه و سازمان دهی شوند. اساساً، هستی شناسی سؤال « چه چیز » را طرح می‌کند ؛ دقیقاً آنچه را که نظریه پرداز مورد بررسی قرار می‌دهد. شخص می‌بایست صرفاً ماهیت حقیـقـت را در نظر بگیرد. پاسخ معمولاً به یکی از سه حوزه –مبتنی بـر اینکه نظریه پرداز پدیده‌ها را از دیدگاه واقع گرایی، تسمیه گرایی و یا ساختارگرایی اجتماعی بنگرد تقسیم می‌شود. دیدگاه واقع گرایی، جهان را بـه صـورت عینی می‌بیند. اعتقـاد دارد که جهانی فراتر از تجربه و شناخت ما وجود دارد.تسمیه گرایان جهان را به صورت ذهنی می‌بینند.مدعی که هر چیزی مستقل از شناخت شخص به سادگی مشخص و نامگذاری می‌شود. ساختارگرایان اجتماعی در میان واقعیت ذهنی و عینی قرار گرفته و مدعی اند که واقعیت آن چیزی است که ما با هم خلق می‌کنیم.
*معرفت شناسی: بررسی چگونگی مطالعه پدیدهای انتخاب شده توسط نظریه پرداز است. در مطالعه معرف شناسی، دانش به عنوان نتیجه بررسی نظام مند روابط علی پدیده‌ها است. این دانش معمولاً از طریق استفاده از روش عملی حاصل می‌شود. دانش پژوهشان اغلب فکر می‌کنند که مستندات تجربی گرد آوری شده در روش عینی نزدیک ترین انعکاس حقیقت را در بین یافته‌ها دارند.نظریه‌هایی از این دست معمولاً به منظور پیش بینی یک پدیده خلق می‌شوند. نظریه ذهنی، ادراک را مبتنی بر دانش موقعیتی تصور می‌کند، برای نمونه روش‌های تفسیری، روش شناسی‌های کاربـردی از قبیل قـوم نگـاری و مصاحبه را بنیاد می‌نهد. نظریه‌های ذهنی معمولاً به منظور توضیح یا فهم پدیده‌ها در جهان اجتماعی گسترش یافته اند.
*ارزش شناسی: مربوط به ارزش‌هایی است که یک نظریه پرداز را ترغیب به بسط یک نظریه می‌کند. نظریه پردازان می‌بایست مراقب جهت گیری‌های احتمالی باشند، در این صورت یافته‌هایشان راتحت تاثیر قرار نخواهند داد و یا تحریف نمی کنند (ویکی پدیا، به نقل ازمهدی خیر آبادی).
۲-۳۰ ارتباطات اثر بخش
ارتباطات اثربخش زمانی رخ می‌دهد که دریافت کننده پیام، آن را همان گونه تفسیر نماید که مورد نظر فرستنده باشد. به عبارت دیگر همانطور که فلد برگ [۸۲](۱۹۷۵) بیان می‌کند، توافق در ارتباط زمانی رخ می‌دهد که انتظار یک فرستنده با واکنش یک گیرنده منطبق باشد. به طور کلی می‌توان گفت که هدف هر ارتباطی اطمینان یافتن از این امر است که انتظار فرستنده و واکنش گیرنده بر یکدیگر منطبق شده و در یک راستا قرار می‌گیرند‌ (هو و همکاران [۸۳]، ۲۰۰۵). آنچه یک شخص قصد دارد به آن برسد، برقراری ارتباطی اثر بخش در کارآمد ترین شیوه آن است. ارتباطات کار آمد به زمان و منابع کمتری نیاز دارد‌ (بلویسی و همکاران، ۲۰۰۳)[۸۴].
ارتباطات اثر بخش با توجه به۶ فاکتور زیر مورد سنجش قرار می‌گیرد:
۱٫استفاده از مجراهای چند گانه: هنگامی از مجراهای چند گانه برای انتقال پیام استفاده می‌شود، به دو دلیل احتمال وضوح آن افزایش می‌یابد. نخست تعدادی از احساسات گیرنده درگیر می‌شود و دوم، افراد توانایی‌های متفاوتی در جذب اطلاعات دارند.

    1. ساده سازی: ارتباطات زمانی مؤثر است که یک پیام، هم دریافت و هم درک شود. درک پیام از طریق ساده سازی زبان بسته به نوع مخاطب افزایش می‌یابد.

۳٫گوش دادن فعال: گوش دادن، جستجوی فعالانه معناست و درک محتوای حقیقی پیام را ساده ترمی کند.
۴٫کنترل هیجانات: هیجانات انتقال مفاهیم را تغییر می‌دهد.
۵٫استفاده از باز خورد: بسیاری از مشکلات ارتباطی، مستقیماً از سوء تفاهمات و بی دقتی‌ها ناشی می‌شود. اما وقتی فرد از وجود چرخه‌های باز خورد در فرایند ارتباطات مطمئن باشد، این مشکلات کمتر پیش می آید.
۶٫استفاده از شبکه ارتباطات غیررسمی: افراد می‌توانند از شبکه‌های ارتباطی غیررسمی برای انتقال سریع اطلاعات، ارزیابی چگونگی واکنش‌ها به تصمیمات مختلف قبل از انتخاب نهایی آن‌ها و به عنوان منبعی ارزشمند برای بازخورد استفاده نمایند.
۲-۳۱ اثر بخشی در ارتباطات میان فردی
ارتباطات میان فردی، همچون اشکال دیگر رفتار انسانها می‌تواند در دو حد غایی بسیار اثربخش و بسیار غیر اثربخش مطرح شود.
به احتمال بسیار فراوان، هیچ رفتار متقابل انسانی نمی تواند کاملاً موفقیت آمیز یا کاملاً شکست خورده و یا ناکام باشد. می‌تواند بهتر شود، در مقابل، احتمال بدتر شدن آن نیز می‌رود. به عبارت دیگر مفهوم نسبیت در رفتار‌های انسانی در ارتباطات میان اشخاص کاملاً حکم فرماست. در این جا تلاش شده است که به ویژگیهای ارتباطات بین فردی اثربخش پرداخته، و به شناسایی هرکنش ارتباطی به عنوان یک کنش ارتباطی به عنوان یک کنش کاملاً متفاوت با کنش‌های دیگر ارتباطی اقدام کرده و بدانیم که اصول و قواعد آن می‌باید دقیقاً آگاهانه و عاقلانه به کار گرفته شوند. و در عین حال، همان طور که اشاره شد هر کنش ارتباطی خود یک کنش به تمام معنا مستقل یا قائم به ذات است.
در کل می‌توان گفت، اثر بخشی ارتباطات میان فردی شامل دو بعد اساسی است. اول: « بعد عملگرایانه » که در اینجا اثربخشی ارتباطات متوجه دستاورد و موفقیت رسیدن به اهداف و خواسته‌های ارتباط گیرنده با فرستنده پیام است. دوم: «بعد خشنودی شخص » است که در این مورد، اثر بخشی کنش ارتباطی به لذت و شعفی که از آن برای دست اندر کاران ارتباط حاصل می‌شود مرتبط می‌شود. اگر دست اندرکاران فراگیر ارتباط میان فردی از ارتباط خود لذت مورد نظر را تحصیل کنند با معیارهای خشنودی می‌توان گفت که کنش اثربخش است.
باید در نظر داشت با توجه به این تقسیم بندی باید تصور شود که این ابعاد همواره از یکدیگر منفک بوده و هر کدام جداگانه عمل می‌کنند. اغلب خشنودی یک نفر از کنش ارتباطی موکول به این است که چقدر به اهداف خود رسیده و به چه میزان از آن فاصله دارد. از سوی دیگر می‌توان گفت، بسیاری از مواقع رسیدن به اهداف و احساس موفقیت، مبتنی بر سطحی از رضایت است که از کنش متقابل حاصل شده است. گاه ممکن است یک ارتباط میان فردی با معیارهای عمل گرایانه موفق باشد. ولی همان کنش ارتباطی با توجه به شاخص‌های رضایت اساساً نا موفق بوده یا بر عکس ناموفق از نظر شاخص‌های عمل گرایانه و موفق با توجه به معیار‌های رضایت باشد.
۲-۳۲ ویژگیهای اثر بخشی
ویژگی‌های زیر به طور معنادار بر اثر بخشی ارتباطات میان فردی تأثیردارند:
این پنج ویژگی عبارتند از : «گشودگی »،«همدلی »،«حمایتگری »،«مثبت گرایی »، «تساوی».
۱٫گشودگی: مفهوم کیفی گشودگی حداقل در سه جنبه اساسی ارتباطات میان فردی اثر خودرا بروز می‌دهد و بر این فعالیت اجتناب ناپذیر بشری تأثیر خود را می‌گذارد. اول، و شاید یکی از واضح ترین و بدیهی ترین جنبه‌های آن این است که، ارتباطات گیرنده مؤثر یا فرستنده پیام در ارتباطات میان فردی می‌باید شایق باشد، که خود را در مقابل طرف‌های ارتباطی خود بگشاید و با یک گشودکی نسبی با آن مواجه شود. که می‌توان آن را خود گشودگی نام گذاشت. گشودگی به آن معنی نیست که هر انسان می‌باید در اولین برخورد و اولین نشست تمام زوایای ناگشوده نامفهوم زندگی خود را برای دیگران بگشاید. گاهی پیش می آید که این گشودگی بیش از حد نه تنها ارتباطی ایجاد نمی کند بلکه باعث دل زدگی طرف مقابل ارتباطی را فراهم می آورد.
مقصود ازگشودگی به سادگی عبارت است از همان اشتیاق به از « خود گشودگی » که در بر گیرنده اطلاعاتی در مورد خود است که به صورت طبیعی هرکس می‌تواند آن را در بخش پنهان پنجره «جوهری » خود نگهدارد. به دیگر سخن هر کس می‌تواند بخش عظیمی از اطلاعات مربوط به خود را که می‌توانند در فراگرد ارتباطات میان فردی مؤثر واقع شوند و موجب تسهیل آن شوند مخفی کرده و در نتیجه آن را یعنی فراگرد ارتباطی را از مسیر طبیعی خود خارج سازد.
دومین جنبه از گشودگی بیانگر اشتیاق فرستنده پیام یا مبدأ ارتباطی به وانمود کردن و بروز دادن صادقانه محرکات وارد بر خود است و اینکه بر او چه تأثیری نهاده اند. هیچ کس دوست ندارد که دیگـران در بـرابـر او گـاردی بسته قرار گیرند. هرانسانی این را حـق طبیعـی خـود می‌داند که بداند و بفهمد دیگری در مقابل کارها وگفته‌های او چه عکس العملی از خود نشان می‌دهد. هیچ چیز بدتر و درد آورتر از بی تفاوتی نیست. حتی عدم تفاهم و عدم توافق در بسیاری از موارد از بی تفاوتی پذیرفتنی تر است.
سومین جنبه از گشودگی که برای اولین بار « آرتور بوچنر » و «کلیفورد کلی »مطرح شده است با مفهوم تملک احساسات و تفکرات مرتبط است.با توجه به چنین مفاهیمی، گشودگی چنین تعبیر می‌شود که شخص مورد نظر احساسات و تفکرات خود را که کاملاً در اختیار اوست و خود به آنها کاملاً واقف است و مسئولیت آن را بر عهده دارد به اطلاع دیگری یعنی دریافت کننده پیام برساند. عموماً افراد خود مسئول احساسات و تفکرات خویش هستند و سعی نمی کنند آن را از خود منفک کرده و به دیگران انتقال دهند. مگر آنکه مجبور شوند و یا اینکه هدف خاصی از آن داشته باشند.
بوچنر وکلی نکته فوق الذکر را این گونه بیان می‌دارند.
« شخصی که مالک احساسات و تصورات خویش است سعی در روشن کردن این نکته دارد که به دیگران بفهماند که او مسئول احساسات و اعمال خویش است نه دیگری. این تملک مبین نوعی اشتیاق برای پذیرش مسئولیت از جانب کسی و تسلیم و پذیرش از سوی دیگران است. این خود نقطه مقابل سرزنش دیگران برای آنچه خود احساس می‌کند می‌باشد».
زمانی که ما مالک احساسات و تفکرات خویش باشیم. در پی آن خواهیم گفت: « آن احساسی است که من دارم »، « این برداشت من از این وضعیت است »، « این چیزی است که من می اندیشم » ، همه و همه با توجه به « من » یا پر رنگ شدن « خود » در چرخه روابط است. این نگرش درست نقطه مقابل نگرشی است که می‌گوید، « این بحث بی حاصل است »، « من ازاین بحث بی حاصل خسته شده ام » یا « من می‌خواهم بیشتر در مورد خودم بگویم ». یا هر نوع عبارت و جمله‌ای که به این نتیجه برسد که « من » ارزیابی خود را از مسئله‌ای عنوان کنم تا واقعیت آن را به گونه‌ای که وجود دارد فقط بیان کنم.
۲٫همدلی: شاید یکی از دشوارترین جنبه‌های کیفی ارتباطات توانایی به کارگیری همدلی در یک رابطه متقابل است. به این معنی که آغازگر فراگرد ارتباطی توانایی درست ارائه همدلی به دیگری را داشته باشد. کلمه همدلی که از زبان آلمانی گرفته شده است به معنی « با دیگری حس کردن » است. همدلی کردن با کسی یعنی احساس او را درک کردن. در نقطه مقابل، « همدردی کردن » عبارت است از احساس کردن برای فرد دیگر. یا به عبارت دیگر نسبت به دیگری حسی در درون خود پدید آوردن. مثلاً برای کسی متأسف شدن به علت مشکلی که برای او پدید آمده است، همدلی کردن یعنی احساسی را داشته که دیگری نیز بدان احساس دست یافته است. همدلی یعنی ایجاد احساس مشترک با یکدیگر. یعنی فرستنده پیام وگیرنده پیام هر دو به یک احساس یگانه دست یافته اند. اگر ما توانایی همدلی با دیگران را بیابیم بی شک در وضعیتی خواهیم بود که آنان را درک کنیم و دریابیم که از کجا آمده اند و اینک در کجا هستند و به کجا خواهند رفت و یا می‌خواهند بروند. برای تشرح همدلی و به کارگیری آن در زندگی روزمره باید سه مهارت را بکار برد:
۱٫پرهیز از ارزیابی و قضاوت رفتار طرف مقابل
۲٫درک خواسته‌ها و نیاز ها، آرزوها، آمال و توانایی‌های طرف مقابل
۳٫باید بکوشیم آنچه دیگری براساس نگرش و توانایی خود تجربه کرده است ما نیز تجربه کنیم.
۳-حمایت گری: یک رابطه میان فردی مؤثر و قابل اتکا رابطه‌ای است که در یک فضای حمایت گرانه شکل گرفته باشد. ارتباطات میان فردی باز و همدلانه نمی تواند در یک فضای توأم با هراس و تهدید باشد. و دیر یا زود به دشواری کشیده شده و منجر به گسستگی رابطه می‌شود. در یک فضای حمایت گر ارتباطی، سکوت ارزش منفی نیست بلکه در مقابل، سکوت بستری مناسب بر ای ایجاد فضای مناسب و حمایت گر ارتباطی است. از این سکوت می‌توان به عنوان بهترین مهمل برای القای مفاهیم و پیام‌های غیرکلامی استفاده کرد. علاوه بر سکوت، ارائه حالات توأم با همدلی، نه توأم با بی تفاوتی به فضای مناسب برای ارتباط حمایت گرانه کمک می‌کند. از دیگر فضای مناسب حمایت گرانه جهت ارتباطات می‌توان از تساوی با دیگران یا مخاطبان یاد کرد. هر اندازه خود را از نظر رفتاری و پایگاه اجتماعی در تراز مخاطبان خود قرار داده و از نشان دادن برترین‌های خود به آنها پرهیز کنیم در ایجاد فضای مناسب ارتباطات حمایت گرانه موفق تر خواهیم بود. از عوامل دیگر مؤثر بر فضای حمایت گرانه برای ارتباطات میان فردی می‌توان تردید و یا عدم جدیت در برابر « یقین و اطمینان » نام برد هر اندازه ما در گفتار و نظرات خود جدی تر بوده و با اطمینان غیرقابل تردید با مخاطب خود برخورد کنیم فضا را برای ارتباطات حمایت گرانه مناسب تر می‌کنیم.
۴٫مثبت گرایی: یک ارتباط میان فردی مؤثر زمانی رخ می‌دهد که علاوه بر موارد یاد شده فوق الذکر از مثبت گرایی نسبی بهره مند باشد. مثبت گرایی دریک ارتباط میـان فردی حد اقل به سه جنبه یا عوامل مختلف تکیه دارد:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...