ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی در رابطه با بررسی رابطه شیوه های … – منابع مورد نیاز برای مقاله و پایان نامه : دانلود پژوهش های پیشین |
۳)بین سبک استبدادی و مسئولیت پذیری نوجوانان رابطه وجود دارد.
۱-۶- تعاریف
۱-۶-۱- تعریف مفهومی
شیوه های فرزند پروری: به روش هایی که والدین برای فرزندان خود اعمال می کنند که در شکل گیری و رشد آنان در دوران کودکی و نوجوانی و پس از آن اثر گذار می باشد این سبک های تربیتی خود شامل : سبک های مستبدانه ، سهل گیرانه ، پذیرنده.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
شیوه های مستبدانه : والدین قوانین خود را به صورت انعطاف ناپذیری به فرزندان تحمیل می کنند از نظر تربیتی خشن و تنبیه گرند کودک خود را تنبیه می کنند.محبت آن ها نسبت به کودکان در سطح پایین است آنها عقاید و امیال کودکان را در نظر نمی گیرند و اغلب دارای فرزندان گوشه گیر خجالتی و بی اعتمادی هستند.(ماسن[۱۲] و همکاران ، ۱۳۷۳).
شیوه های سهل گیرانه : والدین در آموزش رفتارهای اجتماعی سهل انگار هستند.نظم و ترتیب کمی در این خانواده ها حاکم و اعضای خانواده نسبت به قوانین و آداب و رسوم اجتماعی بسیار کم اهمیت هستند.
فرزندان در چنین خانواده هایی دارای استقلال فکری و عملی هستند و این باعث بی بند و باری کودکان آنان شده و در فرزندان رشد یافته این قبیل خانواده ها در مقابل بزرگسالان مقاوم و لجوج و دارای روحیه اعتماد به نفس پایینی هستند زود خشمگین و زود خوشحال می گردند(ماسن[۱۳] وهمکاران،۱۳۷۳).
مسؤلیت پذیری:افزایش مقاومت فرددر برابر شرایط تا به جای پیروی از فشارهای بیرونی از الزام های درونی تبعیت کند که احساس مسؤلیت یا احساس تکلیف نامیده می شود.(باقری ،۱۳۷۴) به عبارت دیگر معنای مسؤلیت این است که مددجو دیگران را به خاطر احساسات، افکار،تکانه ها و رفتارهای خود سرزنش نکنند و مسؤلیت آنها را بپذیرد و بداند آنچه را به دیگران نسبت می دهد (فرافکنی ها) در واقع متعلق به خود اوست. (ساسانی ، ۱۳۸۲).
۱-۶-۲- تعریف عملیاتی
شیوه های فرزند پروری : آنچه از اجرای پرسش نامه ی محیط خانوادگی نقاشیان بدست آمده است.
مسؤلیت پذیری : آنچه از اجرای پرسش نامه ی مسؤلیت پذیری کردلو به دست آمده است بیانگر مسؤلیت پذیری میباشد.
فصل دوم پیشینه پژوهش
فصل دوم
پیشینه پژوهش
۲-۱- نوجوانی
دوره نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است . این دوره بهترین فرصت برای رشد و شکوفایی توانمندی هاست . به این مناسبت دوره نوجوانی را یکی از فرصت های پر اهمیت در زندگی آدمی به شمار آورده اند . یکی از مسائلی که نوجوان با آن روبرو است شکل گیری هویت است ؛ بدین معنا که نوجوان تشخیص دهد که کیست و چه کارهایی مهم و ارزشمند است و به تنظیم معیارهایی بپردازد تا بر اساس آنها رفتار کند و برای سوال اساسی خو د؛ یعنی هدف در زندگی پاسخی بیابد. گاهی نوجوان به علت تجارب نادرست دوران کودکی یا شرایط نامساعد محیطی دچار بحران می شود .( شاملو ،۱۳۹۲)
نوجوانی به پهنه سالهای اطلاق می شود که کودکی را به بزرگسالی می پیوندند. شروع نوجوانی با تغییرات بدنی هم زمان می شود.و در نتیجه ردیابی ظاهری آن آسان تراست،درحالی که پایان بر حسب شکل گیری ساختهای عقلی وتغییرات عاطفی واجتماعی نوسانی تر درنظرگرفته شده است.به همین دلیل برای کسانی که به ضابطه های ظاهری تکیه کرده اند شروع نوجوانی رازیست شناختی وپایان آن رافرهنگی دانسته اند (منصور،۱۳۹۱، به نقل از کانجرو پیترسن[۱۴] ،۱۹۸۴ ). بدون آنکه بتوان لزوما وابستگی بین بلوغ ونوجوانی راموردتاییدقرارداد ،گستره ءدگرگونیها نشان می دهند که از لحاظ تحول عقلی ونقش محوری آن درشکل گیری جنبه های عاطفی واجتماعی ،نوجوانی با استقرار فکر انتزاعی از کودکی متمایز می شود و نوجوان پس از تامین شرایط لازم برای ورود به جامعه بزرگسالان به جرگه بزرگسالان می پیوندد(منصور۱۳۹۱، به نقل از پیاژه واینهلدر[۱۵]،۱۹۷۲).
وظیفهی مهمی که بر دوش نوجوانان سنگینی می کند جستجوی هویت خویشتن است)مارشیا [۱۶]۱۹۷۹،۱۹۸۰) در بررسی شکل گیری هویت در آغاز زندگی اجتماعی به متمایز ساختن چهار حالت یا مولفه متمایز دست یافته است: هویت در راه تحقق، هویت از دست رفته ، هویت مغشوش و هویت معوق.(منصور،۱۳۹۱)
۲-۱-۱- مراحل نوجوانی
۱.مرحله پیش نوجوانی:این مرحله سرآغاز بحرانها یا انتشار یک پیام است.طلیعه ای است که هنوز مولفه های عقلی و عاطفی آن از سازش یافتگی های دوره ی کودکی جدا نشده اند، ولی گسستن خود را آغاز کرده اند.
۲.مرحله در خود فرو رفتن:در وهله دوم هم گرایی تظاهرات متعددی پایه ی سازمان جامع ذهنی جدیدی را ایجاد میکند. نوجوان دربرابر محیط خود وضع مشخص و معینی به خود می گیرد و برای روش زندگی خود طریقه ی رفتار معینی را تثبیت می کند. این مرحله در خود فرو رفتن و به درون خود خزیدن است.این مرحله بیش از مراحل دیگر پدران و مادران را نگران فرزندان خو د می سازد .
۳.مرحله ی ازخودبرون آمدن :در مرحله سوم یک نوع گشایش در تمرکز حالت قبلی به تدریج به وقوع می پیوندد.نوجوان فعال ومثبت می شود ودوباره به دیگران روی می آورد.این مرحله از خود برون آمدن وپایان یافتن بحران است.(منصور، ۱۳۹۱)
۲-۱-۲- خصوصیات دوره ی نوجوانی
۱- مرحله الگو پذیری و تقلید:غریزه تقلید، یک غریزه نیرومند است که از آغاز دوره کودکی شروع می شود و در سنین پنج تا شش سالگی به اوج خود می رسد. کودک در این سن علاوه بر تقلید خوردن، لباس پوشیدن و …. حالات روانی را نیز تقلید می کندمرحله تقلید در نوجوان از سن دوازده سالگی آغاز می شود. او از همکلاس های ویژه (از نظر درسی و اخلاقی مانند شلوغ کردن یا منظم بودن) تقلید می کند. این ویژگی بیشتر در پسران به چشم می خورد آنچه که در این مرحله باید به آن توجّه نمود، انواع تقلید است که گاهی کورکورانه است و گاهی آگاهانه. در تقلید کورکورانه، مقلّد از هر عمل مضرّ یا غیر مضرّ بطور ناآگاهانه پیروی می کند؛ امّا در تقلید آگاهانه شخص مقلّد، نکات مثبت اعمال مقلّد را انتخاب نموده و از آن پیروی می کند و اعمال ناشایست را تشخیص داده، کنار گذارده و تقلید نمی کند.) اسماعیلی،۱۳۹۱)
۲- برتری جویی و جلب توجه دیگران: دربین اکثر قریب به اتفاق نوجوانان وجود دارد؛ بطوریکه عده ایی از علمای روانشناسی آنرا ذاتی می دانند و آنرا آغاز استقلال وشخصیتی می دانند که نوجوان به دنبال آن است. نوجوان برای اثبات شخصیت خود ممکن است از تقلید، رقابت، انتقام جویی، بحث واستدلال، خودمحوری، خودنمایی و غیره برای اثبات نظر خود به دیگران استفاده کند.(شیرانی،۱۳۸۸)
۳- زودرنجی واحساساتی بودن: احساس زودرنجی در بزرگترها نیز مشاهده می شود. ریشه چنین احساساتی در لذت ورنج است؛ بنابراین دوره نوجوانی با تخیلات آنها آمیخته می شود و شدت می یابد. در مورد نشر عقاید واثبات حرف خود به دیگران آن چنان صحبت می کنند وسعی دارند از آن دفاع نماید که گویی وحی منزل است.(شیرانی،۱۳۸۸)
۴- نوجوانی ، یک دوره ی انتقال ( برزخی ) است: انتقال به معنی یک وقفه یا تغییر از آنچه که قبلاً انجام شده نیست، بلکه بیشتر عبور از مرحله ای از رشد به مرحله ی دیگر می باشد. این به آن معنا است که آنچه قبلاٌ واقع شده ، نشانه ی خود را روی آنچه که در زمان حال و آینده اتفاق می افتد ، باقی می گذارد . کودکان در زمانی که از خردسالی به بزرگسالی می رسند، باید جنبه های کودکانه را کنار بگذارند. همچنین باید الگوهای جدید رفتاری و نگرشی را بیاموزند تا جانشین آن چیزهایی شود که ترک کرده اند. در طی هر مرحله انتقالی ، وضع و جایگاه فرد مبهم است. نوجوان در این زمان نه کودک و نه بزرگسال است. اگر مانندکودکان رفتار کند ، به او گفته می شود که به مانند سن خودش عمل کند و اگر سعی کند نظیر بزرگسالان عمل کند ، اغلب متهم می شود که برای شلوارهای کوتاه خود ، خیلی بزرگ شده و برای این تلاشی که انجام می دهد تا مثل بزرگترها عمل کند ، مورد سرزنش واقع می شود. از طرف دیگر ، موقعیت مبهم نوجوانان امروز ، این منفعت را برای آنها در بر دارد که فرصتی را به منظور آزمودن شیوه های مختلف زندگی به آنها می دهد تا آنها تصمیم بگیرند که چه الگوهای رفتاری ، ارزشی و نگرشی ، بهتر می توانند نیازهای آنان را تأمین نمایند.. (شرفی ۱۳۸۶)
۵- نوجوانی ، زمان جستجوی هویت است :در سراسر سن گروه گراییِ اواخر کودکی ، انطباق با معیارهای گروه به مراتب بسیار مهمتر از فرد گرایی است. همچنان که قبلاٌ اشاره شد ، کودکان در لباس ، گفتار و رفتار علاقه مندند که تقریباً و در حد امکان شبیه افراد گروه باشند. هرگونه انحراف از معیار گروه به تهدید علیه تعلق به گروه شباهت دارد. در سال های اولیه نوجوانی ، تطابق با گروه هنوز برای دختران و پسران حائز اهمیت است. به تدریج آنها درصدد جستجوی هویت برمی آیند و تمایل چندانی به این که شبیه همسالان خود در گروه باشند، ندارند.(شرفی ،۱۳۸۶).
۶- نوجوانی ، آستانه بزرگسالی است :همچنان که نوجوانان به بلوغ قانونی می رسند و می خواهند این باور را پیدا کنند که نزدیک بزرگسالان هستند . مثل آنها لباس می پوشند و مانند آنها عمل می کنند ولی با این حال تصور می کنند که اینها کافی نیست. بنابراین ، روی رفتارهایشان متمرکز می شوند تا بتوانند با بزرگسالان معاشرت نمایند. نوجوانان معتقدند که این رفتارها تصویری دلخواه از آنان را به وجود می آورد.(شرفی، ۱۳۸۶).
۲-۱-۳- نیازهای دوره ی نوجوانی
۱- نیاز به سازگاری با دوره نوجوانی: نوجوانی، دوران تغییر و تحول فیزیولوژیک و روان شناختی است و همین وضع طبیعی، نیازهای خاصی را در نوجوان به وجود می آورد که عبارتند از : الف) نیاز به سازگاری با تغییرات فیزیولوژیک ( عنصری ) ب) نیاز به جنس مخالف (ج) نیاز به آزادی از وابستگی و قیدهای بچه گانه.
۲- نیازه به کمک و راهنمایی بزرگسالان در حل مسائل شخصی.: نوجوان در عین حال که شدیداً می خواهد و می کوشد مستقل باشد، خود را از سلطه والدین آزاد کند لکن به سبب کمبود تجربه، همواره نیازمند است که در حل مسائل شخصی و توفیق در سازگاری با محیط از حمایت و راهنمایی والدین، معلمان و سایر افراد مورد اعتمادش برخوردار شود و این راهنمایی، چنانکه قبلاً گفته شد، باید از روی احتیاط، آگاهی کامل، محبت و احترام به شخصیت نوجوان انجام گیرد.
۳- نیاز به یادگیری اصول بزرگسالان: نوجوانان در دوره نوجوانی باید به نحوه ورود به دنیای بزرگسالان آشنا شوند. این امر به کمک والدین و مربی صورت می گیرد..
۴- نیاز به تکامل استعدادها در زمینه های شغلی است :دوره نوجوانی، نوجوان در ذهن خود مشاغل مختلف را آزمایش می کند. لذا والدین و مربیان با توجه به توانایی ها و استعدادهایشان باید آنها را به سمت مشاغل متناسب با هویت و شخصیت شان سوق دهند.
۵- نیاز به کسب مهارتهای لازم برای زندگی: نوجوانان نیازمند به مسب دانش و اطلاعات کافی در زمینه های مختلف زندگی در این دوره هستند و این امر به کمک والدین و خصوصاً مربیان صورت می گیرد که باید کمک بسیاری در زمینه کسب مهارت ها به نوجوانان کنند..)احمدیان راد،۱۳۹۳)
۲-۱-۴- نیازهای زیستی دوره نوجوانی
رشد جسمی ، ویژگی بارز تغییرات دوران بلوغ است. بدنبال رشدقد، وزن، رشد عضلات وحجم قلب وتغییرات متابولیکی، نیازهای تغذیه ای وی تحت الشعاع قرار می گیرد. در دوران نوجوانی نیازهای غذایی نوجوان هم از لحاظ کمیت (به علت ازدیاد سرعت رشد) وهم از لحظ کیفیت قابل اهمیت است. رشد بافتهای عضلانی احتیاج به رژیم غذایی سرشار از مواد پروتئینی دارد. پس از ۱۲ سالگی احتیاجات غذایی دختر وپیر متفاوت می شود. بنایراین دستورالعمل درست تغذیه آنها نیز دیگر نمی تواند یکسان باشد، دختران جوان به ۲۵۰۰ کالری و۸۰تا ۱۰۰ گرم پروتئین نیاز دارند که تقریبا ۱۵% کالری های لازم باید از طریق پیروتئین ها، ۲۵% از طریق چربی ها و ۶۰% از طریق گلوسیدها ومواد قندی تامین شوند. تغذیه درست دختر نوجوان آماده ساختن او برای توانایی مادر شدن است.(شهرآرای ،۱۳۸۴)
۲-۱-۵- نیازهای عاطفی مرحله نوجوانی
رشد احساسات وعواطف بخش اصلی ویژگی دوره نوجوانی رات تشکیل می دهد. شناخت ویژگیهای این تحولات عاطفی کلید اصلی حل مشلات عاطفی این دوران است. با توجه به اینکه در این دوران بیداری هیجانات زندگی عاطفی نوجوان را در برمی گیرد، وی با نیاز شدید به دوست ودوست داشته شدن مواجه است. گاهی این نیاز بصورت برقراری پیوندهای دوستی وگاه در خیال پردازی ها ورویاهای نوجوان نمود پیدا می کند. بر این اساس وبا توجه به نیاز مبرم نوجوان به تامل وتفکر دورنی شدن احساسات وی، لازم است فرصتهای کافی برای اینکه پاره ای از ساعات با خود خلوت کند وبه اندیشه فر رود در اختیار وی قرار گیرد و والدین و مربیان آگاهانه نا آگاهانه خلوت مورد نیاز او را برهم نزنند و با این عمل علاوه بر ارضای نیاز طبیعی او ، اعتماد او را نسبت به خود سلب ننمایند. با این حال با توجه به سرکش بودن عواطف نوجوان ونیاز به کنترل ونظارت برزگترها این نظارت نباید بصورت سخت گیرانه وبی توجه نیازها وشرایط نوجوانان صورت گرفته واز حد اعتدال خارج شود.(شهرآرای،۱۳۸۴).
۲-۱-۶- نیازهای اجتماعی نوجوان
اجتماعی شدن فرایندی است که از طریق آن ، یک فرهنگ به اعضای خود می آموزد تا به راههایی که از نظر اجتماعی مورد پذیرش استک کارکرد داشته باشند. اجتماعی شدن برای انسان ضروری است، چون انسان فاقد غریضه هایی است که رفتارهای خاص را برای موقعیتهای خاص، مشخص کند؛ ما باید بیاموزیم که در موقعیتهای خاص چگونه احساس، اندیشه و رفتار داشته باشیم. این فرایند از طریق تاثیر والدین ، رسانه های گروهی، همسالان و مدارس و مذهب صورت می گیرد. همانطور که ما بزرگ می شیم نقشها تغییر میابند. اجتماعی شدن یک فرایند همیشگی است، اما در طی کودکی ونوجوانی به علت انعطاف پذیری نسبی در رشد، اهمیت ویژه ای دارد. اجتماعی شدن در زمینه فرهنگی و اجتماعی خاص صورت می گیرد و تجربه نوجوان از فرهنگی به فرهنگ دیگر متفاوت است. وهمچنین ممکن است تجربه نوجوان حتی در یک فرهنگ خاص نیز ممکن است کاملا متفاوت باشد(بیابانگرد،۱۳۷۶)
۲-۲- تعریف خانواده وعملکرد آن
مفهوم خانواده به معنای سایر مفاهیم موجود درعلوم انسانی دارای تعاریف متعدد وگوناگونی می باشد.جامعه شناسان روانشناسان ودانشمندان رشته های دیگر هرکدام از زاویه ی خاصی به این نهاد نگریسته وتعاریفی از آن ارائه نموده اند که برخی ازآنها مورد اشاره قرار می گیرد.خانواده یک نهاد اجتماعی است که شالوده ی حیات اجتماعی محسوب می گردد وگذشته از وظیفه فرزند پروریو پرورش کودک ودر نتیجه استمرار نسل ها و بقاع نوع بشر ،وظایف متعدد دیگری از قبیل فعالیتهای اقتصادی ،آموزش وپرورش واجتماعی کردن فرد را نیز بر عهده دارند.)وثوقی ونیک خلق ۱۳۷۱)گرچه ترکیب و ساختار خانواده بعد از گذشت چندین دهه تغییر کرده ،اما هنوز خانواده واحد اولیه برای حمایت فیزیکی ، عاطفی و اجتماعی افراد است (پالمر وگلس[۱۷] ۲۰۰۳،به نقل از بامبارا [۱۸]ودیگران ۲۰۰۹)عملکرد خانواده، یعنی توانایی در هماهنگی یا تطابق با تغییرات ایجاد شده در طول حیات ،حل تضادها و تعارض ها ،همبستگی بین اعضا و موفقیت در الگوهای انضباطی ،رعایت حد و مرز بین افراد و اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل سیستم (پورتس،هاول [۱۹]ودیگران ۱۹۹۲به نقل از اسلامی ،۱۳۷۲)، نوابی نژاد،( ۱۳۷۹) خانواده را گروهی متشکل از افرادی میداند که از طریق پیوند زناشویی یا خونی با یکدیگر در ارتباط متقابل هستند و در کنار یکدیگر در واحد های خاص زندگی می کنند، از تجارب فرهنگی مشترک برخوردارند و اهداف و امیال مشترک، آنها را از نظر عاطفی با یکدیگر پیوند داده است.از نظر(مینو چین،(۲۰۰۰)به نقل از سنایی،(۱۳۷۹) خانواده یک واحد اجتماعی است که با یک رشته وظایف تکاملی روبرو است. این وظایف در امتداد پارامترهای تفاوتهای فرهنگی تغییر می کند. اما ریشه آنها جانی است، خانواده نه تنها یک سیستم است، بلکه به عنوان یک زیر سیستم از جامعه انسانی نیز محسوب می شود و عواملی از قبیل نژاد، موقعیت اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، نقش جنسی، کشور محل اقامت، مهاجرت، مذهب، ارتباطات سیاسی و مراحل چرخه زندگی خانواده بر آن تاثیر می گذارد.(کاسلو [۲۰]، ۱۹۹۶، به نقل از زاده محمدی، ۱۳۸۵). تئوری سیسمی ، خانواده را یک کل میداند که اعضاء به شکل پیوسته و دو طرفه برهم تاثیر می گذارند. (کوگلس و پالی [۲۱]، ۱۹۷۷، مینو چین ۱۹۹۸به نقل از پنینگر [۲۲]،۲۰۰۹). همچنین خانواده را یک کانون کمک تسکین وشفابخش تعریف می کنند، که باید فشارهای روانی وارد شده به اعضاء خود را تخفیف دهد و راه رشد وشکوفایی آنها را هموار سازد. خانواده فراتر از جمع افرادی است که فضای فیزیکی و روانشناختی مشترکی دارند(ثنایی، ۱۳۷۹). اسلام خانواده را اجتماع کوچکی میداند که در راستای سنت الهی و با هدفی مقدس شکل گرفته و در محیطی پر از صفا و صمیمیت و قوام و با انجام وظایف و رعایت حدود دوام یابد.(کرامتی،۱۳۸۴). خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی و مجموعه ای از قواعد واصول است که برای اعضاء خود نقش های متنوعی تعیین می کند. از یک ساخت نظام دار و قدت برخوردار بوده و از صورتهای پیچیده ای از پیام رسانی آشکار و نهان برخوردار می باشد(ویت من و مک دونالد [۲۳]، ۲۰۰۶). خانواده یک بخش سازمان یافته از افراد به هم وابسته است. خانواده و افراد آن در این بافت کلی بهتر فهمیده میشوند. زیرا عملکرد خانواده برافراد، و عملکرد افراد بر خانواده تاثیر می گذارد. خانواده در زیرمنظومه های تشکیل شده ، شامل زیر منظومه والد- والد، والد- فرزند، فرزند- فرزند، که به کل سیستم خانواده وایسته هستند، عملکرد خانواده تنیجه اعمال افراد دیگر خانواده وکل سطوح آن است(گریچ، رانیور [۲۴]،۲۰۰۴).یکی از مهمترین فاکتورها در ساختن و شکل گیری شخصیت، خانواده است. این سیستم روی زندگی افراد تاثیر اولیه داشته و رضایت از زندگی و سازگاری فرد با جامعه ای که در آن زندگی می کند نیز موثر است(ترکام [۲۵]، ۲۰۰۵).
۲-۲-۱- خانواده و اهیمت آن
در هر جامعه ، خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است که همواره به شکل های گوناگون در طی تاریخ وجود داشته است، فلاسفه و متفکران از دیر باز مدعی این نظریه بوده اند که خانواده نهادی کلیدی در ساختار اجتماعی جامعه است و هرچه سلامت و رشد خانواده بیشتر باشد بالندگی جامعه نیز افزونتر خواهد بود. باید به این مساله توجه داشته باشیم که خانواده اولین پایه گذار شخصیت و ارزشها ومعیارهایی است که نقش مهمی در تعیین سرنوشت و سبک زندگی آینده فرد دارد و اخلاق و صحت و سلامت روانی فرد تا حدود بسیار زیادی در گرو آن است. واکنش کوک نسبت به محیط خود بالطبع تحت تاثیر قوانین اجتماعی و فرهنگی گروهی است که میان آن بزرگ شده است. از آنجایی که خانواده یک واحد اجتماعی است و ارزشها و معیارهای اجتماعی از طریق آن به کودک کنتقل می شود، به عنوان یک واسطه از لحاظ تاثیر محیط اجتماعی بر کودک اهمیت فراوانی دارد. به دیگر سخن چون خانواده که کانون تولد وزایش فرزند است، پیش از وی شکل گرفته است. و تا مرحله ای که فرزند به مرحله خود آگاهی و شکوفایی برسد، خواه ناخواه در تعیین سرنوشت، ساختمان روحی و نوع جهانبینی و طرز تفکر وی که خود برگرفته از محیط اجتماعی است تاثیر فراوان دارد(احدی ومحسنی،۱۳۸۱).
۲-۲-۲- ویژگی های خانواده
خانواده به عنوان یک نظام اجتماعی طبیعی ، ویژگی های خاص خود را دارد. (گلدنبرگ، گلدنبرگ [۲۶]،۱۹۶۶)، ویژگی های مهم خانواده را مورد بررسی قرار داده اند. از منظر آنها خانواده نظامی است که قواعدی را استنتاج کرده و بوجود آورده است، نقش ها و وظایف را برای اعضای خود تعیین کرده است.از ساختار قدرت سازمان یافته ای برخوردار است، شکل های آشکار ونهان ارتباط پیچیده ای دارد وشیوه هایی برای مقابله با مشکلات و حل آنها ابداع می کند تا وظایف متعدد خود را بطور موثر به انجام رساند. رابطه بین اعضای این سراچه فرهنگی، عمیق وچند لایه است وبطور عمده بر اساس تاریخچه مشترک، فرضیات و ادراکات دورنی شده مشترک درباره جهان و یک احساس هدفمند مشترک بنا نهاده شده است. در چنین نظامی اعضاء از طریق روابط عاطفی مستقیم، پایدار ومتقابل به یکدیگر پیوند خورده اند. هر چند ممکن است در طی زمان، شدت این عواطف و پیوندها نوسان یابدف ولی به هر حال در فراخنای حیات خانواده جریان دارد(رضایی،۱۳۸۸).وقتی خانواده سیستمی باز تلقی شود فرض بر این است که خانواده خصلت های خاص سیستم را از خود نشان می دهد .این خصوصیات را می توان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
۱-یکپارچگی (کلیت ) :یعنی ارتباط ووابستگی متقابل رفتاری بین اعضای خانواده ،یکپارچگی خصویت جداناپذیری رانیز دربر می گیرد،یعنی سیتم چیزی فراترازجمع بندی ساده ی اجزای آن است که مرتبط به موضوع اندیشه هایی چون الگو گذاری تعامل فوق فردی است.
۲-پسخوراند :به این معنی است که وقتی سیستم با ورودی هایی از سوی اعضا یا محیط اط راف مواجه می شود طوری آنهارا تقویت یا مهار می کند که بقا واستمرار خود را تضمین می کند .
۳-نتیجه ی واحد :به این معنی است که نقاط آغازین یا شروع کننده ی متفاوت به نتایج نقاط پایانی یکسانی منتهی می شوند .زیرا تشکیلات یافرآیند سیستم از وضعیت آغازین آنیا هر علت قابل تشخیص دیگر مهم تر است .(جونز[۲۷] ،۱۹۹۸،به نقل از رضایی ،۱۳۷۸).
۲-۲-۳- کارکردهای خانواده
از نظر کارکردی نیز اجتماعی شدن و آشنایی با قوانین ،ونقش ها وارزش های فرهنگی به طور طبیعی در خانواده صورت می پذیرد کودک در تعاملات ابتدایی فرد با خانواده به یک موجود ابتدایی تبدیل میشود.(وتر وگیل[۲۸] ۱۹۸۷).کارکردهای خانواده ممکن است کاملا متنوع باشد اما کارکرد اصلی خانواده باید بر آوردن نیازهای فرد ی اعضای خانواده باشد مثلا در موقع لطمه ی شدید به یکی از اعضا ی خانواده ،این نیازها امکان دارد به شکل تقاضای فزاینده برای منابع ووقت خانواده درآید. .(واتزلا ویک وویک لند [۲۹]،۱۹۷۷)معتقد بودند که اگر بتوان برای بیان رویکرد نظام های خانواده به منظور درک خانواده عباراتی را به کار برد آن عبارت ” بافت تقابلی “رفتار انسانی ومشکلات انسانی است.این نظریه به هم پیوستگی بشر در محیط خصوصی اش تاکیددارد(دو هرتی و بابرد [۳۰]،۱۹۸۳)
۲-۲-۴- انواع خانواده
نهاد خانواده از دیدگاه روانشناسان وجامعه شناسان به گونه های متعددی طبقه بندی وتوصیف شده است .جامعه سشناسان خانواده را به انواعی از قبیل خانواده گسترده ،هسته ایی،دو نفره تک والدی،سه نسلی ،بزرگسال تنها ،و خانواده شبکه ی خویشاوندی تقسیم کرده اند (ثنائی،۱۳۷۰)روانشناسان نیز از طریق تحقیقات خانواده درمانگران دربارهی انواع خانواده آن را به چندین نوع تقسیم نموده اند.در دهه ی ۱۹۶۰کانتر[۳۱] براساس بررسی نمونهای از خانواده ها در طی یک دهه ساختمانهای خانواده را به سه گونه تقسیم کرده اند ۱-خانواده ی باز ۲-خانواده ی بسته ۳-خانواده بدون ساخت مشخص( ثنایی،۱۳۷۰)بر حسب نظر فرایدمن[۳۲] (۱۹۸۱)خانواده به دونوع بهنجار ونابهنجار تقسیم می شود ،خانواده بهنجار خانواده ایی است که توانایی وظرفیت آن وهر یک از اعضایش در جهت تعدیل رفتار با سایرین وبا دنیای خارجدر حد بالایی است وبا قابلیت انعطاف بیشتر به طور فزاینده ایی در معرض تغییر ورشد قرار می گیرد .در صورتی که خانواده نابهنجار از این مزیت بر خوردار نیست.
(گلیک وهمکاران [۳۳]،۱۹۸۷)ویزگی یک خانواده سالم را به صورت خلاصه چنین بیان کرده اند:
۱- وظایف بنیادی خانواده ،رفع نیاز های اولیه ،پرورش وحمایت از کودکان ،رضایت جنسی زوجین و غیره رابه انجام برساند.۲-درسیستم درونی خانواده و زیر منظومه های آن مرز سالم ایجادوتثبیت نموده مرزهای ارتباطی آن نیز انعطاف پذیر باشد.۳-فردیت بخشیدن به اعضا به نحوی که قادر به مستقل شدن از گروه خانواده باشند .۴-اعضای آن از مهارتهای ارتباطی روزمره ،مهارتهای حل مسئله ومهارتهای حل تعارض برخوردار باشند .۵-اعضای آن ارتباط بین فردی ،اظهار گرمی ،لذت، شوخ طبعی،مهربانی و…..داشته باشند.۶-در موقعیتهای خطرناک فیزیکی بررفتار خود کنترل داشته باشند.اما دربارهی خانواده نابسامان( براون[۳۴] ۱۹۷۸،به نقل از اسلامی ،۱۳۷۲)می گوید این خانواده خانواده ایی است که در آن والدین کودک ویا زن وشوهر در شرایط تنش زا که تعادل خانواده به هم می خورد از عهده ی وظایف ونقشهای خود بر نیایند.
(فوردتن[۳۵] ،۲۰۰۱)ویژگی خانواده ی نا کار آمد وناسالم را به شرح زیر خلاصه می کند :
وجود الگوی ناسالم با مرز هادر خانواده ،که شامل مرزهای در هم تنیده وگسسته می باشد.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-04-13] [ 03:19:00 ب.ظ ]
|