وجود تأویل یا شبهه موضوعی است که از دیدگاه فقه اسلامی بغی را به عنوان جرم سیاسی مطرح کرده و آن را از جرایم عادی مانند قتل، غارت، محاربه و قطع طریق متمایز می‌کند. مقصود از تأویل این است که افرادی که علیه حکومت اسلامی دست به اقدام زده‌اند، برای عمل خویش دلایل و توجیهاتی ذکر می‌کنند .به عبارت دیگر برخلاف جرایم عادی که انگیزه مادی و سودجویانه پشتوانه اجرای آن‌ها است، افرادی که علیه حکومت یا حاکم مسلمان دست به قیام زده‌اند، دلایل و توجیهاتی از قبیل این که انتخاب خلیفه یا حاکم به طور صحیح نبوده، یا وظایف حکومتی خود را انجام نداده و یا دچار انحراف و ظلم شده و مبنای قیام و حرکت آن‌ها است (محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه،ص ۱۷۳).

( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

این ادعاها، تأویلات ودلایلی که باغیان ارائه می‌کنند، لزوما صحیح و مطابق با واقع نیست؛ کما این که بعد از واقعه به قتل رسیدن عثمان،افرادی که علیه حضرت علی (ع) خروج کردند؛ ادعا می‌کردند که ایشان قاتلین عثمان را می‌شناسد و در مجازات آن‌ها کوتاهی می‌کند. آن‌ها به این دلیل وتوجیه،جنگ جمل را سازمان دادند. یا معاویه به خون خواهی عثمان قیام کرد و جنگ صفین را سبب شد. خوارج متعصب به بهانه پذیرش حکمیت و فاسق شدن علی(ع) در سرانجام جنگ صفین، راه خروج و مخالفت در پیش گرفتند و جنگ نهروان را دامن زدند (یوسفیان ودیگران، دانشنامه امام علی (ع)، ۱۳۸۰، ج۶، ص۲۲۰). یا مخالفین ابوبکر- به حسب نقل اهل سنت- به بهانه این که طبق آیه قرآن، زکات را به کسی می‌دهند که نمازش سبب سکون و آرامش آن‌ها باشد، از دادن زکات اموال خویش به ابوبکر امتناع کردند و ابوبکر با آن‌ها جنگید (آیه شریفه ۱۰۳ سوره توبه: خذ من اموالهم صدقه… وصل علیهم ان صلاتک سَکَن لهم).[۱۰]
از دیدگاه فقهی«باغی» دارای دلیل و توجیهی است که به نظر خودش قیام و مقاومت در مقابل حکومت اسلامی وکارگزاران آن را برایش جایز می‌کند.
لذا کسانی که در مقابل حکومت اسلامی جهت سرقت و غارت اموال مردم خروج کرده‌اند و دارای تأویل و توجیهی نیستند و یا توجیه و تأویلی دارند.، ولی به ایجاد نا امنی در راه‌ها و سلب امنیت مردم یا اقدام به ترور و ریختن خون مردم بی‌گناه اقدام می‌کنند، به عنوان قطاع‌الطریق و محارب مطرح هستند و جرم آن‌ها واجد وصف بغی و جرم سیاسی نیست. اما گروهی که بر امام یا بر حاکم اسلامی خروج کرده و خون و مال مسلمانان را مباح نمی‌دانند و هدف خویش را خلع حاکم یا سرنگونی حکومت اسلامی قرار داده‌اند، به عنوان باغی شناخته می‌شوند و از محاربین و قطاع الطریق تمیز داده می‌شوند (محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه،ص ۱۷۱).
از نظر فقهی میان قطع الطریق و خرابکاری و تروریزم با جرم سیاسی و بغی تفاوت ماهوی وجود دارد. آن این که باغیان یا مجرمان سیاسی دلیل یا شبهه‌ای دارند که آن‌ها را به قیام علیه حاکم اسلامی واداشته است، ولی خرابکاری، ترور و راهزنی هرچند با انگیزه‌های مقابله با حکومت باشد، به دلیل ماهیت رفتار و این که مردم و شهروندان مسلمان هدف مجرمان هستند، جرم آن‌ها سیاسی نبوده وعمل آن‌ها بغی نیست . عکس‌العمل حکومت دربرابر آن‌ها به گونه‌ای متفاوت است که در بحث مجازات براندازی به آن اشاره خواهیم کرد.
ج.وجود سازمان و تشکیلات
پیش از این اشاره کردیم جرم براندازی یک جرم سازمانی و گروهی است وعلی الاصول فرایند براندازی با کار گروهی، حزبی و تشکیلاتی امکان‌پذیر است. این نکته در کلمات دانشمندان اسلامی در خصوص تحقق جرم بغی به دقت مورد توجه قرار گرفته و وجود« منعه»، «شوکت»و«کثرت» در بغات لازم دانسته شده است. از دیدگاه فقهی، جرم بغی یک جرم فردی نیست. اگریک فرد و لو با تأویل و شبهه علیه حکومت اسلامی قیام کند، او را باغی و مجرم سیاسی نمی‌دانند، بلکه اگر خروج به صورت گروهی، حزبی و جمعیت کثیر بود، این جمع و گروه را باغی می‌نامند.
از نظر فقهی، توجیهات، عقاید حزبی و سازمانی جهت مقابله با حکومت پذیرفته شده و عقیده‌ای که طرفدار و پیرو دارد، با اهمیت تلقی و شیوه خاصی در مواجهه با آن اتخاذ شده است. از نظر شریعت، اجازه سرکوب و قلع و قمع احزاب و سازمان‌های مخالف داده نشده و برخورد و تعامل با آن‌ها مستلزم انجام روشنگری، رفع شبهات، انجام خواسته‌های به حق آن‌ها و گوش فرا دادن به سخنان مخالفین است. می‌توان گفت در حقوق اسلامی و در جوامع ابتدایی صدر اسلام، بهترین شیوه تعامل و مدارا با مخالفان، آموزش و تعلیم بوده است که می‌تواند راهنمای خوبی برای گسترش آزادی‌های مشروع و شناخت حقوق مخالفین و وظایف حکومت اسلامی در مقابل مخالفین سیاسی خود باشد.
در لزوم وجود کثرت و شوکت برای تحقق جرم بغی، بعضی اندیشمندان اسلامی راه افراط پیموده‌اند و گفته‌اند؛ اگر افرادی که علیه حاکم اسلامی قیام کرده‌اند، دارای قدرت،شوکت و کثرت نیستند، از عنوان بغی خارج شده و در زمره « محاربین» قرار می‌گیرند (علامه حلی، قواعد الاحکام،ج۲، ص ۲۲۹).[۱۱] این دیدگاه مورد قبول نیست زیرا اولا؛ بعضی از فقیهان میان قیام یک نفر با یک گروه تفاوت قائل نشده‌اند، کما این که شهید اول در لمعه می‌فرماید:
کسی که بر ائمه معصوم خروج کند باغی است، یک نفر باشد مانند (ابن ملجم)یا یک گروه مانند خوارج (محمد بن جمال الدین مکی العاملی(شهید اول)، اللمعه الدمشقیه،ج۲، ص ۴۰۷).
ثانیا؛ آن چه ملاک تمایز میان محارب و باغی است، وجود تأویل و دلیلی برای خروج و ماهیت عمل محارب و باغی است. عمل ابن ملجم در کشتن حضرت علی (ع) اگر مورد ایراد و اشکال از جهت صدق عنوان بغی باشد؛ از این جهت است که یک عمل ترریستی محسوب می‌شود، نه قیام علیه حکومت اسلامی.[۱۲]
نتیجه این‌که؛ تأکید فقیهان بر لزوم وجود فئه یا کثرت در بغات، از باب غالب و تطبیق با موارد حادث شده در صدر اسلام بوده و با توجه به ارفاق‌آمیز بودن مقررات راجع به جرم سیاسی و بغی در اسلام، فرد یا افراد اندکی هم که با تأویل، توجیه و اهداف سیاسی و در جهت رفع ظلم و نجات ملت علیه حاکم یا حکومت اسلامی قیام می‌کنند، باغی محسوب شده و از ارفاقات و امتیازات مجرم سیاسی در اسلام بهره‌مند می‌شوند.
د.مسلمان بودن باغیان
یکی دیگر از موضوعات مطرح در جرم بغی، مسلمان بودن باغیان است اصولا جرم بغی در نزاع‌های داخلی میان مسلمانان مصداق پیدا می‌کند .با ارتکاب بغی، کسانی که علیه حکومت اسلامی و یا حاکم مسلمان شوریده‌اند ازدین خارج نمی‌شوند (ابن قدامهف المغنی،ج۲، ص ۷۰).[۱۳] بنابراین هجوم کفار به سرزمین‌های اسلامی و یا جنگ ومبارزه اهل ذمه با مسلمانان وصف بغی پیدا نمی‌کند (الموسوعه الفقهیه، ذات السلاسل، ج۸، ص ۱۳۳). مسلمان بودن باغیان که مورد تأکید و وفاق اهل سنت است، در قرون میانه اسلام از طرف بعضی ازعلمای شیعه مورد تردید قرار گرفته و معتقد شدند کسانی که در مقابل امام (معصوم) قیام می‌کنند، و لو در ظاهر مسلمان هستند، در واقع از اسلام خارج شده‌اند (شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه،ج۷، ص ۲۶۴). در نظریات فقهی متأخرین شیعه و معاصرین که بغی به قیام علیه حاکم عادل تعریف شده در مسلمان بودن باغیان شبهه و تردید نشده است (علامه حلی،قواعد الاحکام،ج۱، ص ۵۲۲؛ الشریف المرتضی علم الهدی،علی بن الحسین الموسوی، الانتصار، ص ۴۷۶؛ سید محمد حسینی شیرازی، الفقه، ج۴۸، ص ۱۳۱).

۲-۵-۲- رکن معنوی بغی در اسلام

مقصود از رکن معنوی درجرم بغی، قصد عام خروج کنندگان دایر برقیام علیه حکومت اسلامی یا امام و قصد عزل وسرنگونی حاکم یا حکومت اسلامی است. بنابراین اگر خروج‌کنندگان قصد سرنگونی وقیام مسلحانه علیه حکومت اسلامی ندارند، بلکه صرفا برای سرپیچی ازفرمان حکومت یا عدم همکاری در موضوعی که به نظر ان‌ها خلاف شرع محسوب می‌شود، خروج کرده‌اند، به دلیل فقدان قصد مجرمانه باغی محسوب نشده و مجوزی جهت درگیری وبازداشت یا قتل آن‌ها وجود نخواهد داشت. به تعبیر دیگر وبه زبان امروزی می‌توان گفت؛ از نظر فقهی میان «خروج بر حاکمیت» با « خروج از حاکمیت» تفاوت وجود دارد.لذا عقیده صاحب‌نظران در مورد قیام امام حسین(ع) علیه سلطنت یزید این است که تا زمانی که حضرت صرفا به دلیل این که بیعت با یزید را انحراف اساسی از شریعت می‌دانست وبه علت سرپیچی از بیعت از مدینه خارج شد، رفتار حضرت حتی از دیدگاه کسانی که حکومت یزید را مشروع می‌دانستند، بغی و خروج محسوب نمی‌شود (عبدالقادر عوده، التشریع الجنایی، ج۲، ص ۶۸۶؛ محمد ابوحسان، احکام الجریمه والعقوبه فی الشریعه الاسلامیه، ص ۳۸۸).[۱۴]

۲-۶- اقسام بغی

حرکت‌هایی که علیه نظام حکومتی صورت می‌گیرد براساس انگیزه آن به دو دسته تقسیم می‌شود:
الف: حرکت‌هایی که هدف آن براندازی حکومت است؛
ب: حرکت‌هایی که هدف آن سرنگون کردن حاکم و یا مخالفت با اوست.
و هر کدام از این دو دسته نیز بر اساس شکل و نحوۀ انجام آن ممکن است به دو صورت مسلحانه و غیر مسلحانه، یعنی؛ در مجموع به چهار صورت انجام شود:
۱٫حرکت‌های مسلحانه با هدف سرنگونی حکومت؛
۲٫حرکت‌های غیر مسلحانه به منظور سرنگونی حکومت؛
۳٫حرکت مسلحانه به منظور سرنگونی حاکم یا مخالفت با او؛
۴٫حرکت غیر مسلحانه به منظور سرنگونی حاکم و مخالفت با او؛
در ادامه به هر کدام از این اقسام با رعایت اختصار می‌پردازیم:
۱.حرکت‌های غیر مسلحانه به منظور سرنگونی حکومت اسلامی
حرکت‌هایی که از سوی مخالفان داخلی حکومت اسلامی به منظور سرنگونی حکومت اسلامی صورت می‌گیرد گاهی به شکل خزنده و مخفی با بهره گرفتن از سلاح‌های تبلیغاتی و ایجاد جنگ روانی صورت می‌گیرد و تأثیر این شیوه برای براندازی حکومت به مراتب بیشتر و برخورد با آن از رویارویی مسلحانه بدون شک مشکل‌تر است: یکی از محققان و صاحب‌نظران این گروه را به چند دسته تقسیم کرده است.

۲-۶-۱- منافقین (توطئه‌گران)

گروهی که از روی عناد و یا سوء نیّت، جریان انحرافی در جامعه اسلامی به وجود آورده، و زمینه‌ساز شورش و نافرمانی- به طور خزنده و مستتر می‌شوند. آنان در ظاهر خود را با جریان قانونی و عادی دولت اسلامی هماهنگ می‌کنند و از پوشش‌های به ظاهر اسلامی در مخفی نگهداشتن مقاصد خود استفاده می‌نمایند. مشابه آن را در جریان « مسجد ضرار» مشاهده می‌کنیم که پیامبر (ص) با شدّت و قاطعیت با آن برخورد نمود و حتی به قیمت تخریب مسجد (ضرار) توطئه خزنده بانیان مسجد ضرار را سرکوب کرد. کیفیت برخورد با این نوع جریان‌های سیاسی نفاق را می‌توان از آیات متعدد قرآن که در این زمینه نازل شده به ویژه در سوره‌های مبارکه بقره و منافقین به دست آورد. گرچه دولت اسلامی با این گروه قاطعانه برخورد می‌کند، ولی از نظر فقهی از بغات محسوب نمی‌شوند (عمید زنجانی، فقه سیاسی اسلام، جلد۳، ص ۳۱۰) و می‌توان آنها را محارب و عمل آنها را به نظر رهبر انقلاب شروع به محاربه دانست (خامنه‌ای، سخنرانی در جمع دانشجویان دانشگاه امیر کبیر، اسفند ماه ۱۳۷۹).

۲-۶-۲- مفسدین (اخلالگران)

گروهی که از روی عناد و به خاطره اغراض مادّی و تمایلات قدرت‌طلبی از اطاعت امام سرپیچی نموده و دست به شورش می‌زنند و مردم را به طغیان و آشوب و سرکشی دعوت می‌کنند:
قیام و شورش این گروه اگر غیر مسلحانه باشد از مصادیق« افساد در زمین» محسوب شده و رفتار دولت اسلامی با عوامل آن براساس حکم مفسدین خواهد بود به این گروه نیز باغی گفته نمی‌شود (عمید زنجانی، فقه سیاسی اسلام، ج۳، ص ۲۱۰).

۲-۶-۳- مبطلین (ستیزه‌گران گمراه)

گروهی که در جست و جوی یافتن حق نبوده و از روی تمایلات غیر منطقی و برای رسیدن به اهداف مادی و دنیوی سیاست و شیوه‌ای را در مخالفت با دولت اسلامی مطرح می‌کنند و با تبلیغات گمراه کننده مردم را به شورش و قیام وا می‌دارند. برخی از فقها این گروه را از بغات شمرده و تحت عنوان مبطلین( ستیزه‌‌گران گمراه) آورده‌اند (همان، ج۳، ص ۲۱۰).

۲-۶-۴- حرکت‌های مسلحانه به منظور سرنگونی حکومت اسلامی

هرگاه مبطلین (ستیزه‌گران گمراه) و یا مفسدین اخلالگر، و یا منافقین چه به صورت گروهی و چه فردی دست به قیام مسلحانه علیه دولت اسلامی بزنند، محارب محسوب شده و طبق دستور صریح قرآن محکوم به احکام محارب خواهند بود (مائده، آیه ۳۳).

۲-۶-۵- حرکت مسلحانه به منظور سرنگونی حاکم اسلامی

یکی از مشخصه‌ های جرم بغی هدف آن است که عبارت است از خروج علیه امام جامعۀ اسلامی، و به منظور سرنگونی او یا مخالفت او یا مخالفت با او.
در این حرکت، قصد و نیت شورشیان براندازی حکومت اسلامی نیست بلکه هدف حاکم و یا هیئت حاکمه می‌باشد؛ یعنی شخص، اساس اسلام و حکوت اسلامی را قبول دارد ولی به دلائلی که به نظر خود او شرعی است و یا توجیه منطقی برایش دارد حاکم را قبول ندارد و او را از دلایل حکومت نمی‌داند.
شورش مسلحانه علیه حاکم اسلامی اگر با وجود جمیع شرایط «بغی» صورت گیرد «بغی» نامیده می‌شود و در صورت فقدان جمیع شرائط و یا بعض آنها، در حکم محارب خواهد بود. در یک تقسیم‌بندی کلی براساس بررسی و تعیین کیفیّت و کمیّت قوا و توان مادی و معنوی این گروه به دو دسته تقسیم می‌شوند که اکثر فقهای امامیّه به این دو دسته اشاره کرده و نحوۀ برخورد با آنها را برشمرده‌اند و آن دو دسته عبارتند از: باغیان دارای تشکیلات و باغیان فاقد تشکیلات.

۲-۶-۶- حرکت غیر مسلحانه به منظور سرنگونی حاکم ( شورش‌های عقیدتی):

این دسته از باغیان کسانی هستند که از اطاعت امام خارج شده و بیعت خود را نادیده گرفته‌اند و با رفتار و گفتارشان اعلام موضع نموده‌اند و یا پس از عکس‌العمل دولت اسلامی مجبور به زمین گذاشتن سلاح گردیده‌اند. بعضی از نویسندگان به این قسم اشاره نموده‌اند و آن را مجرمان عقیدتی و جرم آنها را جرم عقیده نامیده‌اند (اصغری، بررسی تطبیقی جرم سیاسی، ص ۵۰). آیه ا…. مرعشی این قبیل مخالفتان را به دو گروه خطرناک و غیر خطرناک تقسیم کرده، می‌گوید:
«حاکم باید در ابتدا کسانی را که قیام مسلحانه نکرده‌اند ارشاد و هدایت نماید اما اگر قابل هدایت و ارشاد نباشند ولی خطری هم برای نظام ندارند نباید متعرض آنان گردد. و اگر برای نظام خطرناک باشند و فعّالیّت‌های تبلیغاتی علیه نظام نمایند تا نظام را سرنگون سازند، لازم است حاکم شدیدا با انان برخورد نماید و تحت تعقیب قرار دهد و حسب مورد، مجازات حبس برای آنان در نظر گیرد» (مرعشی، ۱۳۷۳، ص ۷۰).
امام علی(ع) در دوران حکومت خویش با این گروه بیش از دیگران درگیر بود؛ چون عده‌ای از آنها در میان سپاه امام (ع) و به عنوان طرفداران او بودند که بعدها در غالب خوارج نهروان دست به شورش مسلحانه زدند. هنگامی که امام مشغول خطابه بود، یکی از آنان فریاد زد «لا حکم الّا لله لا لک یا علی» (حکومت از آن خداست نه برای تو) امام (ع) با آرامی پاسخ داد «کلمه حقّ یُادُ بِها الًباطِل» (نهج البلاغه، خطبه ۴۰).
(سخن حقی است که گوینده از آن قصد باطل و فریب دارد) (همان، خطبۀ ۱۲۷).
شعار «تفرقه» و ایجاد دو دستگی، از شعارهایی است که توسط این گروه سر داده می‌شد و امام (ع) خطر این عمل و شعار را در خطبه‌ای به جامعۀ مسلمان اعلام کرد و با بیان این جمله که « هر کس مردم را دعوت به این شعار می‌کند او را بکشید هر چند اگر من باشم» (ابویعلی، احکام السطانیه، ص ۵۴). جدیّت خود را به مبارزۀ با این گروه بیان داشت.
قاضی ابویعلی از فقهای اهل سنت با اشاره به این گروه می‌گوید: « جاز للأمام ان یعزّر من تظاهر بالعناد ادباً و تعزیراً» امام می‌تواند کسانی که تظاهر به دشمنی با او می‌کنند را از باب أدَب تعزیر نماید (به نقل از علامه حلی، تذکره الفقها، ج۹، ص ۴۰۶).

۲-۶-۷- شورش‌های سیاسی

یکی از ارکان جرم بغی، داشتن توجیه شرعی انگیزۀ اصلاح‌طلبی است که این جرم را از سایر جرم‌هایی که بر ضد امنیّت داخلی حکومت اسلامی انجام می‌پذیرد جدا ساخته، نسبت به این مجرمان با دید ارفاق نگریسته می‌شود. امّا در صورتی که این انگیزه، هواپرستی و مقام خواهی باشد، مجرم در ردیف مجرمی عادی و مجازات او به عنوان حدّ محاربه قرار داده می‌شود.
شورش‌هایی که هدف آن سرنگونی حاکم و یا هیئت حاکمه است، در صورتی که به منظور رسیدن به قدرت و حکومت و پست و مقام و انگیزه‌های شهوانی باشد «بغی» نیست و اگر به شکل مسلّحانه باشد محاربه است (شهید ثانی، مسالک الأفهام، ج۳، ص ۹۲). و در صورتی که غیر مسلحانه باشد، شروع به محاربه و افساد می‌باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...