ویژگیهای‌ برنامه‌ریزی‌
در مورد برنامه‌ریزی‌ سه‌ ویژگی‌ را برمی‌شمرد:
۱ – برنامه‌ریزی‌ چیزی است‌ که‌ ما بیش‌ از هر کار می‌کنیم، یعنی‌ تصمیم‌گیری‌ مبتنی‌ بر پیش‌بینی‌ است.
۲ – برنامه‌ریزی‌ هنگامی‌ لازم‌ است‌ که‌ موقعیتی‌ که‌ ما میل‌ داریم‌ در آینده‌ بدان‌ دست‌ یابیم‌ متضمن‌ مجموعه‌ای‌ از تصمیماتی‌ باشد که‌ متکی‌ به‌ یکدیگر، یعنی‌ با یک‌ نظام‌ تصمیم‌گیری‌ مواجهیم.
۳ – برنامه‌ریزی‌ فرایندی‌ است‌ که‌ درجهت‌ ایجاد یک‌ یا چند موقعیت‌ آتی‌ سوق‌ داده‌ می‌شود که‌ دلخواه‌ هستند و به‌نظر می‌رسد اتفاق‌ نمی‌افتند مگر کاری‌ صورت‌ گیرد (براین‌ کوبین).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

‌ ‌باتوجه‌ به‌ موارد ذکر شده‌ که‌ در برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ نیز صدق‌ می‌کند ویژگیهای‌ دیگری‌ که‌ می‌توان‌ برای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ برشمرد به‌ شرح‌ زیر است.
منعکس‌کننده‌ ارزشهای‌ حاکم‌ بر جامعه؛
توجه‌ به‌ سوال‌ اصلی‌ و اساسی‌ سازمان؛
تعیین‌ چارچوبی‌ برای‌ برنامه‌ریزی‌ و تصمیم‌گیری‌ مدیریت؛
دید درازمدت‌ و توجه‌ به‌ افقهای‌ دورتر سازمان؛
ایجاد پیوستگی‌ و انسجام‌ در عملیات‌ و اقدامهای‌ سازمان‌ در دوره‌های‌ زمانی‌ طولانی؛
فراگیری‌ برنامه‌ریزی‌ عملیاتی‌ سازمان‌ و جهت‌ بخشی‌ به‌ آنان.
‌ ‌دو پرسش‌ مهمی‌ که‌ سازمان‌ در اجرای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ با آنها مواجه‌ است‌ عبارتند از:
۱ – فعالیت‌ موسسه‌ چیست‚ ۲ – چرا این‌ فعالیت‌ را دارد‚
‌ ‌برای‌ پاسخ‌ به‌ سوال‌ اول‌ باید رسالت‌ موسسه‌ تعریف‌ شود و پرسش‌ دوم‌ به‌ انتخاب‌ و تعیین‌ اهداف‌ موسسه‌ مربوط‌ می‌شود(گلوک،۱۳۷۵).
رسالت‌
‌ ‌تعریف‌ رسالت‌ می‌تواند آنقدر کلی‌ و مبهم‌ باشد که‌ حاوی‌ و حامل‌ معنای‌ مشخصی‌ نباشد و یا تنها جنبه‌ تبلیغاتی‌ عمومی‌ داشته‌ باشد و از ایده‌آل‌ سخن‌ بگوید که‌ مطمئناً‌ هرگز بدانها نخواهد رسید. به‌ عقیده‌ پیتر دراکر عدم‌ وجود یک‌ فلسفه‌ وجودی‌ تنها مهمترین‌ علت‌ شکستهای‌ بازرگانی‌ است.
‌‌رسالت‌ یا ماموریت‌ شامل‌ تعریف‌ روشنی‌ از دامنه‌ فعلی‌ و موردانتظار کسب‌ و کار درچند سال‌ آینده‌ است. رسالت‌ یا ماموریت‌ نشان‌دهنده‌ نوع‌ کسب‌وکاری‌ است‌ که‌ سازمان‌ در آن‌ فعالیت‌ می‌کند. اعضای‌ سازمان‌ بدون‌ داشتن‌ چشم‌انداز موفقیت‌ از چگونگی‌ تحقق‌ رسالت‌ سازمان‌ آگاهی‌ نخواهند داشت. به‌ بیان‌ دیگر رسالت، هدف‌ سازمان‌ و یا اینکه‌ چرا سازمان‌ وظایفی‌ را انجام‌ می‌دهد، مشخص‌ می‌سازد.
اهداف‌
‌ ‌اهداف‌ خواسته‌های‌ مشخص‌تری‌ هستند که‌ از ماموریت‌ و بررسی‌ محیطی‌ ناشی‌ می‌شوند عناصر استراتژی‌ مدیریت‌ رده‌ بالاتر به‌ اهداف‌ پایین‌تر تبدیل‌ می‌شوند.
‌ ‌درمورد اهداف‌ ذکر این‌ نکته‌ ضروری‌ است‌ که‌ چون‌ زمان‌ و منابع‌ محدود است‌ اولویت‌ بعدی‌ اهداف‌ اهمیت‌ بسیاری‌ می‌یابد در این‌ زمینه‌ مصالحه‌ مثلاً‌ بین‌ سوددهی‌ و سهم‌ بازار یا سایر اهداف‌ باید کاملاً‌ روشن‌ باشد تا مهمترین‌ اهداف‌ سازمان‌ به ‌دست‌ آید (گلوک، ۱۳۷۵).
تعاریف مختلف و متفاوتی از استراتژی ارائه شده است.
برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ در بخش‌ دولتی‌ تاریخی‌ طولانی‌ دارد.
‌واژه‌ استراتژی‌ از کلمه‌ یونانی‌(STRATEGO) مرکب‌ از(STRATOS) به‌ معنای‌ ارتش‌ و(EGO) به‌ معنای‌ رهبر گرفته‌ شده‌ است. با وجود این، برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ اساساً‌ در بخش‌ خصوصی‌ توسعه‌یافته‌ است. هرچند که‌ رویکردهای‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ در بخش‌ خصوصی‌ تدوین‌ شده‌اند ولی‌ می‌توانند به‌ سازماندهی‌ دولتی‌ و غیرانتفاعی‌ و همچنین‌ جوامع‌ و دیگر نهادها کمک‌ کنند.(برایسون، ۱۳۷۲).
برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ را می‌توان‌ تلاشی‌ منظم‌ و سازمان‌یافته‌ درجهت‌ اتخاذ تصمیم‌ و مبادرت‌ به‌ اقدامات‌ بنیادین‌ تعریف‌ کرد که‌ به‌ موجب‌ آنها، اینکه‌ یک‌ سازمان‌ چیست، چه‌ می‌کند، و چه‌ اموری‌ را انجام‌ می‌دهد، مشخص‌ خواهدشد.
‌در تعریف‌ دیگری‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ فرایندی‌ است‌ درجهت‌ تجهیز منابع‌ سازمان‌ و وحدت‌ بخشیدن‌ به‌ تلاشهای‌ آن‌ برای‌ نیل‌ به‌ اهداف‌ و رسالت‌ بلندمدت‌ باتوجه‌ به‌ امکانات‌ و محدودیتهای‌ درونی‌ و بیرونی.(فیض،۱۳۸۹،ص۲۹) در تعریفی‌ دیگر برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ به‌ معنای‌ فرایند بررسی‌ موقعیت‌ فعلی‌ و مسیر آینده‌ سازمان‌ یا جامعه، تنظیم‌ اهداف، تدوین‌ یک‌ استراتژی‌ برای‌ تحقق‌ آن‌ اهداف‌ و اندازه‌گیری‌ نتایج‌ است (هیوز،۱۳۷۷‌).
برنامه ریزی استراتژیک گونه‌ای از برنامه ریزی است که در آن هدف، تعریف و تدوین استراتژیهاست. از آنجایی که استراتژی می‌تواند دارای عمر کوتاه یا بلند باشد برنامه ریزی استراتژیک می‌تواند برنامه ریزی بلندمدت یا کوتاه‌مدت باشد اما متفاوت از آنهاست.
برنامه ریزی استراتژیک کوششی است ساخت‌یافته برای اتخاذ تصمیم‌های اساسی و انجام اعمالی که ماهیت سازمان، نوع فعالیت‌ها و دلیل انجام آن فعالیتها توسط سازمان را شکل داده و مسیر می‌بخشد. همانطور که استراتژی نظامی پیروزی در جنگ است، برنامه ریزی استراتژیک نیز طرق انجام مأموریتهای سازمان را دنبال می‌کند. و تعریف دیگر که برنامه ریزی استراتژیک را برنامه ریزی در مورد هدف های بلند مدت سازمان و انتخاب فعالیت لازم برای تحقق آنها بیان می دارد.
اکنون جا دارد تفاوت های بین برنامه ریزی استراتژیک[۱] و برنامه ریزی تاکتیکی[۲] بیان شود. اگر چه میان برنامه‌ریزی تاکتیکی و استراتژیکی تفاوت گذاشته می‌شود، اما این تفاوت دارای مرزهای روشن نیست، زیرا آنچه که برای یک فرد تصمیم تاکتیکی است برای فرد دیگر ممکن است تصمیم استراتژیک باشد. به طوری که تفاوت یا تشخیص بین آنها یک امر نسبی است نه مطلق (جاسبی،۱۳۸۲).
با وجود این، بعضی از تفاوتها را به شرح زیر می توان برشمرد:
برنامه ریزی تاکتیکی اصولاً در سطوح میانی و پایه سازمان انجام می گیرد در حالی که برنامه ریزی استراتژیک در سطوح عالی شکل می گیرد. در برنامه ریزی تاکتیکی بیشتر بر منافع فعلی سازمان تاکید می شود، در حالی که در برنامه ریزی استراتژیک به منافع آتی توجه می شود. به عبارتی دید برنامه ریزی تاکتیکی کوتاه مدت و دید برنامه ریزی استراتژیک بلندمدت است.
در برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ روش های‌ کار غالباً‌ تجربه‌شده‌ و متکی‌ به‌ دستاوردهای‌ گذشته‌ است‌ درحالی‌ که‌ در برنامه‌ریزی‌ جامع‌ روش های‌ نو و تجربه‌ نشده‌ نیز پابه‌ عرصه‌ می‌نهند؛
برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ نسبت‌ به‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیکی‌ مخاطره‌ کمتری‌ دارد؛
تاکید برنامه‌ریزی‌ تاکتیکی‌ بر کارایی‌ است‌ در حالی‌ که‌ برنامه‌ریزی‌ استراتژیک‌ به‌ اثر بخشی‌ نظر دارد (کیانی ،۱۳۸۲).
تعریف استراتژی
استراتژی عبارت است از تعیین اهداف وآرمانهای بلند مدت و اساسی برای یک شرکت ، و پذیرش مجموعه ای از اقدامات و تخصیص منابع لازم برای حصول به این ا هداف و آرمانها (اعرابی، ۱۳۸۴).
اجرا و پیاده سازی استراتژی
بر اساس مدل عقلایی ، اجرا ی استراتژی ، شامل بسیج منابع تخصیص برای تحقق ره آورد های مورد انتظار بوده و۱) مستلزم تخصیص منابع برای حمایت از راه کارهای انتخاب شده ۲) ایجاد سیستم های کنترلی برای سنجش و ارزیابی عملکرد و ارائه باز خور به مدیریت ۳) ایجاد ساختارها و خط مشی های منابع انسانی که برای حمایت از استراتژی انتخاب شده است .
مدل عقلا یی فرایند استراتژی ، جدایی بین فعالیتهای تنظیم و تدوین استراتژی و اجرا را تشویق می کند . در بسیاری از سازمانها این جدایی از طریق تقسیم سلسله مراتبی نیروی کار رخ می دهد . برخی از افراد ( مدیران عالی یا بخش های رسمی طرح ریزی ) استراتژی را تدوین می کنند ، در حالی که برخی دیگر ( مدیریت میانی و عملیاتی ) اجرای استراتژی را بر عهده دارند (جو هج ،۱۳۸۵).
استراتژی های مدیریت تغییر
برای مدیریت تغییر و به منظور کسب موافقت افراد برای اجرای تغییر و کاهش مقاومت آنان استراتژی های مدیریت تغییر عبارت است از :
۱- استراتژی مشارکت : ( مامفورد و پتی گریو) معتقدند که قابلیت پذیرش تغییرات فنی با میزان مشارکت افراد به معنی درگیر شدن عملی انها با اجرای تغییر رابطه مثبت دارد .
۲-استراتژی آموزش و ارتباط: ( زالتمن و دانکن ) این نوع استراتژی را به این صورت تعریف می کنند : ارائه نسبتا غیر متاصبانه یک حقیقت با هدف فراهم کردن یک توجیه منطقی برای عمل . در حقیقت مدیران و دست اندر کاران از طریق ارائه یک مجموعه گزارشها ، جلسات پوسترها ، فیلمها و کتاب و مجلات لزوم انجام تغییر و اثرات مثبت ان را به افراد می قبولا نند .
۳- استراتژِی های قدرت : اگر عامل تغییر دارای قدرت باشد می تواند بر کارمندان اثر گذارده و انجام تغییر را به آنها بقبو لا ند ، یا آنها را مجبور به پذیرش تغییر کند .
۴-استراتژِی های مذاکره : روش معمول اجرای تغییر ، مذاکره است . مذاکره موقعی است که افرادی که دارای علا ئق متناقض هستند در مورد اینکه چگو نه با احترام به علا ئق دیگران رفتارکنند باهم به توافق می رسند (خداداد حسینی، ۱۳۸۵ ).
مفهوم و تعاریف برنامه ریزی استراتژیک
بیشتر برنامه ریزیها براساس دیدگاه عقلایی، دارای شکل «آرمانها و اهداف ـ طرحها و اقدامات ـ منابع مورد نیاز» میباشند. در این مدلها، ابتدا آرمانها و اهداف سازمان تبیین شده، سپس طرحها و اقدامات لازم تعیین و در نهایت منابع مورد نیاز برای انجام برآورد میگردند. تغییر در شرایط محیط، سیاستها، نگرشها، دیدگاه ها، ساختارها، نظامها و . . . عواملی هستند که بر آرمانها و اهداف برنامه ریزی تأثیر گذاشته و در نهایت باعث تغییر برنامه میگردند. برنامه ریزی در شکل عقلایی فوق، ظرفیت و توانایی مقابله با چنین تغییراتی را نداشته و منجر به شکست میگردد. این شرایط موجب رشد این تفکر شد که در برنامه ریزی باید بتوان مطابق با تغییرات، جهت حرکت سازمان را تغییر داد و جهت و رفتار جدیدی را در پیش گرفت. این نگرش زمینه‌ساز ابداع برنامه ریزی استراتژیک شد. برخلاف برنامه ریزی سنتی که در آن آرمانها و اهداف تعیین میشوند هدف برنامه ریزی استراتژیک، تبیین و تدوین استراتژی است. بسته به نوع، تنوع و ماهیت تغییرات موجود در محیط میتوان ترکیبی از برنامه ریزی سنتی و برنامه ریزی استراتژیک را بکار برد (شرکت توسعه خدمات بهار).
برنامه‌ریزی استراتژیک چیست؟
برنامه‌ریزی عبارت از فرایند برقراری یا تعیین اهداف و اقدامات لازم جهت نیل به آنهاست و برنامه استراتژیک به برنامه بلند مدت توجه دارد و پل لازم بین حال و آینده موسسه یا سازمان است. بطور اختصار برنامه استراتژیک موجب بهبود عملکرد و پاسخگویی به نیازهای محیط در حال تغییر سازمان می‌گردد و جنبه‌های مثبت و منفی آنرا می‌توان این طور متصور نمود:
۱- راهنمای تداوم‌دار برای فعالیت‌های سازمان است.
۲- به مدیران کمک می‌کند تا فرصت‌های مطلوب، مصون و آسیب‌پذیر را تشخیص دهند و از بین آنها به انتخاب بپردازند.
۳- در پیش‌بینی مشکلات قبل از وقوع، و پیش از شدید شدن، مدیران را یاری کند.
۴- ریسک و اشتباه را به حداقل برساند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...