مطالب درباره اشتباه در موضوع قرارداد با مطالعه تطبیقی در … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
در حیطه معاملات و تعهدات مدنی نیز میتوان بهجرأت مدعی شد که هیچ فقیه و یا حتی حقوقدانی ولو آنکه بهصرافت طبع و ندای وجدان به این اصل دلالت شوند، هرگز برای این اصل قائل به استقلال نشدهاند و هرگز نتوانستهاند شأنیت جعل قاعده را برای این اصل اثبات کنند.
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
البته در قوانین جدید ایران تحت زمین آهستهآهسته صدای دلنواز این اصل به گوش میرسد. مواد ۱۴۹ و ۱۵۶ قانون ثبت مصوّب ۱۸/۱۰/۱۳۵۱ و نیز ماده ۷۳۷ قانون آیین دادرسی مدنی مصوّب ۱۳۱۸ درخصوص اینکه تصرف با حسن نیّت را مأخذ احتساب مرور زمان شمرده است و بسیاری از مقررههای دیگر همه حکایت از رویکرد جدید حقوق کشور در قبال این اصل دارد. جالب توجه است که در برخی قوانین مانند قانون صدور چک سال ۱۳۴۴ بهصراحت به حسن نیّت اشاره شده است. در ماده ۶ این قانون آمده است «در کلیه موارد مذکور در مواد بالا هرگاه صادرکننده چک حسن نیّت خود را بهاثبات برساند، تعقیب موقوف میگردد».
کوتاه سخن آنکه اصل حسن نیّت در هر دو مفهوم عام و خاص آن نهتنها مطلوب و بلکه ضروری است. اخلاقی بودن این اصل دلالت بر مطلوبیت و ضرورت آن دارد و ما نه از سر ناز که از سر نیاز باید به دنبال آن باشیم. اگر در حقوق مغرب زمین اغلب با تکیه بر عقل خود بنیاد[۱۱۲۸] در اهمیت این اصل اغراق شده است و ایشان با افراط مسیر اعتدال را به بیراهه کشاندهاند، ما نیز نباید با تکیه بر عقل گذشتگان و بیاعتنایی به ساحت مقدس عقل و اندیشه این اصل را که نماد تمامعیار اخلاق و انصاف است در حد یک توصیه اخلاقی فاقد ضمانت اجرا تلقّی کنیم و بهسان افراط غربیها در دامن تفریط بغلتیم و راه را بر مسیر اعتدال ناهموار سازیم. عمده هنر یک فقیه یا حقوقدان باید در هم نوا کردن این آواهای دلنشین و جذاب و البته پرابهام با دستگاههای موسیقییایی قاعدهمند و اصیل و البته مستحکم فقه و حقوق ما باشد؛ هنری که حتی ادعای آن نیز جای مباهات دارد. اکنون باید دید آیا در مسأله اشتباه میتوان حسن نیّت را بهعنوان یک بازیگر در عرصه مبانی و بالطبع آثار و احکام اشتباه بهحساب آورد؟ و او را همدوش و همعرض و یا حداقل یک قدم عقبتر از مبنای اراده و قواعد فنی آن، بهعنوان ساقی مجلس تلقّی کرد؟
در حقوق فرانسه عدم صداقت که شاه مصداق سوء نیّت میباشد حتی در قلمروی ماده ۱۱۱۰ قانون مدنی خالی از آثار حقوقی نیست.[۱۱۲۹] اگر عدم صداقت یک طرف موجب اشتباه و یا حتی تسهیل در اشتباه طرف دیگر گردد و به حکم اصل حسن نیّت این فعل غیر اخلاقی دارای اثر میباشد، در نقطه مقابل، طرف دیگر نیز که خواهان بطلان بهخاطر اشتباه است میباید حسن نیّت کامل خود را نشان دهد. او نمیتواند از اشتباهی که خود مسؤول آن بوده است بهرهمند شود.[۱۱۳۰] اگر یک طرف با سوء نیّت خود و با بهکار بردن اعمال فریبآمیز (تدلیس) طرف دیگر را به اشتباه بیاندازد، برحسب ماده ۱۱۱۶ قانون مدنی نیز میتوان حکم به بطلان معامله را موجه دانست.[۱۱۳۱] بااینحال چنانکه گفته شده است چون بطلان مورد اشاره در ماده ۱۱۱۶ قانون مدنی تنها یک امتیاز است و مطمئناً وقوع آن مستلزم بطلان قهری نمی باشد، میتوان چنین تدلیس و رفتار متقلبانهای را از دو جهت دارای اثر دانست؛ نخست محکومیت به خسارت را توجیه می کند و دوم اثبات اشتباه اساسی را تسهیل می کند.[۱۱۳۲]
حسن نیّت در مفهوم خاص آن، که گفتیم دائر مدار علم و جهل است، به شکل دیگری نیز در حقوق فرانسه مورد توجه قرار گرفته است. اگر شخصی کالایی را با اعتقاده به وجود وضعی خاص در آن بخرد و بعد کاشف بهعمل آید آن کالا فاقد آن وصف است آیا میتوانیم در این موارد بطلان را درخواست کنیم؟ رویه قضایی در این خصوص قائل به تفکیک شده است. اگر متعاقد نسبت به وصف تعیینکننده از دید خریدار این اشیاء ناآگاه باشد، چنین گفته شده است که نباید رأی به بطلان داد؛ چراکه درصورت رأی به بطلان، متعاقدی را که دارای حسن نیّت میباشد مجازات کردهایم، متقاعدی که درواقع هیچ اشتباهی هم مرتکب نشده است. اما اگر خریدار بههنگام قرارداد صفت تعیینکننده ای که در پی آن بوده است را اعلام کرده باشد، مسأله فرق می کند. یا طرف او با علم به فقدان وصف موردنظر و سکوت، دارای سوء نیّت میباشد که در این صورت صلاحیت حمایت شدن را از دست میدهد و یا از روی حسن نیّت معتقد به وجود چنین وضعی بوده است که در حالت اخیر ما شاهد یک اشتباه دوجانبه هستیم.[۱۱۳۳]
حسن نیّت از منظر دیگری نیز می تواند در حقوق فرانسه مطرح باشد. اگر رفتار خوانده دعوا [متعاملی که اشتباه نکرده است] قابل سرزنش نباشد ولیکن رفتار خواهان دعوا [متعاملی که مدعی اشتباه است] شک برانداز و یا توأم با تقصیر باشد، بطلان قرارداد با اصل انصاف برخورد می کند. فرار خواهان دعوا بهخاطر بهرهمند شدن او از غفلت یا عدم صداقت خود برخلاف حسن نیّت است.[۱۱۳۴] وانگهی احراز سوء نیّت و تدلیس چون از اثبات اشتباه راحتتر است لذا دادرس در زمینه اثبات اشتباه که یک امر موضوعی است، بعد از پی بردن به سوء نیّت طرف مقابل راحتتر قانع می شود. بهعلاوه این سهولت در اثبات، اساسی بودن اشتباه را نیز نشان میدهد. درواقع هنگامیکه یک طرف برای پنهان کردن امری از دید طرف خود اقدام به عملیات متقلبانه می کند، به این دلیل است که طرف فریب خورده [اشتباهکننده] به امری که طرف دیگر از او پنهان میدارد اهمیت اساسی میدهد بهنحوی که اگر در اثر عملیات متقلبانه اشتباه نمیکرد، هرگز به مفاد قرارداد رضایت نمیداد.[۱۱۳۵] تصمیمات متعددی برای استنباط ویژگی اساسی بودن اشتباه، عدم صداقت یکی از طرفین را مدّنظر قرار میدهد.[۱۱۳۶]
توجه به حسن نیّت درحقوق فرانسه منحصر به این موارد نمی شود و در مواضع متعدد دیگری نیز این اصل به دیده اعتبار نگریسته شده است که بهخاطر محدودیتهای نوشتاری از آنها صرفنظر میکنیم. در حقوق کشورهای دیگر نیز اصل حسن نیّت درخصوص اشتباه با رد و تأییدهایی مواجه شده است. لازم به ذکر است نوع نگرش ما چه در تشخیص خود موضوع معامله و چه در قبول اشتباه، بهطورکلی در قضاوت درخصوص اصل حسن نیّت مؤثر است. به دیگر سخن اینکه ما با ملاک نوعی و یا نظریه نوعی بخواهیم به تشخیص خود موضوع معامله و یا قبول اشتباه بپردازیم و یا اینکه در این دو مورد با ملاک و نظریه شخصی بخواهیم مواجه شویم، خود آثار متفاوتی را درخصوص اصل حسن نیّت به دنبال دارد. منطقاً رویکرد نوعی برخلاف نظریه شخصی کمتر می تواند منافع مدعی اشتباه را تأمین کند. این رویکرد از منظر او در تقابل با حسن نیّت وی میباشد، اگرچه از منظر طرف مقابل، اصل حسن نیّت مقتضی عدم قبول ادعای اشتباه است؛ چراکه هیچ دلیلی ندارد طرف دیگر بهصرف اشتباه یک طرف دچار تزلزل و بیاطمینانی گردد و از اطمینان به وضعیت موجود محروم بماند. از طرف دیگر رویکرد شخصی با تکیه بر اراده باطنی، منافع مدعی اشتباه را بیشتر تأمین می کند بهنحوی که از منظر او حسن نیّت مقتضی چنین حکمی است؛ درحالیکه از منظر طرف مقابل قبول ادعای اشتباه به طور گسترده می تواند مخالف اصل حسن نیّت تلقّی شود.
لئونارد در رسالهاش درخصوص اشتباه بهعنوان زمینهای برای بطلان[۱۱۳۷] درصدد است نظریه خود را بر پایه نظریه ساوینی[۱۱۳۸] بنا نهد. بر اساس نظریه لئونارد تفسیر درست از نظریه ساوینی این است که اظهارها و اعلامها باید با ارادهها هماهنگ باشد، لیکن اگر اراده یکی از طرفین بهدرستی بیان نشد و این واقعیت را طرف دیگر نداند و یا نمیتوانسته تا بداند، در این صورت بیان و اعلام اراده نقش اساسی و تعیینکننده را برعهده دارد.[۱۱۳۹] آنچه درخصوص این برداشت لئونارد از نظریه ساوینی جالب توجه است رعایت مصالح طرف مقابل اشتباه و لزوم متضرر نشدن وی میباشد، این درحالی است که در حقوق ایران چنین تصریحی یا استنباطی حسب قواعد فنی غیر ممکن است.
بهعقیده لئونارد اعتقاد یک طرف قرارداد هنگامی می تواند اعتبار قرارداد را متأثر سازد که آن اشتباه مربوط به شرایطی باشد که در روند و روش قابل تشخیص یک مفهوم درست از موضوع آن اشتباه، بهعنوان نمونه شرایط ضروری برای اعتبار قرارداد، به طرف دیگر قرارداد خاطر نشان و بیان شده باشد. اگر طرفین درخصوص چنین شرایطی در اشتباه باشند قرارداد بیشک باطل میباشد.[۱۱۴۰] درواقع نظریه لئونارد یک نظریه نوعی است؛ چراکه یک شرط قید شده و اشاره شده جزئی از اعلام است و پذیرفتن و قبول این اعلام توسط طرف دیگر بهمنزله شرط و قید شدن آن شرط است. بنابراین این قبول بهمنزله قبول شرط تلقّی می شود. اما اینکه آیا طرف دیگر این شرط را درک کند و متوجه آن شود یا نه دارای هیچ اثری نیست، البته اگر بر اساس شرایط موجود او میبایست آنرا درک کند و بفهمد و لذا چیزی نوعیتر از این وجود ندارد.[۱۱۴۱]
در مقابل نظریه نوعی نظریه شخصی وجود دارد که بیشتر از آنکه به اراده ظاهری و اعلامها توجه کند به قصد درونی افراد اهمیت میدهد. بهاعتقاد برخی از میان نویسندگان تنها باهر،[۱۱۴۲] راور،[۱۱۴۳] و هارتمن[۱۱۴۴] هستند که به نظریه شخصی گرویدهاند. بهعقیده این نویسندگان توجه به این نظریه اقتضای مصالح و واقعیتهای خارجی است. تصوّر کنید فردی به داروخانه میرود و بهاشتباه چیزی بهغیر از آنچه او قصد داشته، سفارش میدهد. در چنین موردی هارتمن قائل به تمایز شده است. بهاعتقاد او چنانچه تدارک داروی سفارش داده شده از مواردی باشد که معمولاً سردستی انجام می شود، منصفانه این است که اشتباه تصحیح گردد. اما اگر این تدارک ضرورتاً مستلزم ترکیب یکسری مواد باشد و مسؤول داروخانه قبل از پیبردن به اشتباهِ سفارشدهنده اقدام به ترکیب آن مواد سفارشی کند، فرد اشتباهکننده باید هزینه مواد را بدهد. برای اعمال نظریه واقعی و خالص اراده در چنین مواردی باید گفت «آنهایی که آیندهنگری دارند و متوجه کار خود میتوانند باشند باید خسارت را متحمل شوند درحالیکه طرف غافل، فردی که بر اثر اشتباه عمل کرده است از خسارتهای این اشتباه آزاد و رها است». هارتمن بهرغم تأکید بر نظریه شخصی، معتقد است که از دیدگاه عملی برخی اوقات ضرورتهای زندگی روزمره، مستلزم این است که برخی اظهارها واعلامها که واقعاً اراده و قصد نشدهاند باید بهمثابه اظهارات و اعلامهای معتبر تلقّی شوند. وی بعد از این، قاعده حسن نیّت را پیشنهاد می کند.[۱۱۴۵] بر این اساس دیگر این نوع نگرش ما نیست که باعث تغییر حسن نیّت می شود بلکه این حسن نیّت است که باعث تغییر نگرش ما می شود. هارتمن میگوید هنگامی که حسن نیّت و لزوم توجه به امنیت معاملات روزمره مانع از توجه به اراده درونی منحرف شده میگردد، انشاءکننده می تواند بدون توجه به آراء و اهداف شخصیاش مسؤول عملش تلقّی شود، …[از طرف دیگر] هرگاه امنیت و حسن نیّت در تجارت و بازار اقتضاء کند رویه جدید بهطورکلی متمایل به اراده دورنی و باطنی میگردد.[۱۱۴۶] این رویکرد به حسن نیّت و تغییر نگرش از شخصی به نوعی و یا بالعکس به تََبَع مفهوم حسن نیّت، در پرونده مورد نقل توسط باهر که در برلین توسط «Obcramtsgericht» قضاوت شده است[۱۱۴۷] نیز بهنوعی به چشم میخورد.
اکنون با اذعان به تفصیل مباحث مربوط به اشتباه و حسن نیّت و نیز با توجه به لزوم رعایت اختصار باید دید آیا حقوق ایران نیز تاب و تحمل چنین تفسیرهایی را درخصوص حسن نیّت دارد؟
در حقوق ایران عدم صداقت یک طرف اگر موجب اشتباه طرف دیگر شود میتوان بر اساس خیار تدلیس به طرف اشتباهکننده حق فسخ قرارداد را اعطاء کرد. عدم صداقت اگرچه از مصادیق مهم سوء نیّت است ولیکن در حقوق ما در قالب سوء نیّت نمیتواند مؤثر باشد. اما آیا میتوان مانند فرانسویان که معتقدند مدعی اشتباه درصورتی حق درخواست بطلان را دارد که حسن نیّت داشته باشد، قائل به چنین امری شویم. به نظر میرسد حسب قواعد فنی اراده از یک طرف و نیز عدم استقلال قاعده حسن نیّت در اثربخشی از طرف دیگر، نمی توان داشتن حسن نیّت را شرط تأثیر اشتباه بدانیم. البته بهخاطر احترام به قاعده اخلاقی حسن نیّت و نیز همسو شدن با رویه درست حقوق فرانسه میتوان در مرحله اثباتی در قبول چنین ادعاهایی سختگیری کرد و از باب قاعده اقدام و ادعای مخالف حسن نیّت راه را بر چنین افرادی تنگ کرد، اگرچه بهلحاظ فنی اشتباه چه همراه حسن نیّت و چه توأم با سوء نیّت واقع شود اثر خاص خود را می گذارد.
اگر در حقوق فرانسه حسن نیّت می تواند بر استلزامات نظریه اراده حاکم گردد و بهرغم وقوع اشتباه فقط به این دلیل که بطلان قرارداد در تضاد با حسن نیّت طرف دیگر است، طرفی که از وصف تعیینکننده مفقود بیاطلاع بوده است، در حقوق ما، علم و جهل طرف مقابل هیچ تأثیری در مؤثر بودن اشتباه طرف دیگر ندارد؛ چراکه یا اشتباه قصد را از میان میبرد و یا باعث خدشه بر رضا میگردد و اثر فقدان و نقصان هر یک از این دو عنصر جزو قواعد محتوم حقوق ما بهشمار میرود. بااینحال هرچند حسن نیّت طرف دیگر در اثر مستقیم اشتباه تأثیر ندارد ولیکن میتوان گفت مانع رجوع فرد اشتباهکننده (درصورت وقوع ضرر هنگفت ناشی از اشتباه) به طرف دیگر که دارای حسن نیّت میباشد میگردد. علاوهبراین در حقوق ما نیز میتوان مانند حقوق فرانسه مدعی شد که چون احراز سوء نیّت از اثبات اشتباه راحتتر است، لذا دادرس بعد از کشف سوء نیّت راحتتر در زمینه اثبات اشتباه قانع می شود. این فایده حسن نیّت در تسهیل اثبات اشتباه به این مورد ختم نمی شود و سهولت اثبات اساسی بودن اشتباه را نیز مانند حقوق فرانسه در برمیگیرد.
وانگهی اگر حسن نیّت را یک ضرورت لازمالاقتداء بدانیم ضرورتی که با قواعد فنی اراده اغلب سرناسازگاری نشان میدهد، میتوان با اختیاری بودن انتخاب یکی از دو ملاک شخصی و نوعی میان این ضرورت (حسن نیّت) و قواعد فنی اراده تا حدی سازش برقرار کرد. توضیح آنکه باید به دادرس این اختیار را داد که اگر حسن نیّت اقتضای حمایت از اشتباهکننده را داشته باشد متمایل به نگاه و ملاک شخصی گردد و اگر حسن نیّت اقتضای حمایت از طرف دیگر را داشته باشد ملاک نوعی را بر ملاک شخصی ترجیح دهد. راهحلی که چندین ضرورت را بدون آنکه با حقوق ملی ما در تعارض باشد، به بهترین وجه همآغوش و همنوا میسازد.
گفتار سوم: رفتارهای غیر اخلاقی طرف دیگر
در دو گفتار قبلی دیدیم که اخلاقی کردن قواعد مربوط به اشتباه یک ضرورت اجتنابناپذیر است و اصل یا قاعده حسن نیّت بهعنوان کاملترین نماد اخلاق، اغلبِ رفتارهای اخلاقی را از غیر اخلاقی باز میشناساند. رفتارهایی مانند تدلیس، توصیف خلاف واقع، کتمان و سکوت از مهمترین مصادیق سوء نیّت بهحساب میآیند. متمایل شدن به هر یک از این سه رفتار ناشایست بهمنزله تجاوز به حریم مقدس اخلاق میباشد و نشان دادن واکنش مناسب، متقضای احترام به اخلاق و حسن نیّت است.
در این گفتار در سه مبحث نخست ما به ترتیب به هر یک از این سه رفتار غیر اخلاقی میپردازیم. در مبحث چهارم به تقصیر طرف دیگر خواهیم پرداخت. چنانکه میدانیم چون سوء نیّت در مفهوم اخص آن دائر مدار جهل و علم است نمیتواند تقصیر را هم در بربگیرد، چراکه اغلب اوقات فرد مقصر، جاهل است. بنابراین مفهوم تقصیر بهلحاظ قضاوت اخلاقی نسبت به سه مفهوم نخست از مذمت اخلاقی کمتری برخوردار است، اما درهرحال اخلاق قراردادی مانند آنچه که اخلاق در حوزه مسؤولیت مدنی حکم میراند، فرد مقصر را برای مسؤول شمردن نسبت به فرد غیر مقصر اولی میداند. لازم بهذکر است هر یک از این چهار رفتار می تواند از جانب هر دو طرف قرارداد بروز کند ولیکن چون اغلب در مسأله اشتباه طرف دیگر بهخاطر به اشتباه انداختن طرف خود متمسک به چنین رفتارهایی می شود، ما عنوان این گفتار را رفتارهای غیر اخلاقی طرف دیگر نام نهادیم.
مبحث نخست: تدلیس
تدلیس در لغت مشتق از کلمه «دَلَس» به فتح دال و لام بهمعنای ظلمت است.[۱۱۴۸] درخصوص تدلیس بحث فراوان است. مراد از تدلیس چیست؟ آیا این مفهوم در سه نظام حقوقی دارای مفهوم مشترکی است؟ اگر چنین است آیا احکام آن در هر سه نظام تابع یک رویکرد است؟ آیا تدلیس بهعنوان عیب اراده در اعمال حقوقی مؤثر است و یا بهصرف حکم قانون مؤثر میباشد؟ آیا رویکرد هر سه نظام حقوقی در قبال اراده، در احکام مربوط به تدلیس تأثیر گذاشته است؟ چگونه؟ رابطه تدلیس با سایر اعمال غیر اخلاقی مانند سکوت و دروغ در چیست؟ آیا واقعاً نمی توان گفت سکوت و دروغ هم نوعی تدلیس هستند؟ میان اشتباه و تدلیس چه رابطهای وجود دارد؟ آیا درصورت وقوع تدلیس نمی توان گفت چون نظریه اشتباه قابل تطبیق است و می تواند حکم لازم را صادر کند، اصولاً نیازی به نظریه تدلیس وجود ندارد؟
با اعتراف به گستردگی بحث، ما ابتدا مفهوم حقوقی تدلیس را در سه نظام مورد بررسی قرار میدهیم. در بررسی این مفهوم، نقش مواد قانونی و قانونگذار بیشک غیر قابل اغماض است. در این مرحله، نوع رویکرد سه نظام حقوقی به تدلیس مورد بحث واقع می شود، رویکردهایی که بیتردید ریشه در نوع نگاه این سه نظام حقوقی به اراده و سایر مصلحتهای لازم الرعایه دارد. در گام دوم ما به ارتباط اشتباه با تدلیس و نیازمندی یا بی نیازی هر یک از این دو نسبت به دیگری میپردایم. در آخرین گام احکام و آثار تدلیس مورد بحث واقع می شود و از آنجاکه در حقوق ما به طور سنتی مباحث مربوط به تدلیس، در ذیل خیار تدلیس بحث می شود، قهراً در این مرحله مباحث مربوط به خیار تدلیس از اهمیت زیادی برخوردار میباشد.
درخصوص تدلیس یا خیار تدلیس در حقوق ما تعاریف و توصیفات مختلفی شده است. برخی گفتهاند خیار تدلیس به این است که احد متعاملین حیلهای بهکار برد که مورد معامله را موافق طبیعی متعارف یا موافق رغبت و خواهش طرف دیگر نمودار نماید و از آنچه هست بهتر جلوه دهد.[۱۱۴۹] ایشان سپس از جمله به «ندوشیدن عمدی حیوان شیرده بهخاطر آنکه بسیار شیرده به نظر برسد» بهعنوان یک مثال سنتی در فقه برای تدلیس اشاره می کنند. برخی گفتهاند تدلیس نوعی تقصیر عمد محسوب [می شود] و عبارت است از به اشتباه انداختن عمدی دیگری بهمنظور مصمم کردن او به صدور اعلام اراده موجد عمل حقوقی و قبول الزام یا برعکس بهمنظور اینکه شخص از قبول الزام و انعقاد معاملهای صرفنظر کند.[۱۱۵۰] باتوجه به آنچه گذشت مراد از «تقصیر عمدی» همان تقصیر از روی علم و آگاهی است. برخی از بزرگان نیز گفتهاند تدلیس نمایاندن صفت کمالی است که وجود ندارد یا پنهان کردن نقصی [است] که در مال موجود است.[۱۱۵۱]
این تعاریف و تواصیف و مانند آنها اگرچه تا حدی ما را به مفهوم تدلیس رهنمود می کنند ولیکن خالی از نقص نیستند. بهعنوان مثال تعریف نخست و سوم تنها برخی موارد تدلیس را در برمیگیرد و بهتعبیری این تعاریف اخص از مفهوم حقیقی تدلیس میباشند. فرضی را تصوّر کنید که مدلِّس اساساً وجود دروغین موضوع معامله را تظاهر می کند (و نه صرفاً یک وصف خاصی از آن). تعریف دوم نیز اگرچه صائبتر میباشد ولیکن مفهوم تدلیس را مقیّد به نتیجه (به اشتباه انداختن) کرده است. این نقص بر ماده ۴۳۸ قانون مدنی که میگوید «تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله می شود» نیز وارد است. به دیگر سخن آیا اگر عملیات فریبنده موجب فریفته شدن طرف دیگر نشود، نمی توان بر این عملیات فریبنده عنوان تدلیس نهاد؟ به نظر میرسد اگر کلمه «می تواند» در این تعریف درج گردد و چنین گفته شود «عملیاتی که می تواند موجب فریب طرف معامله شود» این نقص هم مرتفع میگردد. شاید گفته شود اصولاً تدلیسی مورد بحث واقع میگردد که در طرف دیگر مؤثر باشد و الا تدلیس بیاثر موضوع بحث حقوقدانان قرار نمیگیرد و لذا این ایراد وارد نیست. باید گفت تدلیس چه مؤثر باشد و چه نباشد، بهصرف احراز دارای آثار خاص خود است؛ از جمله چنانکه دیدیم تدلیس در اثبات ادعای اشتباه و نیز احراز اشتباه اساسی (اشتباه در موضوعات مهم) می تواند نقش تسهیلکننده ای داشته باشد. چنانکه خواهیم دید تدلیس عقیم آثار دیگری نیز خواهد داشت. در تعریف قانون مدنی دو کلمه «عملیات» و «فریب» نیازمند رفع ابهام هستند و باید دید مراد از آن دو چیست؟
در حقوق فرانسه ماده ۱۱۱۶ قانون مدنی بدون ارائه تعریفی از تدلیس شرط تأثیر آنرا چنین بیان داشته است «تدلیس وقتی موجب بطلان عقد است که اعمال و نیرنگهای یکی از طرفین چنان باشد که طرف دیگر قطعاً بدون وقوع چنین اعمالی، قرارداد نمیبست».[۱۱۵۲] این بیان اگرچه تعریف تدلیس نمی باشد ولیکن از بسیاری تعاریف، دقیقتر است؛ چراکه در آن تدلیس مقید به نتیجه نشده است و بلکه نتیجه را تنها شرط تأثیر اصلی تدلیس (بطلان نسبی) شمرده است.
در حقوق انگلیس هم تعریف مشخصی از جانب قانونگذار درخصوص تدلیس بهعمل نیامده است. در این نظام حقوقی مباحث مربوط به تدلیس ذیل مبحث «Misrepresentation» بحث می شود. بهطورکلی یک بیان گمراهکننده از سه حالت خارج نیست. نخست سخنهای صرفاً تعارفی و تبلیغاتی هستند.[۱۱۵۳] ماهیت مبهم و اغراقآمیز این عبارات بهگونه ای است که انتظار تحقق آنها نمیرود و هیچ مسؤولیتی را نیز بههمراه نمیآورد. دسته دوم سخنان مقدماتیی است که ممکن است بهرغم اینکه هیچ یک از دو طرف برای آن هیچگونه اثر قراردادی قصد نکرده باشد، یک طرف را به طور جدی به انعقاد قرارداد سوق دهد. این سخنان که «معرفی»[۱۱۵۴] نام دارد اگر ثابت شود که نادرست بوده است، بر اساس آن اجازه ادعای خسارت بهخاطر نقض قرارداد، به طرف گمراه شده داده نمی شود. علت آن این است که هیچگونه شرط قراردادیی نقض نشده است؛ البته وی بر حسب قوانین مربوط به تدلیس[۱۱۵۵] حق مطالبه خسارات را دارد. دسته سوم، سخنان مقدماتی است که ممکن است جزو مفاد قرارداد بهحساب آید و یا یک شرط تضمینی برای قرارداد تلقّی شود، البته به این شرط که طرف قرارداد انجام آن شرط را برعهده بگیرد و یا صحت آنرا تضمین کند. در دسته اخیر فرد گمراه شده دارای حق انتخاب است چراکه می تواند بهخاطر نقض قرارداد ادعای خسارت کند و نیز بهخاطر تدلیس مطالبه خسارت را پیگیری کند.[۱۱۵۶] از این سه دسته، تنها دسته اخیر جزو مفهوم اصطلاحی تدلیس بهحساب می آید. درواقع کلام گمراهکننده نهتنها باید باعث ترغیب و تشویق طرف مقابل گردد بلکه باید از جانب فرد مدلِّس مورد قصد هم قرار گرفته باشد. اکنون باید دید تدلیس دارای چه شرایطی میباشد؟ آیا سوء نیّت در تدلیس شرط است؟، آیا شرط تحقق تدلیس وقوع اشتباه از جانب طرف دیگر است؟ و در غیر این صورت تدلیس هیچ تأثیری در قرارداد ندارد؟آیا تدلیس اعم از کتمان و دروغ است؟ و… .
۱) آیا در تدلیس سوء نیّت شرط است؟ برخی محققان گفتهاند «تدلیس معمولاً با سوء نیّت فریبنده توأم است، معهذا استثنائاً ممکن است تدلیس از راه دلسوزی و حسن نیّت واقع شود».[۱۱۵۷] برخی دیگر با این استدلال که «با توجه به سیاق ماده مذکور [۴۳۸ ق. م]، ظاهراً فریب خوردن یک طرف معامله در اثر عملیات طرف دیگر کافی است، چون در ماده اشارهای به قصد عامل برای فریب دادن طرف دیگر نشده بلکه فریب ناشی از عملیات تصریح شده است. اگر این تفسیر درست باشد ضابطه فریب در حقوق ایران تا آنجا که مربوط به عامل می شود، بیشتر جنبه موضوعی مییابد تا شخصی و از ضابطه روانی تدلیس در حقوق فرانسه، که بنا به تعریف حقوقدانان اراده سوق دادن کسی به اشتباه است تفاوت مییابد و… »،[۱۱۵۸] سوء نیّت را شرط تدلیس ندانستهاند. این استدلال چندان قوی نسیت چراکه ماده مربوط در مقام بیان نبوده است تا از منطوق آن مفهومگیری شود. شاید بتوان گفت که این نویسنده به این جهت که اثر تدلیس را بهمانند فرانسویان و نیز آنچه ما در تحلیل اراده گفتیم، بر اساس لطمهای که بر اراده وارد می آورد و بهتعبیر معروف جزو عیوب اراده تلقّی می شود، دنبال می کند و این اثر تدلیس فارغ از سوء نیّت و قصد سوء او تحقق مییابد، بهنادرستی تحقق تدلیس را منوط بر سوء نیّت نکرده است.
وانگهی چنانکه برخی بزرگان گفتهاند «اگر این توجیه پذیرفته شود، باید هر فریبخوردگی سبب خیار فسح شود. در نتیجه، نهتنها نظریه تدلیس بیهوده می شود و باید آنرا از فروع اشتباه یا عیب شمرد، حکم تدلیس با آنچه در مورد اشتباه آمده است در تعارضی آشکار میافتد و همه قیود و محدودیتهای خود را از دست میدهد».[۱۱۵۹]
به نظر ما چنانکه اغلب نویسندگان اشاره کرده اند،[۱۱۶۰] سوء نیّت یکی از مکونات اساسی تدلیس میباشد. آنچه از مفهوم عرفی و لغوی تدلیس هم (لااقل در حقوق ایران) برداشت می شود، بر لزوم سوء نیّت برای تحقق تدلیس صحه می گذارد.
۲) تدلیس چه مواردی را در برمیگیرد؟ آنچه مسلم است تدلیس اعم از فعل یا ترک فعل است؛[۱۱۶۱] چراکه برای خارج کردن ترک فعل از تدلیس هیچ دلیلی نداریم. بنابراین سکوت نیز می تواند از مصادیق تدلیس تلقّی شود. دو مفهوم تدلیس و سکوت از آنجا که با هم همپوشانی دارند و بهاصطلاح منطقی میان آن دو عموم و خصوص من وجه وجود دارد لذا میتوانند مستقل از هم بحث شوند. در بسیاری از موارد سکوت در کسوت تدلیس نمیآراید و بهرغم این بهعنوان یک فعل غیر اخلاقی قابل تعقیب است. در مبحث سوم درخصوص سکوت بحث خواهیم کرد.
ازآنجا که رابطه تدلیس و توصیف خلاف واقع نیز تابع همین قاعده (عموم و خصوص من وجه) است، در مبحث آتی توصیف خلاف واقع را مستقل از تدلیس بررسی خواهیم کرد. برخی حقوقدانان عملیات موجب فریب را که ترجمه کلمه «Manoeuvres» در فرانسه میباشد اعم از دروغپردازی، صحنهسازی توأم با بهکار بردن وسائل تقلبی یا حتی بدون آن، عملیاتی که سبب قلب حقیقت شود، قرار دادن طرف معامله در وضعی که قادر به قضاوت صحیح نباشد، خارج کردن اسناد و مدارک یا اشخاص و مشاورین طرف معامله از دسترس او دانسته اند.[۱۱۶۲] برای تحقق تدلیس لزومی ندارد طرف مقابل در احراز وصف مورد تدلیس یا حفظ منافع خود کاملاً هوشیارانه و آگاهانه برخورد کند بلکه میتوان گفت حتی اگر طرف مقابل در این خصوص بیمبالاتی کرده باشد، باز نیز تدلیس صادق است.[۱۱۶۳] بیان داشتن نیمی از حقیقت با علم به اینکه شنونده آنرا تمام حقیقت میداند نیز از مصادیق تدلیس است.[۱۱۶۴]
عملیات فریبنده باید بهگونه ای باشد که اگر آن عملیات نمیبود، طرف دیگر نیز مبادرت به انعقاد قرارداد نمیکرد. نص ماده ۱۲۰ قانون مدنی جدید مصر که میگوید «۱- ابطال عقد به استناد تدلیس هنگامی جایز است که حیله به کار گرفته شده از سوی یکی از طرفین یا قائممقام او آنقدر بزرگ باشد که در فرض فقدان آن، طرف دوم مبادرت به انعقاد عقد نمیکرد» اشعار بر این امر دارد. چنانکه دیدیم نص ماده ۱۱۱۶ قانون مدنی فرانسه نیز با بیانی متفاوت چنین معنایی را افاده می کند. بنابراین مبالغه در گفتار و دروغهای تبلیغاتی معمول نمیتواند تدلیس باشد و این امر در اغلب نظامهای حقوقی پذیرفته شده است.[۱۱۶۵] شاید اینکه برخی حقوقدانان[۱۱۶۶] نامتعارف بودن فعل فریبنده را شرط تدلیس میدانند نیز ناشی از همین مسأله باشد. نکته دیگری که شایان ذکر است لزوم وقوع عملیات متقلبانه قبل از قرارداد است؛ بنابراین اگر فریب در مقام اجرای قرارداد حاصل شود آنرا نباید تدلیس مصطلح شمرد. علت این مسأله چنانکه خواهیم دید به تأثیر در انعقاد قرارداد برمیگردد.
۳) آیا برای تحقق تدلیس لزوماً باید طرف دیگر به اشتباه بیافتد؟ به دیگر سخن آیا تأثیر فریب شرط تحقق تدلیس است؟ ماده ۲۸ قانون تعهدات سویس مقرر میدارد «۱- طرفی که بر اثر تدلیس طرف دیگر معامله وادار به عقد قرارداده شده است، حتی اگر اشتباه او اساسی نباشد، ملزم به انجام آن نیست».[۱۱۶۷] این ماده بهنوعی تأثیر را شرط تحقق تدلیس نشمرده است. این درحالی است که در مواضع متعدد قانونی مانند ماده ۱۲۵ قانون مدنی جدید مصر و ماده ۱۱۱۶ قانون مدنی فرانسه که شرح آن گذشت، تأثیر شرط تحقق تدلیس شمرده شده است. حقوقدانان نیز بر این مطلب صحه گذاشتهاند.[۱۱۶۸]
آنچه مسلم است این است که برای صدق عنوان تدلیس، فارغ از اثر آن ( بطلان یا خیار و در برخی نظامهای حقوقی بطلان نسبی)، لزومی برای تأثیر تدلیس دیده نمی شود؛ چراکه فردی ممکن است بهرغم قصد سوء و اقدام به عملیات متقلبانه، موفق به رسیدن به نتیجه مطلوب خود نشود. از طرف دیگر چنانکه خواهیم دید چون تدلیس در حقوق ما و نیز بسیاری از کشورها نمیتواند فارغ از نظریه اشتباه قابل توجیه باشد و از آن حیث که سبب وقوع اشتباه میگردد، در قراردادها مؤثر است؛ بنابراین باید با اعتقاد به لزوم مؤثر بودن تدلیس، ماده ۲۸ قانون تعهدات سویس را توجیه کرد. به نظر میرسد این ماده متأثر از سابقه حقوق روم که به تدلیس بیشتر بهعنوان یک فعل مجرمانه نگریسته میشده است و میبایست آنرا بدون مجازات نگذاشت تدوین شده است. درواقع تدلیس حتی اگر باعث اشتباه اساسی نگردد حسب این ماده مجوز بطلان قرارداد میباشد. این رویکرد با توجه به ماده ۲۳ این قانون که مقرر میدارد « قرارداد، برای طرفی که هنگام عقد دچار اشتباه اساسی بوده است، الزام آور نیست»[۱۱۶۹] یک خروج از قاعده تلقّی می شود و باید آنرا متأثر از نگاه مجرمانه قانونگذار به تدلیس دانست.
بر اساس قواعد حقوقی ما، تدلیس اگر منجر به اشتباه اساسی (اشتباه مانع قصد) گردد باعث بطلان است و اگر تنها رضا را مخدوش کند منجر به خیار فسخ میگردد و در غیر این صورت هیچ تأثیر قراردادیی ندارد. البته درصورت اثبات رابطه سببیت میان تدلیس بیاثر با وقوع ضرر، حسب قواعد مسؤولیت مدنی، متضرر حق جبران خسارت را دارد. شاید بتوان انحراف از معیار در ماده ۲۸ قانون تعهدات سویس را یک احترام به قاعده اخلاقی تلقّی کرد؛ احترامی که این انحراف را عین قاعده میداند چراکه در نظامهای حقوقی متأثر از نظام حقوق فرانسه چنانکه دیدیم قاعده اخلاقی بر قواعد فنی اراده بهزیبایی حکومت بلامنازعی را به نمایش می گذارد. درحالیکه در حقوق ما بهخاطر عدم استقلال قاعده اخلاقی و مضمحل بودن آن در چنبره هزارتوی قواعد فقهی، قائل شدن به چنین احترام و انحرافی، بدون شک پذیرفتنی نیست.
اکنون باید دید رویکرد نظامهای حقوقی سهگانه به مسأله تدلیس چگونه است؟ به تعبیر بهتر باید جایگاه قاعده یا نظریه تدلیس را در کل هر یک از این سه نظام حقوقی مشخص سازیم. بیشک این تبیین جایگاه تدلیس، در مسأله بعدی (ارتباط آن با اشتباه و آثار و احکام آن) مؤثر است.
در حقوق ایران به تبع فقه امامیه تدلیس بهعنوان یکی از انواع خیارات بحث می شود. تدلیس برخلاف اکراه و اشتباه، که به طور مستقل ولو بعضاً پراکنده بحث شده اند، اغلب در قالب یک نوع خیار بحث شده است. خیار تدلیس در عرض سایر خیارات مانند خیار عیب و غبن و تبعّض صفقه و… از نگاه کلی ذیل نظریه عیوب اراده قابل بحث است.
درواقع در هر یک از این خیارات چنانکه گذشت رضا بهعنوان یک عنصر اراده مورد خدشه قرار میگیرد و چون بهرغم معیوب بودن، رضا وجود دارد لذا انشای مربوط از نفوذ حقوقی برخوردار است ولیکن بهخاطر جبران ضعفِ رضا، به ذینفع حق فسخ (خیار) داده می شود. بنابراین نباید مانند برخی محققان تدلیس را خارج از عیوب اراده دانست و بهنادرستی مدعی شد در فقه اسلامی تدلیس، همانند اشتباه (جز در موارد نادر) از قلمروی قصد و رضا در عقود بیرون میماند.[۱۱۷۰] پر واضح است که این بیان کاملاًً نادرست است، چراکه اگر تحلیل قصد و رضا را از مباحث اشتباه و حتی تدلیس باز پس گیریم، نهتنها درحقوق ما بلکه حتی در حقوق فرانسه و انگلستان نیز نمی توان این دو پدیده حقوقی را توجیه و تفسیر کرد. البته تدلیس بهرغم اینکه بهمانند اشتباه بهعنوان یک عیب اراده قابل بحث است، از آن حیث که در آن سوء نیّت وجود دارد مستلزم احکام دیگری نیز مانند امکان رجوع طرف مقابل نسبت به ضرر وارده، میباشد و به این دلیل نظریه عیوب اراده و بهطورخاصتر نظریه اشتباه ما را بینیاز از نظریه تدلیس نمیسازد.
از طرف دیگر نظریه عیوب اراده چنانکه قبلاً از نظر گذشت خود می تواند ما را از استقلال دادن به بسیاری از خیارات از جمله خیار تدلیس بینیازکند. این بیان بهمعنای استغنای از تدلیس و احکام مربوط به آن نیست؛ بلکه تأکیدی بر لزوم سادهسازی مباحث حقوقی و نیز محدود کردن موارد فسخ اعمال حقوقی میباشد. اگر تدلیس و خیار ناشی ازآنرا خارج از نظریه عیوب اراده بپنداریم آنگاه به نادرستی مانند برخی[۱۱۷۱] در دامن برخی قواعد متفاوت از تدلیس مانند «من غرّ صاحبه فهو ضامن» یا «المغرور یرجع الی من غره» میغلطیم. چنانکه میدانیم در غرور سوء نیّت و علم غار شرط نیست درحالیکه در تدلیس سوء نیّت یکی از شرایط اصلی تلقّی می شود. در فقه امامیه اگرچه برخی تدلیس را در ذیل یک خیار بحث کرده اند و در قانون و حقوق ما نیز این روش مورد تبعیت قرار گرفته است ولیکن بسیاری نیز آنرا بطور مستقل مورد بررسی قراردادهاند.[۱۱۷۲] اما این اختلاف روش نباید باعث خروج تدلیس از ذیل نظریه عیوب اراده تلقّی گردد.
درحقوق فرانسه نیز تدلیس بهعنوان یکی از عیوب اراده در عرض اکراه و اشتباه بحث شده است (ماده ۱۱۰۹ قانون مدنی). این درحالی است که در حقوق انگلستان تدلیس عیب رضا یا اراده تلقّی نمی شود. در این حقوق تدلیس از عوامل معیوبکننده قرارداد بهحساب می آید. عواملی که نه بهخاطر اخلال در عناصر اراده بلکه بهخاطر نقض حکم قانون، خارج از حیطه قراردادی، بهاعتبار قرارداد لطمه میزند.[۱۱۷۳]
این عوامل اعم از عدم اهلیت،[۱۱۷۴] اعمال نفوذ ناروا،[۱۱۷۵] اکراه[۱۱۷۶] و اشتباه و نیز خلاف قانون بودن[۱۱۷۷] میباشند و فارغ از نظریه اراده برای خود تأثیر گذارند.[۱۱۷۸] بیتردید نقش کمرنگ اراده در حقوق انگلستان و ضعف اصل رضایی بودن قراردادها نسبت به حقوق ایران و فرانسه و نیز پررنگ بودن مصالح اجتماعی و نظم قراردادها در این خصوص و همه آنچه که در تاریخچه و مباحث گذشته از نقش اراده در حقوق انگلستان دیدیم، در این رویکرد به تدلیس مؤثر میباشد؛ بهگونه ای که میتوان مدعی شد که نتیجه قهری قواعد عمومی قراردادها درحقوق انگلستان، این رویکرد به تدلیس را بر ما تحمیل می کند. بنابراین چنانکه برخی حقوقدانان بزرگ گفتهاند عیب قرارداد ناشی از نقص در توافق طرفین نیست، بلکه مستند به حکم مستقل قانون است.[۱۱۷۹]
اکنون باید دید میان تدلیس و اشتباه چه رابطهای برقرار است. برخی از بزرگان گفتهاند اگر تدلیس باعث اشتباه در وصف غیر اساسی یا فرعی باشد موجب خیار فسخ است و هرگاه تدلیس باعث اشتباه در وصف اساسی گردد، باید آنرا موجب بطلان دانست. درحقیقت اشتباه در وصف اساسی یا جوهری اعم از اینکه ناشی از تدلیس باشد یا نه، موجب بطلان است.[۱۱۸۰] این بیان را باید تأیید کرد. درواقع تدلیس خارج از نظریه اشتباه و به طور عامتر فارغ از نظریه عیوب اراده قابل تحلیل و توجیه نیست؛ تا آنجا که برخی تدلیس را از مصادیق اشتباه برشمردهاند.[۱۱۸۱] تأثیر نظریه اشتباه بر تدلیس جای هیچ شکی ندارد ولیکن مضمحل بودن مفهوم اخیر در اشتباه و اینکه آنرا نوعی اشتباه تلقّی کنیم چندان با واقعیتهای حقوقی سازگار نیست. چنانکه میدانیم در حقوق فرانسه تدلیس در عرض اشتباه از عیوب اراده (رضایت) تلقّی شده است و در حقوق ما نیز نهتنها هیچ محققی آنرا ذیل اشتباه بحث نکرده است بلکه نوعاً یا در قالب خیار و یا به طور مستقل، جدای از اشتباه مورد طرح و بررسی قرار گرفته است.
درهرحال نهتنها درحقوق ما بلکه در حقوق فرانسه تدلیس به طور سنتی تنها در فرضی که منجر به اشتباه طرف دیگر قرارداد میگردد، دارای ضمانت اجرای مدنی میباشد.[۱۱۸۲] بااینحال فردی که فریب خورده است هم می تواند به ضمانت اجرای تدلیس (ماده ۱۱۱۶ ق. م. ف) و هم به ضمانت اجرای اشتباه (ماده ۱۱۱۰ ق. م. ف) استناد جوید. در این خصوص اشاره به این مطلب جالب خواهد بود که دادگاهها بهمحض اینکه اعمال ماده ۱۱۱۶ را صلاح بدانند و عملیات متقلبانه محقق باشد، اغلب وصف اشتباه را مدّنظر قرار می دهند. ایشان بررسی می کنند که آن اشتباه اساسی باشد و یا درخصوص ماهیت قرارداد یا ماهیت موضوع معامله و یا شخص طرف قرارداد واقع شده باشد.[۱۱۸۳]
اما اگر تدلیس را نیز یک عیب اراده بدانیم و درهرحال آنرا در ذیل نظریه اشتباه تعقیب کنیم شاید ایراد شود فایده تدلیس چه میباشد؟ وانگهی ما هم میتوانیم بهمانند دادگاه های فرانسه معامله را بر اساس اشتباه و تأثیر اشتباه بر آن باطل یا فسخ کنیم و دیگر لزومی برای استناد به تدلیس وجود ندارد؟ در پاسخ به این ایراد گفته شده است، چون فریبکاری طرف قرارداد تقصیر عمدی است، علاوهبر ابطال قرارداد، متضرر حق مطالبه ضررهای ناشی از تدلیس را هم پیدا می کند.[۱۱۸۴] وانگهی وجود تدلیس چنانکه دیدیم اثبات وقوع اشتباه را تسهیل می کند.
امکان مطالبه ضرر و نیز تسهیل در اثبات اگرچه از آثار خاص تدلیس میباشد ولیکن آیا میتوان با این آثار، اثر واقعی تدلیس (بطلان و فسخ و در حقوق فرانسه بطلان نسبی) را خارج از نظریه عیوب اراده توجیه وتحلیل کرد؟ آیا واقعاً این دو اثر می تواند برای تدلیس استقلالی در خور آن به ارمغان آورد تا شاید در برابر اشتباه و سایر عیوب اراده بتواند احساس مفید بودن بکند؟
شاید بتوان گفت مؤدای ماده ۲۷ قانون تعهدات سویس و مانند آن می تواند به تدلیس هویتی مستقل اعطا کند. چنانکه میدانیم در این ماده حتی اگر تدلیس منجر به اشتباه اساسی نگردد، طرف دیگر حق استنکاف از قرارداد را دارد. این عدم الزامآور بودن قرارداد برخلاف نظریه اشتباه (ماده ۲۳ قانون تعهدات سویس) میباشد که تنها اشتباه اساسی را مجوز ابطال میداند. باید از مرحله تردید گذشت، آنچنان که برخی حقوقدان بزرگ فرانسه گفتهاند «اشتباه در قیمت یا صرفاً در انگیزه های شخصی که ماده ۱۱۱۰ ق. م امکان تجویز ابطال آنها را نمیتواند بدهد ولیکن بهعلت تدلیس [موضوع ماده ۱۱۱۶ ق. م] میتوانند باعث ابطال قرارداد گردند»[۱۱۸۵] و در حقوق ما هم مورد حمایت قرار گرفته است،[۱۱۸۶] تدلیس را بهخاطر آنکه می تواند در برخی مواقع فارغ از اشتباه برای خود دارای اثر حقوقی باشد مستقل و محترم شمرد.
این توجیه برای حمایت از استقلال تدلیس اگرچه بر دل مینشیند ولیکن به مذاق قواعد فنی حقوق تلخ می آید. توضیح آ
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 03:02:00 ب.ظ ]
|